۰
آمریکایی ها و نفت/9

خوشبختی شورون با نفت خزر

«مناطق دست نخورده و باقیمانده نفتی» مانند «پناهگاه وحش در الاسکا»، عمدتاً به دلایل زیست محیطی خارج از محدوده مجاز برای اکتشاف و استخراج قرار داشته، امکان بهره برداری از آن وجود نداشت. بنابراین برای شورون کاملاً مهم و حیاتی بود که در خارج از ایالات متحده به ذخایر نفتی دست یابد، و تداوم و کاهش ذخایر نفتی به هیچ وجه در جهت منافع این شرکت نبود.
کارکنان شورون - عصر نفت
کارکنان شورون - عصر نفت
ميزنفت/ در هشتیمن گزارش از رابطه آمریکا و دولتمردان آن با نفت، از نحوه ورود شرکت‌های آمریکایی به حوزه نفت خزر در قالب اتاق بازرگانی آمریکا – آذربایجان گفته شد. ادامه گزارش قبلی را  از نظر می‌گذرانید:
 
ممکن بود چنین تصور شود که در «اتاق بازرگانی ایالات متحده آذربایجان» باید به تعداد مساوی نماینده از آذربایجان و ایالات متحده حضور داشته باشند؛ ولی از 38 نفر اعضای این اتاق فقط دو نفر آذربایجانی بودند، که یکی از آنها الهام علی‌اف، پسر رئیس جمهور سابق و دیگری سفیر آذربایجان در ایالات متحده آمریکا بودند. این حضور و کنترل قابل ملاحظه آمریکایی‌ها در این اتاق بازرگانی نشان دهنده هدف اساسی آمریکایی‌ها؛ یعنی تصاحب ثروت آذربایجانی‌ها بود، که توسط شرکت‌های ایالات متحده و از طریق خصوصی‌سازی انجام می‌گرفت.

 این هدف آمریکا رسماً با امضای قرارداد دوجانبه تجارت آزاد میان ایالات متحده و آذربایجان در سال 1997 واقعیت یافت و قرارداد تجایر مذکور دقیقاً مشابه موافقتنامه تجارت آزاد منعقده میان آمریکا و کانادا در سال 1989 بود. به موجب مفاد این موافقنامه، هرگاه آذربایجان قصد واگذاری اموال عمومی را به بخش خصوصی داشت هیچ گونه تبعیضی نباید میان آمریکایی و آذربایجانی قایل می‌شد.

همچنین هنگامی که ایالات متحده قصد خصوصی کردن اموال دولتی را می‌داشت (مثلاً فروش زمین‌های نفتخیز دولتی) نمی‌بایستی هیچ گونه تبعیضی از نظر واگذاری به بخش خصوصی میان اتباع آمریکایی و آذربایجان قائل شود. نیازی به گفتن نیست که دنیا هنوز در انتظار آن بود که آذربایجانی‌ها اموال دولتی آمریکا را خریداری کنند! ضمناً در آوریل 1993، شورون یک قرارداد 50-50 در مورد منطقه شمالی بحر خزر با قزاقستان به امضا رسانید و در مدت بسیار کوتاهی سایر شرکت‌های چند ملیتی هم برای کشب ثروت نفتی با هم مسابقه گذاشتند؛ اگزون، موبیل، هالی برتون، تگزاکو، کور مک گی، اریکس انرژی، دوون انرژی، آمراداهس و فیلیپس پترولیوم از آمریکا؛ «آجیپ» از ایتالیا، بی پی. و شل از بریتانیا و «توتافینا الف» از فرانسه ازجمله این شرکت‌ها بودند- درواقع کلاس حضور و غیاب غول‌های نفتی بود.

 در فاصله ژوئن 2000- 19996، 35 قرارداد نفتی مشارکتی دیگر هم امضا شد؛ از جمله «شاه دنیز»، میدان عظیم گاز در آب‌های ساحلی آذربایجان در دریای خزر با ذخایر 25 تا 39 تریلیون فوت مکعب گاز، کاراچاکاناک در قلمرو خشکی قزاقستان با ذخایر 2.3 میلیارد بشکه نفت و 16 تریلیون فوت مکعب گاز فشرده، را می‌توان نام برد و بزرگ‌ترین میدان نفتی هم کشف شد. میدان «کاشاگان» در آبهای ساحلی قزاقستان بود که کل ذخایر قابل برداشت ان در حدود 10 میلیارد بشکه تخمین زده می‌شد.
 
گرچه آینده منطقه خزر از نظر زمین شناسی بسیار خوب و مطلوب به نظر می‌رسید، اما خطرات مالی و سیاسی که این شرکت‌ها باید تقبل می‌کردند بسیار جدی بود. این شرکت‌ها می‌توانستند روی حمایت سیاسی دولت‌های متبوعشان حساب کنند، ولی محیط عمومی سیاسی، اقتصادی و اجتماعی که آنها در آن باید کار می‌کردند، اگر نگوییم مخاطره‌آمیز، ولی بسیار دشوار بود. برای درک این موضوع که چرا شرکت‌ها می‌بایستی کارکنان و صاحبان سهام و سرمایه خود را با کار در این مناطق به خطر می‌انداختند، که هنوز تضمینی برای حفظ جان کارکنان و یا تعهدات ناشی از قرارداداها و مصادره اموال آنها وجود نداشت.
 
در یک اقتصاد سرمایه‌داری، شرکت نفتی برخلاف شرکت تولیدی صنعتی فقط در صورتی می‌تواند به کار ادامه دهد که دارای عامل سرزمینی باشد. به عبارت دیگر، شرکت نفتی مدام باید در حال حرکت باشد و سرزمین‌های جدیدی که ذخایر نفتی دارد را کشف کند تا بتواند آن را جایگزین ذخایری که استخراج کرده و فروخته است کند چون در غیر این صورت، خیلی زود سهام آن شرکت سقوط خواهد کرد و مدیران و رؤسای آن ضرر هنگفتی متحمل خواهند شد.
 
 در فاصله سال‌های 1992-1985، ذخایر نفتی که در شورون در تمام جهان اختیار داشت از 3831 میلیون بشکه به 2096 بشکه کاهش یافت. دلیل این کاهش هم تا حدود زیادی پایین آمدن ذخایر نفت در ایالات متحده بود، که از 2088 میلیون بشکه به 1368 میلیون بشکه در طول همین مدت رسید. لذا این شرکت نیاز فوری داشت که ذخایر نفتی وسیعی را یا کشف کند و یا بنحوی به دست آورد تا کمبود ذخایر خود را جبران کند. اما به طوری که گزارش سالانه شرکت، در مارس 1994 نشان می‌داد «امکان کشف و توسعه ذخایر جدید در ایالات متحده، به دلیل مقررات و قوانین موجود و نیز ممنوعیت‌های حفاری، محدود بود.»

به عبارت دیگر، «مناطق دست نخورده و باقیمانده نفتی» مانند «پناهگاه وحش در الاسکا»، عمدتاً به دلایل زیست محیطی   خارج از محدوده مجاز برای اکتشاف و استخراج قرار داشته، امکان بهره برداری از آن وجود نداشت. بنابراین برای شورون کاملاً مهم و حیاتی بود که در خارج از ایالات متحده به ذخایر نفتی دست یابد، و تداوم و کاهش ذخایر نفتی به هیچ وجه در جهت منافع این شرکت نبود.

اما در سال 1994، با حمایت سیاسی و دیپلماتیک «کاندولیزارایس»، و ریچاردچنی و مقامات محافظه کار پیشین حکومتی آمریکا، که پس از فروپاشی شوروی وارد صحنه در منطقه شدند، شورون اعلام کرد که طی مدت یک سال گذشته این شرکت کار توسعه ذخایر عظین نفتی در میدان نفتی «چنگیز» را در قزاقستان آغاز کرد.

این پروژه از آن پس به طرح «چنگیز شورویل»  موسوم و معروف گشت. کل میزان سرمایه  لازم برای کشف و توسعه ذخایر نفتی این میدان، با 6 تا 9 میلیارد بشکه نفت در مدت 40 سال، بالغ بر 20 میلیارد دلار می‌شد. دستیابی شورون به این ذخایر نفتی از همان زمان آثارش را بر ذخایر نفتی تحت کنترل این شرکت در سراسر جهان نشان داد. در پایان شال 1993، میزان ذخایر ثابت شده نفت متعلق به شورون در جهان به 4185 میلیون بشکه رسید، که عمدتاً بدلیل 50 درصد سهم این شرکت در میدان «چنگیز» بود؛ منطقه‌ای که 1102 میلیون بشکه ذخیره نفت داشت. پس از آن، ذخایر نفت متعلق به شورون در جهان به 4343 میلیون بشکه در پایان سال 1995 رسید و در همان زمان هم این شرکت 717 میلیون دلار برای توسعه میدان «چنگیز» سرمایه‌گذاری کرد.
 
شنبه ۹ بهمن ۱۳۹۵ ساعت ۰۹:۰۳
کد مطلب: 16475
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *