به گزارش
ميزنفت ٬ بخش دوم و پایانی گفتوگوی فارس با غلامرضا منوچهری مسئول اصلی مذاکره با شرکتهای نفتی خارجی پیش روی شماست. متن کامل گفت و گوی اول را از
اینجا و بخش دوم در
اینجا بخوانید.
* در نروژ وزارت نفت یک هیأت عالی است. مانند یک تیم مشورتی مدیریتی که یک پشتوانه مهندسی مخزن هم دارد. ولی اگر قرارداد امتیازی داده شود میگوید کل سرمایهگذاری را تو انجام بده و 30 درصد درآمد میدان متعلق به تو باشد و 70 درصد متعلق به من یا ممکن است بگوید شرکتی تشکیل میدهیم و همین نسبت بین من و تو برقرار است و باید مالیات پرداخت کنی و امثال آن.
*من جلسهای با شرکت سینوپک داشتم و گفتند ما برای استخراج نفت شیل آمریکا 25 هزار قرارداد بستهایم. پرسیدم چرا 25 هزار؟ گفت هر قطعه زمینی که خواستیم روی آن کار کنیم، یک قرارداد با مالک بستیم. انواع ارائهدهندههای خدمات از حفاری و انفجارات داخل مخزن و امثال آن هستند. وزارت نفت هم آنجا مسأله جدی نیست که همه چیز را کنترل کند.
*در عین حال گرفتاری طرف مقابل را هم ببینید. آن طرف هم میخواهد به ایران بیاید و میپرسد شما چطور میخواهید کنترل کنید و تعهدات خودتان را ایفا کنید و پول من را برگردانید. آیا مرا در مناطق شما راه میدهند؟ نیروهای من امنیت دارند؟ و هزاران نکته دیگر. آنها هم اگر بخواهند به این جزئیات توجه کنند، دیگر نباید وارد ایران شوند.
*درباره انتقال تکنولوژی من یک نمودار گرافیکی تهیه کردم که لایههای مختلفی را نشان میدهد. هر چه حجم تعاملات و درگیر شدن شرکتهای ایرانی با شرکتهای خدماتی، سازندهها، مدیریت، بهرهبرداری و امثال آن زیاد شود و به تدریج ایرانیها جای شرکتهای اصلی را بگیرند، بهتر است. البته در بعضی جاها شرکتهای ایرانی اصلی هستند. این فرایند انتقال تکنولوژی است، همچنین شرکتهای خارجی بر تولیدات داخلی نظارت و کنترل کیفی و کنترل زمانبندی داشته باشند.
*سرویسها کمپانیها باید ذیل شرکتهای بزرگ نفتی بیایند. در بحث مهندسی مخزن دو موضوع به عنوان in- house Knowledge شرکتهای نفتی بینالمللی مطرح است و اینها توسعهدهنده این دانش هستند و این هسته رقابتی آنها است. اعم از توتال و استات اویل و دیگران. مشاورین هم در این عرصه فعالیت دارند، اما هرگز به پای شرکتهای بزرگ نفتی نمیرسند. در عین حال سرویس کمپانیها پول نمیآورند، بلکه پول میگیرند.
*شرکت خارجی وام میگیرد، ولی ما نمیتوانیم وام بگیریم. وام به ما نمیدهند، در عین حال دولت ما متعهد میشود. در وامهای قبلی که شرکت نفت گرفت هیچ ریسکی متوجه شرکتها نشد و حاصل آن طولانی شدن پروژها و عدمالنفع سالیانه کلان بود. اما در IPC نه شرکت نفت و نه دولت و نه بانک مرکزی متعهد نمیشوند و هم از سهمیه وامی که کشورها دریافت میکنند کم نمیشود.
*خود توتال است و میدان؛ یعنی اگر تولید اتفاق نیفتاد و کم شد او پول برنمیدارد، حتی اگر به هر دلیل تولید متوقف شد نمیتواند کاری انجام دهد. فقط و فقط از خود میدان برمیدارد. تنها در جایی ما متعهدیم که کشور امن است، فورسماژور اتفاق نیفتاده است و همه چیز سر جای خود است و میگوییم من نمیخواهم برداشت کنم و او میگوید من گناهی ندارم که تو نمیخواهی برداشت کنی و پول خود را میخواهم. اصولاً قراردادهای نفتی در همه جای دنیا میتوانند پول خودشان را دریافت کنند و بهترین گزینه برای تأمین مالی هستند.
*واگذاری کارهایی که میتوانیم به شرکتهای ایرانی بدهیم را هم بررسی کردهایم. مثلاً حفاری و خدمات آنها، ساخت جکت و سکوها، خطوط لوله دریایی و انجام سرویسهای زیردریایی، تأسیسات سطحی از جمله فرآوری، جداسازی نفت و پالایشگاههای خشکی به صورت LPC را ذیل قراردادهای IPC دیدهایم. همچنین بخشی از کنترل کیفیت را هم به ایرانیها ذیل IPC پیشبینی کردهایم.
*در مذاکرات اولیهای که با توتال برای فاز 11 داشتیم، گفتیم باید سکوی جدید 15 هزار تنی آنها در ایران ساخته شود، البته توافق عملی نشده و توافقات زبانی است، اما پذیرفتهاند این مسأله را.
*زمانی حفاری دریایی ما در این صفر بود، اما الان وضعیت خوبی داریم. درباره ساخت سکو و خدمات حفاری و امثال آن هم به همچنین است.اما با همه اینها بعضی افراد در شرکت تأسیسات دریایی یک میلیارد دلار لوله از خارج وارد کردند و کسی متعرض آنها نشد.
*من عرض کردم دانش مهندسی مخزن. درباره حفاری هم مهارت های زیادی وجود دارد، اما مثلاً شلمبرزه به ما میگوید حفاری هوشمند را چون آمریکایی است نمیتوانم به شما بدهم. یا برای حفاری افقی تجهیزاتی وجود دارد به ما نمی دهند.اما الان تلاش میکنیم آنها را بیاوریم. در این موارد انتقال تکنولوژی انجام میشود اما دانش مهندسی مخزن به دو بعد مغز افزار و نرمافزار باز میگردد. نرمافزارهایی که نسل جدید آن به بازار نیامده اما دست شرکتهای نفتی هست. چون آنها خودشان این نرمافزارها را توسعه میدهند.
*هر چه شناخت مخزن عمیقتر باشد برداشت از آن راحتتر است آنها این رگههای مخزنی را روی مانیتور میآورند تا بعد بتوانند طراحیکنند که چطور آن را استخراج کنند و بفهمند مثلاً با فلان ماده شیمیایی راحتتر میتواند از سنگ مخزن تولید کنند. این آن دانشی است که با فاصله زمانی بیرون داده میشود. یعنی ممکن است بگوییم توتال یا اگزون موبیل 10 یا 15 سال از بقیه جلوتر هستند. اما چون اجرا میشود بعد از مدتی مانند بقیه تکنولوژیها لو میرود و برای همه قابل دسترس میشود.
*شرکت های خارجی نرمافزار اصلی و بهروزتر خود را به ما نمیدهد.
*درباره اینکه توتال بهترین تکنولوژی را به ما داد یا نه نمیتوانم قسم بخورم. البته دلیلی ندارد که این کار را نکند. آن موقع توتال سیستم 3 فازی را به ما داد. ما آن زمان در فاز 1 گاز و آب را تفکیک میکردیم و یک پالایشگاه کوچک روی سکو بود اما اینجا سکوها کوچک شد. این چیزی بود که توتال با مشاورش ارائه کردند.
*شما درباره نرمافزار میبینید که شرکتهای بزرگی مانند گوگل و مایکروسافت و اپل مراکز تحقیقاتی عمده و بسیار بزرگ دارند و سرمایهگذاری زیادی برای تحقیقات میکنند اما یک بار یک دانشجو یا دانشمند چیزی را کشف میکند یا میسازد که اپل میگوید من این را از تو میخرم. در نفت هم همین است.
*شرکتهای خدماتی دنبالهرو شرکتهای بزرگ نفتی هستند. شرکتهای بزرگ نفتی سفارشی دهنده هستند و به آنها توسعه بخشی از تکنولوژی را سفارش میدهد. مثل ساختمانسازی که ساخت نوع خاصی از شیشه یک طرفه را به یک سازنده شیشه سفارش میدهد.
* اگر شما با یک شرکت چینی قرارداد ببندید به شما 16 درصد ضریب بازیافت میدهد با تزریق گاز و امثال آن. اما در یک مناقصه بینالمللی ممکن است توتال با یک شرکت بزرگ دیگر بگوید من برای بازیافت سوم ماده شیمیایی تزریق میکنم یا فلان کار را میکنم.
* آقایان قاسمی و زنگنه و قلعهبانی همه رفقای من هستند. آقایان قاسمی و قلعهبانی وارد جزئیات نمیشدند آما آقای زنگنه وسواس دارد که همه چیز را بینند.
*درباره این قرارداد چینیها هم بنده عرض کردم که با توجه به اینکه من در دوره آقای قاسمی حضور داشتم و مشاور آقای قلعهبانی بودم آنها هم به این نتیجه رسیده بودند که این قراردادها باید ادامه داشته باشد. یعنی رم و پاداش را بدون نگاه به تولید ندهند و رم به نوعی تولید وصل شود. اما این تئوری قالب روشنی پیدا نکرده بود البته open capex و مناقصه باز و نوعی حضور آنها در بهرهبرداری را پذیرفتند.
* ابهامی وجود دارد که منحنی رشد تولید ما در میدانی مثل اهواز که خیلی گسترده است اولین افزایش بازیافت در منطقه یک محقق میشود، بعد در منطقه 2 و به ترتیب و همزمان در منطقه یک تولید هم در حال افزایش است. ما باید مدل کاری خودمان را تعریف کنیم که این کار را پروژه ـ پروژه انجام دهیم یا شکل دیگری. این است که مثلاً برای میدان اهواز باید به طور خاص این مسأله را روشن کنیم و این کار را خواهیم کرد و نگران نیستیم. میفهمیم که چه میکنیم. این که چه زمانی پرداخت فی را شروع میکنیم به قرارداد میدان برمیگردد. در هر صورت هر قراردادی باید اصطلاحاً دقیق برش داده شود و دقیقاً برای آن کار ساخته شده باشد.
* آرامکو چیزی شبیه توتال است. قابلیت و توان آرامکو بسیار بالاست. در هیأت مدیره آن مدیران سابق شل و توتال و امثال آنها حضور دارند. ساختار آرامکو بینالمللی. دانشمند و قدرتمند و صاحب پول، چون پول داشت به فاینانس خارجی هم نیاز نداشت. میتواند بهترین مشاوران را به خدمت بگیرد و یک جمع قدرتمند تشکیل بدهد.
*من
به آقای زنگنه گفتم به جای اینکه من را وارد شرکت نفت کنید اجازه بدهید من بروم یک شرکت ملی نفت پرین یا در سایه تشکیل دهم و کارشناس خارجی بگیرم و مواردی از این دست. آقای زنگنه گفت فکر میکنی در کشور ما میشود چنین کاری کرد؟ میشود، ما هم میتوانیم یک توتال تشکیل بدهیم. هر کسی آرامکو را دیده حیرت کرده است.
الان ضریب بازیافت میادین عربستان دو برابر ماست.
* ببینید مثلاً استات اویل دولتی بوده و الان اپراتور شده است. پترو ناس و امثال آن هم همینطور. اگر شما پول و اعتبار داشته باشید و تحریم هم نباشد میتوانید همین راه را بروید، ما این راه را نبستیم. متاسفانه در کشور قرار نیست چیزی را به نهایت برسانیم.
منوچهری: این تخصص من نیست. کار حقوقی است، اما ما شنیدهایم که قراردادهایی که پس از برجام بسته شده است در صورت بازگشت تحریمها عطف بما سبق نمیشد و برقرار میماند و تا انتها میرود.
گفتوگو از علی فروزنده