پایگاه خبری - تحلیلی ميز نفت 31 مرداد 1394 ساعت 7:02 https://www.mizenaft.ir/news/8240/سید-محمد-غرضی -------------------------------------------------- غرضی و ناگفته‌های وزارت نفت/2 عنوان : من؛ سید محمد غرضی! -------------------------------------------------- معارضان من می‌گفتند غرضی می‌خواهد ستون‌های ساختمان وزارت نفت را خراب کند/ خدا لعنت کند آنانی را که گفتند من در نفت گشتاپو راه انداختم/ ناگفته های طرح محرم/ ماجرای 99 نفر و ماجرای 100 نفر در مجلس دوم/ تعابیر غرضی از مجالس اول تا نهم/ آقای هاشمی در سال 1366 می‌گفت اگر 10 میلیارد دلار داشته باشیم، می‌توانیم جنگ را ببریم/ نقش آیت‌الله منتظری در وزارت غرضی در پست/ به احمد آقا گفتم دست من شکسته باشد، اگر نتوانم سهم ایران را از بازار نفت بگیریم/ بازار نفت، بازار خرید و فروش شیر نیست/ به وزیر نفت قطر گفتم: «اگر چاهی زدی، بمبارانش می‌کنم/ زنگنه عربستان را سر جای خود بنشاند... متن : امیرحسین هاشمی‌جاوید/ «سید محمد غرضی» اگرچه در انتخابات ریاست‌جمهوری سال 1392 نتوانست، بیشتر از نیم میلیون رأی از مردم بگیرد، اما صراحت لهجه و انتقادهای ساده و اصولی وی از کارنامه همه دولت‌ها در 30 سال گذشته، از او چهره‌ای خاص ترسیم کرده است. بخش نخست گفت‌وگوی « ميز نفت » با رئیس هیئت مدیره و مسئول مدیریت شرکت مشانیر (بزرگترین شرکت مشاور وزارت نیرو) با عنوان من؛ سید محمد غرضی! چندی پیش، در دسترس مخاطبان این پایگاه خبری تحلیلی قرار گرفت و اکنون بخش دوم این گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانید:   *در روزهایی که قرار بود وزیر نفت شوید اظهار نظری از شما منتشر شد که گفته بودید: «من نیوسایت را به حصیرآباد تبدیل می‌کنم» در صورتی که می‌گویند وقتي به وزارت نفت رفتيد، خانه سازماني هم می‌خواستيد. این نقل قول حقیقت دارد؟ این حرف معارضانی است که مخالف حضور من در وزارت نفت بودند. این حرف‌ها را برای من ساخته‌اند. خدا به تهمت‌زنندگان رحم کند. شاید یک هفته از وزارتم می‌گذشت که یک روز به مجلس رفتم. یکی از نمایندگان به سمتم آمد و گفت: «غرضی می‌گویند تو گفتی که یکی از ستون‌های ساختمان وزارت نفت را خراب کنند.» گفتم: «چرا باید ستون یک ساختمانی که 20 سال است ساخته شده را خراب کنم.» یعنی تا این حد هم حرف در می‌آوردند و با طرح مسائل اینچنینی، گروه‌ها را علیه من می‌شوراندند و مرا تحت فشار قرار می‌دادند. خلاصه «حُـبّ الشَّـیءِ یُعـمـی و یُـصِـمّ، یعنی؛ علاقه به چیزی، انسان را کور و کر می‌کند.» از من خوششان نمی‌آمد، برای من این حرف‌ها را می‌ساختند، در حالی که آن وقت جنگ بود و همه کارکنان آبادانی به اهواز آمده بودند و ناچار بودم برای آنان محل سکونت ایجاد کنم. در آن زمان سه‌هزار واحد مسکونی در اهواز ساختم. یا اینکه وقتی جنگ شد و آبادان جنگ‌زده، دانشکده نفت در آبادان، غیرقابل استفاده شد، از این رو آمدم در اهواز همان دانشگاه را با 10 برابر ظرفیت ساختم. من در 1362 یعنی با گذشت حدود 2 سال از جنگ، پنج‌هزار نفر از کارکنان مناطق جنگ‌زده را به‌عنوان کارگر، کارمند و ... در حفاری جذب و استخدام کردم که اتفاقا چه نیروهای خوبی بودند که آمدند و ماندند و حفاری را از آن وضعیت نجات دادند و خدا پدر و مادر همه‌شان را بیامرزد، الآن اکثر انها بازنشسته شده‌اند و برخی از آنان با تجربه‌ای که در حفاری کسب کردند، هم‌اکنون کشورهای حاشیه خلیج فارس، لیبی و حتی آمریکا کار می‌کنند و شنیده‌ام که بعضی از آنان ماهانه حدود 10 هزار دلار حقوق می‌گیرند. ما مأمور آبادانی و ساختن کشور هستیم، آبادانی به اشخاص کاردان نیاز دارد، کاردان شدن به فنی شدن وابسته است، فنی شدن به آموختن است و آموختن به مدیریت است. در این میان جایی برای این حرف‌ها نیست. *برخی می‌گویند که شما در وزارت نفت، یک هيئت عزاداران حسیني راه انداختيد كه همچون گشتاپو مخوف عمل می‌کرد و به گردآوری اخبار و اطلاعات از میان کارکنان مشغول بود و... خدا لعنت کند آنانی را که اینها را گفتند و نوشتند. آخر مگر دیوانه‌ام که دنبال چنین کاری بروم، شما یک نفر را در وزارتخانه‌های نفت و پست پیدا نمی‌کنید که بگوید غرضی با برخوردهای اطلاعاتی و امنیتی، مرا خلع ید کرد و حقوقم را کاهش داد و... من به عمرم جز کار اجتماعی، فعالیتی نکردم؛ نه کار سیاسی کردم و نه اطلاعاتی! این کارها را هم خیلی خوب بلد بودم. من پیش از انقلاب 10 سال از شر ساواک در خارج از کشور فراری بودم و خدا کمک کرد و نگذاشت دست حکومت طاغوت به من برسد. در غربت بود که فهمیدم کار اطلاعاتی و سیاسی هیچ افاقه و سودی ندارد و اگر کشور را خوب اداره کنید، همه این عوامل به جای دشمنی، در خدمت تو خواهند بود.   *در طرحی موسوم به محرم، مقرر شده بود که 2 خط لوله انتقال، نفت خام را از گچساران، به بندر طاهری برسانند و نفت از طریق گوی شناور صادر شود كه با حدود 2.5 میلیون دلار اجرا شد. گفته می‌شود شهيدان عباس بابايي و منصور ستاري و تیمسار حبیب بقایی، به علت مسائل امنیتی، با این پروژه مخالفت كردند. بسیاری بر این باورند که این هزینه باید برای تقویت پدافندی در خارگ هزینه می‌شد و... این طرح را چه کسی پیشنهاد کرد و نظر شما در باره آن چه بود؟ قضیه طرح محرم، خیلی پیچیده و مایه حسرت است. گروهی آمدند و گفتند که خط لوله‌ای از خارگ بکش به آن سوی تنگه هرمز! گفتم این کار چه فایده‌ای دارد؟ گفتند که پدافند در خارگ مشکل دارد. گفتم خوب خط لوله را آن طرف‌تر ببرید، پدافندش مشکل ندارد!؟ یک بحث نظامی مفصلی بین من و آقای هاشمی و احمد آقا در گرفت و درگیری‌های زیادی به وجود آورد و من زیر بار نرفتم و گفتم این هزینه، اضافی و بی‌نتیجه است، چون توجیه نظامی و اقتصادی ندارد. خلاصه این بحث ادامه داشت تا من از وزارت نفت رفتم. آنان رفتند بخشی از آن طرح را اجرا کردند و بعد از هزینه کرد این رقم، متوجه شدند فایده‌ای ندارد، اما برای اینکه خط لوله بلا استفاده نماند، اب را از طریق آن به دیلم و بوشهر و.. انتقال دادند. از سرنوشت این طرح و خط لوله آن دیگر اطلاعی ندارم. نظامی‌ها، دولتی‌ها یا گروهی دیگر، نمی‌دانم و کاری هم ندارم که طراح اصلی این پروژه کیست، اما وقتی این طرح روی میز من آمد، با اجرای آن مخالفت کردم. خیلی ساده به آنان گفتم خارگ را که می‌زند؟ گفتند صدام! گفتم خوب آن طرف‌تر هم بروید باز هم می‌زند، پس بروید جلوی صدام را بگیرید، چرا از میدان جنگ فرار می‌کنید. این حرف من خیلی به آنان برخورد. علیه من خیلی حرف‌ها در آوردند، اما همه یا اسیر خاک شدند یا به گوشه‌ای خزیده و پنهان شده‌اند تا از پاسخ دادن به این سئوالات فرار کنند.   *در سال 61 بود که جنگنده‌های بعثی سکوی نفتی نوروز را هدف قرار دادند، این اتفاق یکی از چالش‌هایی بود که در دوران وزارت خود با آن روبه‌رو شدید و حتی به علت آلودگی نفتی که ایجاد شد، ایران را تحت فشار قرار دادند تا آتش بس را بپذیرد و... از آن زمان بگویید. جنگنده‌های بعثی، سکو و چاه‌های نفت میدان نوروز را هدف قرار دادند و به دنبال آن روزانه چند هزار بشکه نفت به آب‌های خلیج فارس می‌ریخت و آلودگی گسترده‌ای به وجود آورد که به علت شرایط جنگی، مهار آن و تعمیر چاه، دشوار بود. کشورهای منطقه همچون قطر، کویت و عمان به امام (ره) فشار می‌آوردند که باید آتش ‌بس را بپذیرید تا فوران نوروز را مهار کنیم. در این میان، یک آمریکایی آمد در دوبی و گفت 20 میلیون دلار به من بدهید و امام خمینی (ره) هم تقاضا کنند تا بیاییم آتش را خاموش و چاه‌های نوروز را مهار کنیم. اتفاقا حالا که صحبت به اینجا رسید، می‌خواهم یادی بکنم از آقایان محمدتقی ابوالحسنی وهدایت‌زاده! این آقایان با چند نفر دیگر در تهران نزد من آمدند و گفتند ما می‌توانیم چاه را ببندیم، من هم گفتم حالا که می‌توانید بسم‌الله! بروید ببندید. همین چند کلمه بین ما رد و بدل شد. ابوالحسنی با یک گروه بیست 30 نفره متشکل از متخصصانی از پالایشگاه تهران مثل جوشکار، تراشکار، لوله‌کش و مکانیک و همچنین چند غواص، چهار ماه در شرایط سخت و زیر هجوم جنگنده‌های عراقی، در نوروز کار کرد و سرانجام صبح عید قربان سال 62 چاه را مهار کردند. چند تن از افراد این گروه شهید شدند. این گروه را نزد امام (ره) بردم و تشویق شدند. مبالغی که ابوالحسنی و هدایت‌زاده و گروهشان برای مهار چاه‌های نوروز هزینه کردند، حدود 10 سال بعد در وزارت نفت مورد اختلاف ذی‌حساب شد و ذی‌حساب گفت اگر وزیر وقت نفت تأیید کند، پرداخت می‌کنیم. برای همین نزد من آمدند. تا آن زمان چیزی به من نگفته بودند. پرسیدم چقدر هزینه کرده‌اید، گفتند: هفت میلیون! من تأیید کردم و ذی‌حساب هم پرداخت کردند. آنان در مهار چاه‌های نوروز حماسه آفریدند و تکنولوژی جدیدی خلق کردند. پنج چاه نفت را با هفت میلیون بستند، در صورتی که گفته می‌شود اکنون هزینه بستن یک چاه بیش از 30 میلیون دلار است.   *در طول سال‌هایی که در نفت وزیر بودید، با توجه به اختلافاتی که با دولت داشتید، آیا پیش آمد که در جلسات هیئت دولت، مشاجره لفظی با نخست وزیر یا وزیران داشته باشید؟ ظرف این هشت سالی که با اقای موسوی بودم، یکی 2 دفعه پیش آمد که مباحث به جدل تبدیل شد که این تعداد هم قابل شمار نیست، البته در مباحث روی صحبت من با دولت بود، آما مهندس میرحسین به خودشان می‌گرفتند. در دولت آقای هاشمی، بیشتر جدل می‌کردم، اما آقای هاشمی، صبر و تأملش بیشتر بود. *با وزیران هم بحث و جدلی داشتید؟ نخیر، اتفاقا در صورت امکان به وزیران دیگر کمک هم می‌کردم. دولت، دولت اسلامی است و ما مکلف و موظیفیم به دولت و وزیر و سرباز و امت اسلام کمک کنیم. ما حق نداریم مسائل سیاسی را در امور مکتسبه مردم دخالت بدهیم، سیاسی کردن معیشت مردم، خلاف شرع است و کسانی که در این وادی قدم می‌گذارند، عاقبت بخیر نمی‌شوند. *در زمان وزارت شما در نفت، آقای زنگنه هم وزیر جهاد سازندگی بودند، آیا ایشان در جلسات هیئت دولت یا در گفت‌وگو با خود شما، در باره نفت به شما نظری می‌دادند؟ نه، من در طول سال‌هایی که با جناب زنگنه همکار بودم، ایشان هرگز در باره نفت اظهار نظری نداشتند. مباحثات من بیشتر با ستاد کشور یعنی؛ آقایان هاشمی، موسوی، موسوی اردبیلی، احمد خمینی و ... بود، ولی با بقیه معمولا مراوده خاصی نداشتم و در آن پنج جلسه سختی هم که در دولت درباره نفت بود، وزیران هیچ اظهار نظری نکردند. در آن جلسات مقام معظم رهبری هم حضور داشتند.   *در زمان وزارت شما، بانک مرکزی نیز در تأمین اعتبارات نفت مانع‌تراشی می‌کرد. علت این کار چه بود؟ درست است، بانک مرکزی به ما اعتبار نمی‌داد و خیلی اذیت می‌کرد، چون بالاخره رئیس بانک مرکزی به دولت نزدیک‌تر بود تا به من و به خواسته آنها تن می‌داد؛ دولتی که با رویکردهای من زاویه داشت! خدا رحمت کند آقای سید محسن نوربخش؛ رئیس وقت بانک مرکزی را، بالاخره گروه‌های سیاسی هوای همدیگر را داشتند، من که عضو هیچ گروهی نبودم، نه چپ بودم و نه راست! *تکنوکرات بودید؟ نه من سرباز انقلاب و اسلام و امام هستم. من یک «مهندس» هستم. تکنوکراسی چون صفتی سیاسی به همراه دارد، آن را بر نمی‌تابم. *ارتباط شخص رئیس‌جمهوری و نخست وزیر با شما چطور بود؟ آن زمان ریاست‌جمهوری، بیشتر تشریفاتی بود، فقط زمانی که نخست وزیر به عنوان نخستین قدرت اجرایی در دولت می‌خواست وزیران خود را انتخاب و به مجلس معرفی کند، باید از رئیس‌جمهور تأیید بگیرد. در سال 1364 هم که بنده برای وزارت پست و تلگراف معرفی شدم، از آقای خامنه‌ای، تأییدیه گرفتند، اما چون دستور حضرت امام (ره) بود، ایشان هم امضا کردند، اما دولت به وزارت من، مایل نبود و در آن زمان با رهبر انقلاب هم چندان همراهی نمی‌کرد. بالاخره ماجرای 99 نفر و ماجرای 100 نفر در مجلس دوم و ماجرای مجلس سوم که اکثریت نمایندگان آن از جناح چپ بودند، برای کشور خیلی گرفتاری درست کرد. (توضیح: این اصطلاح پس از ماجرای رأی مخالف ۹۹ تن از نمایندگان مجلس دوره دوم به نخست‌وزیری میرحسین موسوی، رایج شد و مارکی برای معرفی برخی از نمایندگان مخالف وی در آن زمان است) در آن دوره، اختلافات زیادی بین دولت و رئیس‌جمهور وجود داشت. از آن دوران، مسائل و مطالب عمیق و ناگفته‌ای وجود دارد که بررسی آنها، به زمان، حوصله و قلم یک محقق صاحب‌دل نیاز دارد. تنها کسی می‌تواند از آن دوران حقایق را بگوید که منافع شخصی خود را رها کند و به مردم بپیوندد که مصداق آیه شریفه « قَدْ أَفْلَحَ مَن تَزَكَّىٰ. وَذَكَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّىٰ. بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا. وَالْآخِرَةُ خَيْرٌ وَأَبْقَىٰ». (رستگار آن كس كه خود را پاك گردانيد. و نام پروردگارش را ياد كرد و نماز گزارد. اما شما زندگى دنيا را برمى‏گزينيد. با آنکه جهان آخرت نيكوتر و پايدارتر است - آیات 13 تا 17 سوره الاعلی) قرآن بخوانید تا آگاه شوید که در باره همه چیز در آن آمده است.   *گویا از هر دوره مجلس، یک ذهنیت خاص دارید... بله، مجلس اول و دوم، مجلس انقلاب بودند. مجلس سوم، مجلس چپ‌ها بود. مجلس چهارم، مجلس راست‌ها بود. مجلس پنجم، مجلس تکنوکرات‌هاست. مجلس ششم، مجلس سیاستمداران است. مجلس هفتم، مجلس مدعی است. مجلس هشتم، مجلس مخلوع است. مجلس نهم، مجلس مخلوع و مدعی است. *در دولت آقای میرحسین موسوی 2 دستگی وجود داشت؛ عده‌ای از وزیران به‌طور مستقیم با رئیس‌جمهوری، کار می‌کردند که به مرور زمان از سوی نخست‎وزیر برکنار شدند. شما جزو کدام گروه بودید؛ مغضوبان یا محبوبان؟ من عضو هیچ گروه و دار و دسته و جمعیتی نبودم. بنده را امام می‌شناختند. من سرباز امام (ره) بودم. هر جا هم مسئولیتی داشتم، می‌رفتم کار خود را انجام می‌دادم و هیچ به دسته‌بندی‌های سیاسی علاقه‌ای نشان نمی‌دادم و از هیچ حزبی هم تبعیت نمی‌کردم. *در شرایطی که در دولت و مجلس این همه اختلاف نظر با شما بود، پس چرا شما را برکنار یا استیضاح نکردند؟ مگر از حمایت ویژه‌ای برخوردار بودید که دولت با وجود مخالفت با عملکردتان، شما را برکنار نکرد؟ هیچ وقت موضوع استیضاح یا برکنار شدنم مطرح نشد، چون بدنه دولت و مجلس توانمند و منطقی و با نظرهای بنده همراه بودند و به خوبی مباحث را درک و در باره آن بحث می‌کردند. در طول 16 سالی که وزیر بودم، نمایندگان مجلس در مجموع، از بنده هشت سئوال پرسیدند و هرگز موضوع استیضاح من مطرح نشد. من هرگز در دوران وزارتم دچار معضل استیضاح نشدم. شاید زاویه‌ها و اختلاف‌نظرهایی با شیوه مدیریتی من در مجموعه دولت وجود داشت، اما معنی هیچ یک از این اختلافات، خواست مجموعه دولت به برکناری من نبود، بالاخره ستادهای سیاسی کار خود را می‌کردند. حالا اینکه چرا دولت با وجود اختلافاتی که با من داشت، مرا برکنار نکرد را باید از خودشان بپرسید.   *شما در کابینه شهیدان محمدعلی رجایی، محمدجواد باهنر و آقایان محمدرضا مهدوی‌کنی و موسوی، وزیر نفت بودید؛ چطور شد از وزارت نفت رفتید و چرا جای خود را به آقازاده دادید؟ شما از بچه هاي انجمن اسلامي بوديد و برخورد شما با نخست وزير موجب بی‌توجهي به نفت شد كه بعد از رفتن شما مشکل برطرف شد. گويا مهندس غلامرضا آقازاده در رفتن شما از نفت، نقش داشت، درست است؟ خیر، چنین نیست، آقای آقازاده که مسئولیت سیاسی نداشت، او ابزار دست موسوی بود و میرحسین تشویقش می‌کرد که آن کارها را انجام دهد. من هیچ اختلافی با آقازاده ندارم، مشکل من با سیاست‌های کشور است، نه با اشخاص، وگرنه با آقای موسوی و هاشمی و... که اختلافی نداشتم و ندارم، اما در روش‌های اداره کشور، دیدگاه خود را داشتم، آنان هم عملکرد خود را داشتند. با توجه به عدم حضور افرادی که در این مصاحبه از آنان نامی به میان آمده است، لطفا دقت کنید که در کتابت این گفت‌وگو، جانب انصاف را نگه دارید. هر چه می‌خواهید و در باره هر کس بپرسید، اما پاسخ نهایی من این است که بنده در اداره کشور، روش‌های دولت‌ها را نمی‌پسندیدم و نقد می‌کردم، اما آنان مرا به‌عنوان مخالف سیاسی مطرح می‌کردند، در حالی که من مخالف سیاسی نیستم. مثلا در همین آخرین دوره انتخابات ریاست جمهوری آمدم گفتن که دولت دست در جیب فقیران نکند، نتیجه اداره کشور با این وضعیت تورم، همین است که می‌بینید. من در تمام امور کشور همین الآنم دخالت می‌کنم، روش‌های اداره کشور را نمی‌پسندم. یه یک عده ارز هفت تومان و زمین مجانی، خودرو و ... می‌دادند و به یک عده دیگر نمی‌دادند و خودی و ناخودی می‌کردند. این رویکرد تبعیض‌آمیز و باندبازی در دولت‌ها، موجب بروز فساد و فجایع اجتماعی می‌شود. من همیشه با کوپنی کردن عرضه کالاها مبارزه می‌کردم، چون معتقد بودم که می‌توان کشور را بدون این روش‌ها و خیلی بهتر اداره کرد، بر پایه همین دیدگاه هم در ابتدای حضورم در نفت، آمدم کوپن بنزین و گازوییل را برداشتم، چون این محصولات به اندازه‌ای بود که نیاز به جیره‌بندی کوپنی نداشته باشد و عرضه کوپنی این محصولات رانتی ایجاد کرده بود که عده‌ای از آن سود می‌بردند و نان حرام می خوردند. من درباره روش اداره جنگ، اقتصاد، بانک‌ها، سازمان مدیریت، نفت، نیروی انسانی و ... پیوسته انتقاد و اعتراض داشتم. مثلا درباره روش پرداخت حقوق به کارکنان دولت، دائم معترض بودم که اگر به اندازه تورم، به حقوق کارکنان اضافه نکنید، دچار معاذیر اجتماعی می‌شوید. بالاخره آنان یک حقوق مکتسبه‌ای دارند که باید پرداخت شود و نحوه محاسبه این حقوق هم این گونه نیست که بیاید به اندازه نصف تورم به حقوق کارکنان اضافه کنید، در این صورت آنان خوب کار نمی‌کنند و دچار دردسر می‌شوید. اینها مسائلی است که هم‌اکنون هم با آن درگیریم.   *پس چگونه از نفت کنار گذاشته شدید؟ این مسئله را چطور با شما در میان گذاشتند؟ عکس‌العمل‌تان چه بود؟ بالاخره دولت با من موافق نبود و دلش نمی‌خواست نفت دست من باشد. در آن زمان هم که به خواست امام قرار شد من به دولت برگردم، نخست‌وزیر و آقای هاشمی می‌روند خدمت امام. نخست وزیر می‌گوید 2 جا باید دست من باشد: یکی نفت و دیگری سازمان برنامه و بودجه! من هم گفتم آقا اینجا دست ایشان باشد، من که حرفی ندارم و.... آقای هاشمی؛ فرمانده جنگ بود و در این جلسه با امام می‌گفتند که اگر از فروش نفت 40 میلیارد دلار درآمد داشته باشیم، می‌توانیم جنگ را ادامه دهیم. من هم توضیح دادم که ماجرای نفت از چه قرار است و باز هم توضیح دادم که من تولید اوپک را از 24 میلیون رساندم به 16 میلیون، حالا اگر شما بخواهید یک بشکه اضافه‌تر به بازار روانه کنید، قطعا قیمت نفت می‌افتد و همین درآمد کنونی هم به دستتان نمی‌رسد. همین اختلافات باعث شد، از دولت بعدی کنار گذاشته شوم. خلاصه آقای نخست وزیر سر جای خود ماندند و آقای هاشمی هم رفت 40 میلیارد دلار بیاورد. شما می‌توانید در کتاب خاطرات آقای هاشمی بخوانید که ایشان در سال 1366 گفته‌اند اگر 10 میلیارد دلار داشته باشیم، می‌توانیم جنگ را ببریم که وزیر نفتی که بعد از من آمد هم نتوانست این درآمد را بیاورد.   *وقتی دوره وزارت شما به پایان رسید و به نوعی کنار گذاشته شدید، چه اتفاقی افتاد؟ کسی از زعمای نظام، نسبت به کنار گذاشته شدن شما از قوه مجریه، اعتراضی نکرد؟ بد نیست بدانید از وزارت نفت که رفتم و به کارهای خودم مشغول شدم. به گوش آیت‌الله منتظری رسید که من از کابینه کنار گذاشته شده‌ام، خودشان از قم به تهران آمدند و نزد امام (ره) رفتند و در باره این ماجرا با امام صحبت کردند. حوالی ساعت 10 شب بود و در خواب بودم که تلفن منزل به صدا درآمد. احمد آقا پشت خط بود و ماجرای دیدار آقای منتظری با امام را تعریف کرد و گفت: «امام مرا نزد خود خواستند و گفتند شنیده‌ام غرضی دارد از دولت می‌رود، همین الآن با او تماس بگیرید و بگویید که در دولت هر مسئولیتی را که می‌خواهد، بر عهده بگیرد!» گفتم: «اجازه بدهید فکر کنم، صبح به شما خبر می‌دهم که کجا می‌توانم خدمت کنم.» همان شب نشستم و وضعیت همه وزارتخانه‌ها را بررسی کردم، چون امام (ره) گفته بودند غرضی هر وزراخانه‌ای که می‌خواهد، برود. خوب که متمرکز شدم و فکر کردم، دریافتم که وضعیت وزارت پست، تلگراف و تلفن، از همه وزارتخانه‌ها آشفته‌تر است، طوری که قیمت یک خط تلفن هم بهای یک خانه بود. صبح با احمد آقا تماس گرفتم و گفتم که برای وزارت پست آمادگی دارم. گفتند که آنجا، وضعیت خوبی ندارد، وزاتخانه بهتری را انتخاب کنید، گفتم است یه تلفن هم قیمت خونه بود. خلاصه به وزارت پست و تلگراف و تلفن رفتم. در سال1366 بودجه‌ای که برای این وزارتخانه به دولت بردم، از بودجه وزارت مسکن بیشتر بود، ابتدا در دولت با بودجه پیشنهادی من مخالفت کردند، اما من در مجلس از آن دفاع کردم و نمایندگان آن را تصویب کردند.   *بودجه وزارتخانه متبوع شما و وزارت مسکن در آن زمان چقدر بود؟ کل بودجه وزارت مسکن در آن سال هفت میلیارد تومان بود، اما من برای وزارت پست 20 میلیارد تومان بودجه درخواست کرده بودم. نمایندگان مجلس از من پرسیدند این حجم عظیم بودجه را چگونه تأمین می‌کنی؟ گفتم از شما نمی‌خواهم، چون می‌خواهم نیاز مردم را برطرف کنم، قطعا خود مردم متعهد می‌شوند که برای دریافت خدمات مورد نیاز، خودشان هزینه کنند. در سال‌های مسئولیتم در وزارتخانه‌های کشور، نفت، پست و نیرو، هرگز از بودجه عمومی دولت استفاده نکردم، زیرا همیشه طرح‌هایی را دنبال کرده‌ام که نیاز مردم بوده است و مردم خودشان متعهد می‌شدند که هزینه خدمات و امکاناتی که به آنها ارائه می‌کردیم، تقبل کنند. در سال 1360 که به وزارت نفت رفتم، بهره‌مندان از گاز خانگی در کل کشور به 100 هزار مشترک نمی‌رسیدند. در همین تهران شما، فقط کوی نهم آبان، گاز داشت. در بحبوحه جنگ، اجرای طرح‌های گازرسانی به شهرها را آغاز کردم و سرانجام با همت مردم در طول چهار سال وزارتم به 374 شهر گازرسانی کردم، طوری که در سال 1364 مردم سراسر پایتخت از نعمت گاز برخوردار شدند، در حالی که در آن زمان، دولت توانایی تأمین هزینه‌های جاری و حتی پرداخت حقوق کارکنان خودش را هم نداشت. نه دولت، نه مجلس و نه ستادهای سیاسی اصلا مطلع و متوجه نشدند که این کار چگونه انجام شد و سرانجام این شیوه بنده، به تدریج در دیدگاه‌های مدیریتی کشور جا افتاد. هم‌اکنون هم بحمدالله و المنه 25 میلیون مشترک گاز در کشور هست و روزی 600 میلیون مترمکعب گاز به خانه‌ها می‌رسد و 40 میلیون خانمی که در خانه‌های خود کار می‌کنند، دیگر نیازی به نفت سفید و کپسول گاز و... ندارند. این بودجه‌ای که مردم هزینه کردند تا گاز به خانه‌هایشان برسد، معادل ارزش درآمد چند سال محصولات پارس جنوبی است، اما حالا در چنین شرایطی، شاهد هستیم که بیش از 2 دهه هست که توسعه پارس جنوبی با مشکلات عدیده‌ای روبه‌رو است و...   *در وزارت پست، تلگراف و تلفن هم همین رویه را اجرا کردید؟ بله، من در وزارت پست، تلاش کردم تا نیاز مردم به تلفن را برطرف کنم و آن را به امکانی تبدیل کنم که عموم مردم از آن بهره‌مند شوند. به همین منظور گسترش شبکه تلفن در کشور را از سال 66 یعنی در زمان جنگ شروع کردم و سالی 500 تا یک میلیون خط تلفن به مردم تحویل می‌دادم. تهران در سال 1372، یک میلیون خط تلفن داشت، من در همان سال یک میلیون خط دیگر هم اضافه کردم. در نهایت شعار یک مساوی با 55 را محقق کردم و یک ریال هم در هیچ بخشی از دولت نگرفتم. اقتصاد مقاومتی یعنی این! اقتصاد مقاومتی، حق مردم و متعلق به ملت ایران است که از زبان مقام معظم رهبری در جاری شد و در کانون توجه مسئولان و مردم قرار گرفت. این کشور هیج نیازی به سرمایه‌گذاری و تکنولوژی خارجی ندارد. (توضیح: در سال‌های پایانی دولت هاشمی رفسنجانی و در زمان وزارت محمد غرضی در وزارت پست و تلگراف و تلفن تبلیغی از صدا و سیما پخش می‌شد مبنی بر اینكه یك مساوی است با 55 ! مدتی این تیزر تبلیغاتی بدون توضیح پخش می‌شد. پس از مدتی توضیحات این تیزر نیز به همراه آن پخش شد كه منظورش این بود كه تعداد تلفن‌های واگذار شده در دولت وقت 55 برابر تعداد تلفن‌های واگذار شده تا سال 1357 است. در یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری، محمد غرضی با طرح شعار یک مساوی 55 مدعی شد كه 55 میلیون رأی دارد)   *اگر الآن وزیر نفت بودید، در شرایط تحریمی یا غیرتحریمی چه برنامه‌ای را در پیش می‌گرفتید؟ وقتی داشتم می‌رفتم وزارت نفت، احمد آقا گفت: «می‌گویند که از ما نفت نمی‌خرند.» گفتم: «احمد آقا روزی 60 میلیون بشکه نفت در دنیا مصرف می‌شود و سهم اوپک از این رقم 16 میلیون بشکه است، دست من شکسته باشد، اگر نتوانم سهم ایران را از بازار بگیریم» ایران همیشه تحریم بوده است؛ تحریم سازمان ملل و اینها یک وجه است، اما رقابت داخلی میان ایران و عربستان از این تحریم‌ها هم بدتر است و توضیح دادم که چگونه رقیبم را قانع کردم که عرضه نفت اوپک را کاهش دهیم. نفت، یک قدرت و توان است. نفت، مسئله خرید و فروش کالای ساده‌ای مثل شیر نیست. نفت بسیار بسیار قدرت می‌دهد. زمانی که من وزیر بودم، آن طور عمل کردم که شرح دادم و دخالتی در امور دیگران نمی‌کردم و نمی‌کنم، اما قدرت سیاسی ایران، بسیار بالاست، طوری که بتواند این مسائل را به خوبی مدیریت کند. شما همان مذاکرات من با حافظ اسد و ترک‌ها را در نظر بگیرید. همان بحث‌ها را با چینی‌ها، ژاپنی‌ها و هندی‌ها هم داشتم. مهم نیست که تحریم هستیم، مهم شیوه اداره کشور در این شرایط است.   *اگر وزیر بودید با پارس جنوبی، چه کار می‌کردید؟ خوب شد از پارس جنوبی پرسیدید، یک ماجرایی به خاطرم آمد. در همان ایام جنگ قطری‌ها رفته بودند در این میدان مشترک حفاری کنند. به وزیر نفت قطر گفتم: «اگر چاهی زدی، بمبارانش می‌کنم، این میدان مشترک است و تا وقتی رضایت ما را جلب نکنی، اجازه هیچ کاری نداری!» همین شد که دکلش را برداشت و رفت و تا وقتی من وزیر بودم، قطر در پارس جنوبی هیچ اقدامی نکرد. *یعنی با همین صراحت قطری‌ها را تهدید کردید؟ پس چی!؟ اینکه تهدید نیست، احقاق حق است. پدر جان این یک خانه مشترک است، اگر کسی می‌خواهد واردش شود، باید رضایت مرا جلب کند، اگر من نباشم، باید صبر کند! اینکه تهدید نیست! ای داد و بیداد. به نظرم انگار برای خودتان حاکمیتی قائل نیستید. *چطور متوجه شدید که قطر دارد در پارس جنوبی حفاری می‌کند؟ یک شرکتی برای حفاری در گنبد شمالی رفته بود با قطری‌ها قرارداد بسته بود، یک دلالی آمد و گفت که قطر چنین قراردادی بسته است و... من هم به او همان پیغام را دادم که به وزیر نفت قطر برساند که پس از آن، شرکت طرف قرارداد با قطر، کارش را نیمه کاره رها کرد و رفت. من به دنبال اقتدار سیاسی نظام جمهوری اسلامی ایرانم. * برای مهندس زنگنه در اداره وزارت نفت، پیشنهادی دارید؟ امیدوارم ان شا الله موفق شود که عربستان را سر جای خود بنشاند و سهم ایران در بازار نفت را از سعودی‌ها بگیرد. آرزو می‌کنم حالا که راه‌ها باز شده است، با اقتدار سیاسی دولت و نظام، آقای زنگنه بتواند حق ملت ایران را از عربستان بگیرد و ان شا الله در این زمینه موفق باشد.     *در پایان اگر نکته‌ای هست که بنده به آن توجه نکردم و قصد دارید بازگو کنید، بفرمایید. یک توصیه دارم و آن هم اینکه صحبت‌های مرا با دقت و حوصله بنویسید و تنظیم کنید و به یک نفر دیگر هم بدهید بخواند تا در نهایت، این مطلب با یک ادبیاتی دلنشین و درخور و نه با ادبیات روزنامه‌ای، منتشر شود تا مردم از آن بهره ببرند و آگاه شوند. در روزنامه‌نگاری سعی نکنید معلم باشید، به جای آن دلسوزی کنید. *به روی چشم، حتما. از صبر و حوصله‌ای که به خرج دادید و از فرصتی که در اختیارمان گذاشتید، صمیمانه سپاسگزارم و پایداری عزت و توفیق شما را آرزومندم. یاحق!