۱
گفت‌وگوی ميز نفت با محتشمی‌پور/3

اتیلن غرب یک اشتباه بود

برای حفظ حداقل سو‌دآوری و تداوم تولید، باید در قیمت خوراک تخفیف داشته باشیم/ جانمایی صنایع پتروشیمی ما با مدل‌های جهانی فرق دارد.
اتیلن غرب یک اشتباه بود - میز نفت
اتیلن غرب یک اشتباه بود - میز نفت
امیرحسین هاشمی جاوید/ پس از انتشار بخش‌های نخست و دوم از گفت‌وگوی ميزنفت با مهندس رضا محتشمی پور؛ رئیس دفتر توسعه صنایع تکمیلی پتروشیمی با عنوان «در پتروشیمی چین٬ آلمان و عربستان چه می‌گذرد؟» و «بیشتر از ظرفیت٬ صنایع پایین دست ایجاد کردیم»، بخش سوم این گفت‌وگو در ادامه پیش روی شماست. همچنین بخش چهارم این مصاحبه تفصیلی، اواسط هفته جاری در ميزنفت منتشر خواهد شد.

در بخش نخست این مصاحبه٬ محتشمی پور درباره پارک‌های پتروشیمی در ایران٬ چین٬ عربستان و آلمان توضیح داد و تفاوت‌های آن‌ها را بر شمرد و در بخش دوم هم درباره وضعیت بخش پایین دست صنعت پتروشیمی ایران و رشد بی حساب و کتاب آن و اشتباه بودن ساخت شهرک‌‌های پتروشیمی شرح داد. اکنون در بخش سوم می‌خوانیم:

 
*در جانمایی محل ساخت مجتمع‌های پتروشیمی ایران از چه مدلی پیروی شده است؟
مدلی که ما در جانمایی صنایع پتروشیمی داریم با مدل‌های جهانی فرق می‌کند، به این معنا که در دنیا، پروژه‌های بزرگ برای صادرات، کنار دریا قرار دارند و پروژه‌های کوچک را در مناطقی احداث‌ می‌کنند که بازارها وجود دارند البته در هر دو شکلش واحدهای مادر و میانی در کنار هم هستند.
 

*در خطوط لوله انتقال اتیلن با آن طول و مجتمع‌های پتروشیمی متعدد در مسیر آن چطور؟
در کشور ما در خطوط لوله اتیلن، بر خلاف این رویه عمل شده که دو تاثیر هم داشته است؛ از یک طرف هزینه احداث واحدها را افزایش داده و از طرفی دیگر هزینه حمل و نقل و اتلاف مواد را به تولیدکننده تحمیل می‌کند که حاشیه سود شرکت‌ها را پایین می‌آورد و ممکن است به صرفه نباشد.

در این شرایط برای حفظ حداقل سو‌دآوری و تداوم تولید، باید در قیمت خوراک تخفیف داشته باشیم، در غیر این صورت اقتصاد تولیدکننده‌ها با مشکل روبه‌رو می‌شود. در واقع ما برای چند 10 سال آینده داریم خودمان را به تخفیف در قیمت خوراک ملزم می­ کنیم. اگر بخواهیم قیمت را از یک حدی بالاتر ببریم قطعا این واحدها با مشکل روبه‌رو می‌شوند، کما اینکه همین الان هم بعضی واحدها با وجود اینکه از خوراک‌های گازی استفاده می‌کنند، اقتصاد چندان مشعشعی ندارند.

اگر هم تولید در این واحدها را متوقف کنیم بخشی از سرمایه‌گذاریمان را از دست می‌دهیم. خوراک هم بدون مصرف می‌ماند که باید به‌عنوان سوخت مصرفی استفاده یا خام صادر کنیم، گریزی هم از تولید خوراک نیست چون کنترل تولید این خوراک دست ما نیست؛ میعانات و اتان، همراه با محصولات اصلی صنعت نفت تولید می‌شوند، این طور نیست که اگر نخواستیم تولید نکنیم.
 

*راهی برای سودآورکردن این واحدها نیست؟ مثلا فرآیندهایی را در آنها تغییر دهیم و به پتروپالایشگاه تبدیل‌شان کنیم...
نه. بالادست این واحدها کنار خودشان نیست مثلا پتروشیمی لرستان یک واحد پلی اتیلن است واحد مادرش یعنی پتروشیمی کاویان در عسلویه است و آن هم از واحد مادرش یعنی پالایشگاه گازی جداست. خدا را شکر واحدهایی مثل جهرم، فسا و داراب، احداث نشد و هزینه‌اش گردن منطقه نیفتاد اما آنهایی که احداث شده را نمی‌توانیم تغییر بدهیم.
 

*وجود این واحدها به ضرر صنعت است؟ اگر تعطیل‌شان کنیم به صرفه است یا ادامه دادن‌شان؟
اگر با شرایط الان ببینیم باید بمانند چون سرمایه‌گذاری شده و اگر تعطیل‌شان کنیم هزینه سرمایه‌گذاری از دست می‌رود، امروز نمی‌توانیم بگوییم جلو تولیدشان را می‌گیریم اما اگر این سؤال سال 80 مطرح می‌شد قطعا پاسخش منفی بود یعنی باید مانع احداث‌شان می‌شدیم.

 
*یعنی تنها مزیت این واحدها اشغال‌زایی در مناطق‌شان بوده است؟
نه، این واحدها اساسا اشتغال‌زا نیستند. فکر می‌کنم سال 86 یا 87 بود، یک بار از مدیران استان همدان سوال کردم که کل سرمایه‌گذاری صنعتی استان در آن سال چقدر بوده است که با نرخ دلار آن زمان 120 میلیون دلار کل سرمایه گذاری صنعتی برآورد شد. در صورتی که این رقم معادل هزینه احداث انشعاب خط لوله انتقال اتیلن به مجتمع پتروشیمی همدان از خط لوله اتیلن غرب بود، یعنی اگر قرار بود هزینه خط لوله برای ایجاد صنایعی از جنس همان‌ها که در همدان فعال هستند، سرمایه‌گذاری شود، صنایع این استان 2 برابر می‌شدند. البته فکر می‌کنم انشعاب خط لوله اختصاصی پتروشیمی همدان از خط لوله غرب احداث نشد.

همان سال رئیس سازمان صنایع استان کردستان هم به من گفت 90 میلیون دلار سرمایه گذاری صنعتی داشته‌ایم، در صورتی که برای پتروشیمی کردستان 500 میلون دلار هزینه کردیم. اگر می‌خواستیم بر پایه همان ظرفیت‌های این استان‌ها و در همان حوزه‌ها سرمایه‌گذاری کنیم، می‌توانستیم صنایع این استان‌ها را چند برابر کنیم. یعنی هزینه در هر صنعت دیگری برای اینها می توانست سودآورتر و اشتغال‌زاتر باشد.

اما یک خواست عمومی بود و مردم منطقه فکر می‌کردند این واحدها برایشان خوب است و هم برخی مسئولان سیاسی به این موضوع دامن می‌زدند و عاقبت به نتیجه هم رسیدند، اما واقعیت‌ها با آن تصور عمومی فاصله زیادی داشت.


*پس مشخص است که از نظر کارشناسی این پروژه‌ها نباید اجرا می‌شد، اما نتوانستید مانع اجرایش شوید. الان کدام یک از این واحدها فعال هستند و وضعیت‌شان چگونه است؟
در هر مقطع، مدیرانی که این مسئولیت را تحویل گرفتند، گفتند تنها گزینه مقابل همین است و راه را ادامه دادند اما به اعتقاد من در هر دوره‌ای می‌توان آن را بهبود داد، البته باید توجه داشته باشیم تصمیم شخص نبوده است و یک خواست عمومی بود و هنوز هم مردم منطقه نمی‌توانند قبول کنند که این سرمایه‌گذاری می توانست بهتر از این بشود. این یک اشتباه بود و باید قبول کنیم کشور باید هزینه بلوغ خود را می‌داد.

اما می‌بینید که در منطقه فارس دیگر  خواست عمومی برای توسعه و اجرای این طرح وجود ندارد. اتفاقی که باعث شد جلوی پروژه خط لوله اتیلن مرکز گرفته شود. مطالعاتی برای احداث این طرح انجام شد، اما آنچه مانع اجرای طرح شد و پروژه را به حالت راکد در آورد، خواست عمومی بود. نمایندگان مجلس در این منطقه هم دیگر نمی‌توانند از آن طرح دفاع کنند،‌ حتی اگر نماینده‌ای بخواهد برای شهرش آن را پیگیری کند، باید این سوال را به مردم جواب بدهد که منابع آبی را از کجا می‌خواهد تأمین کند. من از بعضی از نمایندگان مجلس هم شنیدم که برای این توسعه واحدهای پتروشیمی وابسته به خط لوله اتیلن مرکز در شهرهایشان دیگر تمایلی ندارند. البته خط اتیلن مرکز هنوز 100 درصد متوقف نشده و هنوز هم پیگیری می‌شود اما خیلی شرایط تغییر کرده است.

الان به تدریج فهم عمومی ایجاد می‌شود که اجرای این نوع سرمایه‌گذاری‌ها به توسعه منطقه کمکی نمی‌کند بلکه از دیدگاه هزینه فرصت، فرصت‌زدا و اشتغال‌زدا هم هست؛ به این معنی که شما در یک منطقه به جای صرف هزینه‌ای که با آن می‌توانید برای یک‌هزار نفر شغل ایجاد کنید، در صنعتی سرمایه‌گذاری می‌کنید که پنچ تا 10 شغل به وجود می‌‌آورد و منابع آبی را که عامل اشتغال در بخش کشاورزی هست را صرف تولید محصولات صنعتی کم اشتغال‌زا نمی‌کنید. الان دیگر این تقاضا وجود ندارد اما در فاصله سال‌های 80 تا90 این خواست وجود داشت.

 
*الان در طرح خطوط لوله انتقال اتیلن غرب و مرکز و شرق، کدام بخش‌ها فعال است؟
پروژه خط لوله غرب کامل شده است به استثنای میاندوآب و اندیمشک، خط اجرا شده و پروژه‌ها به بهره‌برداری رسیده‌اند، فکر می کنم مهاباد آخرین پروژه‌ای بوده که به بهره‌برداری رسیده است.
 

*مرکز و شرق چطور؟
خط شرق کاملا حذف شد در همان زمان یک بحث سیاسی بود که لایه‌های سیاسی درگیرش بودند. با گزارش‌های خوبی که سازمان بازرسی تهیه کرد، پرونده این موضوع بسته شد و دیگر ادامه نیافت. در مرکز هم به‌طور جدی برای تجدید نظر بررسی‌هایی همچنان ادامه دارد.
 

*برای توسعه ظرفیت‌های خالی برنامه دارید؟
این موضوعی است که هنوز با عدم تفاهم روبه‌رو است؛ اینکه اساسا مسئله ما توسعه صنایع موجود است یا ایجاد صنایع جدید! نخستین بار در حکمی که برای رئیس دفتر توسعه صنایع تکمیلی پتروشمیمی در سال 85 صادر شد، این موضوع مطرح شد و پس از آن جدی‌تر پیگیری شد و بعد مطالعاتی هم صورت گرفت. جمع‌بندی ما این بود که یکی از مأموریت‌های اصلی ما توجه به فعال‌سازی ظرفیت‌های خالی است.

بخشی از این هدف محقق شده است و بخشی هم نه، برای مثال اگر ظرفیت فعال صنعت پتروشیمی را در چند سال اخیر رصد کنید، طی سال‌های پیش از 90 این عدد حدود یک و نیم میلون تن بوده است، اما پس از آن رشد خوبی کرده و الان در بدبینانه‌ترین برآوردها سه و نیم میلیون تن است؛ یعنی ظرف پنج سال گذشته ظرفیت فعال صنایع پایین دستی پتروشیمی بیش از 2 برابر شده است.

 
*یعنی کارخانه‌ها و واحدهای جدیدی احداث شده است؟
خیر، معنی این حرف، ایجاد کارخانه‌های جدید نیست، بلکه بخش اصلی این افزایش تولید از فعال کردن ظرفیت‌های خالی بوده است. پس ما یک رشد خوب داشته‌ایم. عامل اصلی این رشد هم به برطرف شدن گلوگاه تأمین خوراک برمی‌گردد.
برای مثال در سال 90 کل تولید پی.وی.سی کشور، 200 هزار تن بود، امروز که داریم صحبت می‌کنیم از 500 هزار تن عبور کرده است که برای آن کمابیش تقاضا در داخل وجود دارد.

ما امسال مشکل عرضه داشتیم و به علت یک مشکل فنی در 6 ماه نخست امسال بحران عرضه وجود داشت، الان در نقطه زمانی که فصل مصرف نیست، مازاد عرضه داریم، ولی وقتی به سال جدید وارد شویم، برآوردمان این است که تولید و تقاضای پی.وی.سی کشور به تراز صفر خواهد رسید و این نشان می‌دهد که در این چند سال، رشد شدید تولید صنایع پایین دست را داشته‌ایم.

 
*برای رسیدن به این نقطه چه اقدام‌هایی کردید؟
برای این هدف چند کار انجام شد تا به اینجا برسیم؛ یکی ورود شرکت ملی صنایع پتروشیمی به تنظیم بازار بود. ما تلاش کردیم که بحران‌های عرضه را مدیریت کنیم نه اینکه تماما حلش کنیم، چون مدیریت بحران عرضه یک کار نفس‌گیر است.

الآن به‌طور میانگین 220 محصول در تابلوی بورس عرضه می‌شود که حداقل یک سوم آن مدام باید رصد شود که اگر این کار انجام نشود، با مشکل روبه‌رو می‌شویم. مدیریت این تعداد محصول، رصد و پیگیری و جایگزینی کالاها با هم کار ساده‌ای نبوده است، اما سعی‌مان را کرده و تا حدودی جواب هم گرفته‌ایم.

بحث دیگر توسعه شبکه‌های مویرگی بود. همان طور که می‌دانید ما تعاونی‌های تأمین نیاز استانی داریم که در رأس آنها اتحادیه‌ کشوری آنهاست که مدیریت‌شان می‌کنند. این تعاونی‌ها در سال گذشته توانسته‌اند 6 درصد توزیع را انجام دهند که با توجه به جامعه هدف که واحدهای خرد و بسیار کوچک است، عدد بدی نیست. پیش‌بینی می‌کنیم سال آینده این رقم به 10 درصد برسد. به این ترتیب یک شبکه توزیع مویرگی محصولات پتروشیمی داریم که هزینه تأمین مواد اولیه را به خصوص در مناطق خارج از شهرهای بزرگ کم می‌کند.

 
* شرکت ملی صنایع پتروشیمی برای ترمیم توسعه کاریکاتوری صنعت پتروشیمی و کوچک نماندن پایین دستی آن چه برنامه‌ای دارد؟
با توضیحاتی که تا اینجا دادم، حالا می‌توان به این سوال پاسخ داد. رشد کاریکاتوری داریم،‌ اما شکلش برعکس آن چیزی است که متصوریم. یعنی ما یک صنعت پایین دستی بسیار بزرگ داریم و در مقابل بالادست کوچک.

آسیب دیگر، در نحوه توزیع جغرافیایی این صنایع است. سهم بالایی از هزینه‌های صنایع کوچک را نیروی کار تشکیل می‌دهد که معنایش اشتغال‌زایی است. این واحدها سهم چشمگیری از سود را به نیروی انسانی پرداخت می‌کنند، در این صورت مهم است که این واحدها در کجا توسعه یافته‌اند.

معمولا در کشورهای توسعه یافته، این صنایع در مناطق دور از مرکز و جایی که نیروی انسانی ارزان و با سطح تحصیلات کم وجود دارد، توسعه یافته‌اند اما در ایران کاملا برعکس است، تقریبا تمام صنایع پایین دست ما در شهرهای بزرگ متمرکز هستند و سهم مناطق محروم بسیار پایین است.

زمانی که ما ایجاد شبکه مویرگی را شروع کردیم، تنها تعاونی‌هایی که آمارشان را داشتیم شهرهای تهران با پنج تعاونی، مشهد و اصفهان هر یک با 2 تعاونی، یزد، کرج، قم هر ی با یک تعاونی، بود.

چند تعاونی تخصصی هم مثل لوله و اتصالات پلی اتیلن داشتیم و همچنین تعاونی لوله و اتصالات پی.وی.سی که همه اعضای آنها کمابیش در تهران و سپس هم در اصفهان متمرکز بودند. یعنی می‌توانستیم بگوییم که شبکه توزیعی در کشور وجود نداشت یا همه‌شان در شهرهای بزرگ بود. در این شهرها اگر تعاونی هم وجود نداشت، تأمین نیازشان سخت نبود. چون شرکت بازرگانی پتروشیمی، تقریبا در همه این شهرها نمایندگی داشت و به‌طور مستقیم آنجا توزیع می‌کرد.

 
*برای حل این مشکل و تمرکززدایی چه کردید؟
این یک مشکل اصلی برای ما بود که صنایع اشتغال‌زا همگی در کلانشهرها متمرکز شده‌اند، و این موضوعی است که دولت‌ها به آن توجه نمی‌کنند. زمانی که می‌خواهیم تمرکززدایی جمعیتی کنیم، مشاغل دولتی را انتقال می‌دهیم. در صورتی  سهم زیادی در اشتغال‌ ندارد. آن بخشی که سهم اصلی را دارد همین کارگاه‌های کوچک هستند. با دستور هم نمی‌توان این تمرکز را از بین برد.

اگر بخواهیم صنایع مان به مناطق دور از مرکز مهاجرت کنند که از مزیت کارگر ارزان برخورداند،‌ باید بپرسیم با کدام زیرساخت؟ ما زیرساختی برای تأمین مواد اولیه این صنایع پایین دست در مناطق محروم نداریم. در بعضی مناطق، محصول پتروشیمی سه مرحله طی می‌کند تا به دست مصرف‌کننده برسد که همین امر قیمت را به شدت بالا می‌برد.

زمانی در دوران دانشجویی با یک گروهی روی موضوع محرومیت‌زدایی کار می‌کردم. برایم جالب بود، قیمت فروش کالایی در نارمک تهران از قیمت تمام شده تولید آن در یک کارگاه روستایی در خراسان پایین‌تر بود.

 
*چرا؟
چون در تهران همه مواد اولیه را با یک واسطه از مرکز می‌خریدند اما در روستاهای خراسان با سه واسطه، و تازه، کلی هم هزینه نقل و انتقال می‌دادند. بر همین اسا ساخت کارگاه در تهران به صرفه‌تر است تا مناطق محرومی مثل زابل. چون در تهران محصول با قیمت تمام شده کمتری تولید می‌شود.

توجه به همین موضوع می‌تواند باعث اشتغال‌زدایی در مناطق محروم شود. اگر بخواهیم این روند را قطع کنیم باید زیرساخت‌های تولید را در مناطق محروم فراهم کنیم، این زیرساخت‌ها، سخت‌افزاری نیستند، بلکه زیرساخت‌ها و ساختارهای تأمین نیاز و تأمین خدمات منظور من است. تأمین نیازهای مناطق مرزی هم، باید حداقل مثل تهران شود. منظورم این نیست که در تهران هیچ مشکلی در تأمین نداریم اما قطعا وضعیت قابل مقایسه با مناطق محروم و دور از مرکز نیست. برای رسیدن به یک الگوی مناسب‌تر باید زیرساخت‌ها را برای آنها هم فراهم کنیم این موضوع باعث مهاجرت این صنایع به مناطق مختلف در کشور خواهد شد.

چون برای تولیدکننده منطقی نیست که تولید محصول در تهران را با کارگر و زمین و خدمات گران انجام دهد. اما در شرایط فعلی دوری از مرکز یعنی فاجعه.

متأسفانه باید بگویم اهمیت ایجاد این زیرساخت‌ها در کشور دست کم گرفته می‌شود. این زیرساخت‌ها وجود ندارد. ما روی این موضوع زمان زیادی صرف کردیم؛ ایجاد شبکه مویرگی انرژی زیادی از ما گرفت. در مجموع تاکنون کارهای خوبی شده است و حتی به نقطه قابل قبولی رسیدیم، ‌اما هنوز راه زیادی مانده است.

 
*با این توسعه شبکه‌های مویرگی، مشکل نرم‌افزاری حل می‌شود؟
امید ما این است که تأمین مواد اولیه پتروشیمی در کشور را به یک وضعیت متعادلی برسانیم، مثلی هست که می گوید: «ظلم علی السویه عین عدل است.» الآن ظلم ما علی‌السویه هم نیست. در کلانشهرها مشکل زیاد داریم اما در شهرستان‌ها مشکل چندین برابر است، اصلا قابل قیاس نیست. البته همه مسائل با مواد اولیه حل نمی‌شود، در عین حال ما باید سهم خود را در بخش تأمین مواد اولیه انجام دهیم.

البته در بحث‌های دیگر هم ورود کرده‌ایم. در موضوع حفظ بازارهای صادراتی منطقه مطالعاتی داشتیم، مکاتبه‌هایی هم انجام شده است و حتی برنامه‌هایی را برای توجه دادن صنایع دنبال کرده‌ایم.

کار دیگری که انجام دادیم پیگیری تولید محصولاتی است که مورد نیاز بازار است؛ و به عبارت دیگر توسعه حلقه‌های مفقوده صنعت و تولید است.

یکی از اینها پلی استایرن بود این محصول تا نیمه اول امسال مشکل جدی عرضه داشت چون تولیدش انحصاری دست یک شرکت بود ولی به مرور شرک‌های دیگری وارد مدار تولید شدند و امروز دیگر انحصار در تولید پلی استایرن نداریم . پلی استایرنی که چند سال پیش از حدود 170 هزار تن نیاز کشور فقط 20 هزار تن‌اش داخلی بود، امسال فقط به 20 هزار تن واردات خواهیم رسید. البته الان مقداری صادرات هم داریم.

تلاش ما این بود که تولید را در گلوگاه‌های زنجیره تأمین صنعت توسعه دهیم اگر ماده‌ای را نیاز کشور بود اما در داخل تولید نمی‌شد، سعی کردیم سرمایه‌گذاری‌ها را به آن سمت ببریم.

 
*یعنی الان شما بالا دست و پایین را رصد کردید و اگر واحدی تولید را بدون توجه به بازار افزایش دهد، مانعش می‌شوید؟
نه با افزایش تولید مشکلی نداریم. مشکل ما با تولید محصولات نامناسب به جای نیازهای واقعی بازار است؛ مثلا الان در گرید لوله پلی اتیلن بحران داریم و در گرید درب بطری تولید بسیار بالایی را شاهدیم. به لحاظ قانونی توان الزام را نداریم اما تا جایی که ممکن است سعی کرده‌ایم تولیدکننده‌ها را قانع کنیم.

 
*علت تولید محصولات نامناسب به جای نیازهای واقعی بازار چیست؟
مواقعی این مشکل به دلایل فنی است، مثل همان گرید لوله که یکی از تولیدکننده‌های بزرگ این گرید کاتالیست مورد نیاز را برای تولید این گرید ندارد.

گاها مشکل عرضه و تقاضا دلایل فنی داشته است که سعی کردیم با همراهی و چانه‌زنی تأمین تقاضا را بخواهیم که موثر هم بوده است. تلاش کردیم گزارش‌های تحلیلی از وضعیت بازار و تولید تهیه کنیم، با مدیران شرکت‌های مختلف جلسه گذاشتیم و سعی کردیم بگوییم که چرا باید کالایی تولید شود و چرا کالایی نباید تولید شود اما هیچ زمان صحبت‌های ما الزام‌آور نیست.

در مجموع باید بگویم تجربه ما نشان داده است که اگر مکاتبه و پیگیری کنیم شرکت‌ها هم در این زمینه پیگیری خواهند کرد اما اگر ما برای تعادل در بازار پتروشیمی اقدامی نکنیم تولیدکننده­ها بعضا تصویر کاملی از بازار ندارند و تولیداتشان را بعضا به سمت کالاهایی می‌برند که از همان اول شکستش معلوم است.

 
*اگر بازار خارجی جذاب باشد...
بله شاید چنین چیزی هم باشد اما کمتر به این مورد بر می‌خوریم، علت جذابیت بازارهای خارجی هم با چیزی که به نظر می‌رسد متفاوت است.

جواب اصلی سؤال شما اینجاست که بخش بزرگی از پتروشیمی‌های ما واحدهای بزرگی هستند که توان تولید منعطفی ندارند که هر روز یک گرید متفاوت بزنند. بنابراین مجبورند به سمت گریدهای پرمصرف بروند و این باعث می شود گریدهای پر مصرف در داخل تولید شود و مازاد را هم صادر کنند.

محصولاتی که در داخل با کمبودشان روبه‌رو هستیم، پرمصرف نیستند، بلکه گریدهای خاصی هستند که واحدهای بزرگ ما نمی‌توانند به راحتی به تولید این کالاها ورود کنند، حتی اگر ورود هم کنند، متوجه می‌شوند که اشتباه کرده‌اند.

نمونه‌اش یکی از بزرگترین الفین‌های ما بود که وارد بازار پلی اتیلن دورانی شد، بر اساس محاسبات ما ظرفیت داخلی برای پلی اتیلن دورانی 40 هزار تن بود در صورتی که ظرفیت سالانه آن شرکت 300 هزار تن بود. وقتی شرکت بزرگی وارد این بازار به این کوچکی شود، خودش بحران می‌شود؛ چون از یک سمت محصول ظرفیت این میزان تولید را ندارد و از طرف دیگر، با تولید این محصول از تولید محصولی دیگر محروم شده است، ما سعی می‌کنیم با مشاوره و توضیح، این موارد را حل کنیم، اما چیزی به نام الزام وجود ندارد.

 
*اگر الزام باشد و شرکت ملی صنایع پتروشیمی بتواند تولیدکنندگان را به تولید محصولات مورد نیاز بازار ملزم کند، خوب است؟
نه. الزام برای ما سخت و مسئولیت‌زا است. چون شما تشخیص نیاز بازار را به نهادی واگذار می‌کنید که اتفاقا نهادی دولتی است. آیا مطمئنید که کیفیت تصمیمات این نهاد دولتی بهتر از مدیران بازرگانی شرکت‌هاست؟ می‌تواند دقیق رصد و شناسایی کند؟

ما این کار را انجام می‌دهیم اما از اینکه قدرت الزام هم نداریم ناراضی نیستیم. چون قدرت الزام ما همه مسئولیت را به سمت ما می‌آورد. نمی‌توانم بگویم ما قدرت تشخیص کامل داریم، این نوع برنامه‌ریزی، ما را به سمت بازار شبه کمونیستی می‌برد. من این الزام را نمی‌پسندم. با اینکه الان ما خودمان مسئولش هستیم.

 
*یعنی تمایل ندارید همه این اختیارات را داشته باشید؟
ما دوست داریم به همین شکل، نقش مشاور را برای شرکت‌ها داشته باشیم و شرکت‌ها هر چقدر به ما اعتماد دارند و کار کارشناسی ما را قبول می‌کنند بر مبنای مشاوره ما حرکت کنن،. اما خودشان هم مسئولیت بپذیرند.

هرچند ممکن است الزام در کوتاه مدت تأمین برخی مشکلات را حل کند اما در بلندمدت ما را وارث یک بازار نابالغ خواهد کرد که نمی تواند تصمیمات درست بگیرد. قطعا در دراز مدت این مسئولیت برای ما و بازار مطلوب نیست.

شرکت‌ها باید خودشان توان رصد بازار را داشته باشند و مکانیزم‌های بازار باید بر پایه عرضه و تقاضا شکل بگیرد. من اساسا خیلی با مداخله دولت در بازار موافق نیستم، در واقع این مداخله دولت باید در حداقل خودش باشد، چون هر مداخله‌ای عوارضی هم دارد و شما باید به خودتان اطمینان داشته باشید تا سطح مداخلات را بالا ببرید.
من فکر می کنم شاید بهترین شکلش این باشد که بعضی مکانیزم‌های آسیب‌زا را سامان دهیم و مقررات لازم برای مدیریت بازار را در حداقلش فراهم کنیم اما اجازه دهیم کارکرد بازار دستوری نباشد.
 
ادامه دارد...
شنبه ۱۴ اسفند ۱۳۹۵ ساعت ۰۸:۳۸
کد مطلب: 16919
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *