۱

از خصوصيات رينولدز بيشتر بدانيم

از خصوصيات رينولدز بيشتر بدانيم
ميزنفت/ داستان کشف نفت در ایران هرچند با ویلیام ناکس دارسی عجین شده است ولی کمتر کسی به نقش مهم جرج رینولدز می‌پردازد که اگراراده‌ای بزرگ نداشت، اکنون ایران تاریخ 100 ساله نفت نداشت. رینولدز را باید مردی دانست که قادر بود ترتیب همه چیز را بدهد. وقتی در سپتامبر سال 1901، برای اولین بار وارد ایران شد  حدود 50 سال داشت و عملیات مربوط به یک سرمایه گذاری مهم را که غیر عادی وخارق‌العاده مشکل به نظر می‌رسید، در اوضاع و احوال وشرایطی که با مسائل و دشواری‌های بی پایان پیوسته دست به گریبان بود، به پیش برد.

او در عین حال باید مهندس، زمین شناس، مدیر، نماینده کمپانی در محل، دیپلمات، متخصص زبان، روان‌شناس و انسان‌شناس باشد. علاوه بر تمام این‌ها، او یک تعمیرکار نابغه در تعمیر ماشین آلات هم بود و در شرایطی که وسایل کار به طور مداوم می‌شکست، معیوب و یا اصلاً مفقودمی‌شد، به هر حال با آنچه داشت وسایل را به هر ترتیبی شده بود سر هم بندی می‌کرد.
 رینولدز مردی کم حرف، سرسخت و فوق‌العاده محکم بود. تنها اراده قاطع وتعهد سرسختانه‌اش بود که امکان می‌داد پروژه به پیش رود، در حالی که همه چیز و تمام عوامل، از بیماری گرفته تا تهاجم عشایر محلی، مصیبت‌های مربوط به نقایص وسایل مکانیکی، گرمای کشنده، طوفان‌های قطع ناشدنی و اعتراض‌ها و عدم رضایت‌های دائمی و بی پایان، همه و همه در جهت معکوس اجرای هدف‌های او جریان داشت.

آرنولد ویلسون، ستوان جوانی که فرمانده گارد محافظ انگلیسی در محل بود، در خاطرات خود از او چنین یاد می‌کند: «در مذاکره بسیار باوقار و متشخص، در عمل بسیار سریع و همچنین کاملاً برخوردار از عزمی راسخ در اجرای هدفی که به عهده داشت، یعنی کشف نف. به طور خلاصه باید گفت که رینولدز یک درخت بلوطِ انگلیسی محکم و استوار است.»

او را می‌توان همچنین مردی دانست که حدود وظایف خود و زیردستانش را کاملاً می‌شناخت و می‌توانست آنرا به موقع اجرا بگذارد. به آنها می‌گفت: «مانند موجودات معقول رفتار کنید نه مثل درندگان مست.» آن‌ها را کاملاً مطمئن کرده بود که زن ایرانی غیرقابل نفوذ و دسترسی است و می‌گفت: «پس برای همیشه خود را از او دور نگاه دارید.» اما نگرانی واقعی او را نه شرایط طاقت فرسای صحرا و نه حتی عشایر محلی تشکیل می‌داد، بلکه بیشتر نگران سرمایه‌گذاران جدید یعنی کمپانی «نفت برمه» بود و پیوسته از این امر وحشت داشت مبادا آنها در نظر خود مبنی بر کشف نفت و دنبال کردن کارها سست شوند. به نظر می‌رسید مدیران شرکت در گلاسکو نمی‌توانند عظمت مشکلات و شدت دشواری شرایطی را که با آن روبرو بود،درک کنند، از این رو گاه دچار این وسوسه می‌شدند که برای نظریاتش اعتبار مطلق قائل نشوند و یا داوری هایش را مورد تردید قرار دهند و زیر سؤال ببرند.

رینولدز با لحنی تند و تیز و پر از کنایه، که بکلی مغایر رعایت مصلحت بود، در گزارش‌های هفتگی که مرتباً به اسکاتلند می‌فرستاد، پاسخ آنها را می‌داد. در سال 1907 به یکی از مدیران در گلاسکو نوشت:« شما با دستورات خود مثلاً درباره اینکه چگونه یک ایرانی سرکش و یک حفار فرنگی الکلی را که هر دو به دلیل خاص خود باد در کله دارند باید اداره کنم، حقیقتاً موجب خنده و تفریح من می‌شوید.» این مدیر زمانی درباره رینولدز گفته بود: «بی علاقگی میان ما دوجانبه است. هیچ ماشین تحریری پیدا نمی‌شود بتواند لغاتی را که من مایلم درباره این مرد به کار برم، تایپ کند!»

بالاخره اختلافات به اوج خود رسید و شرکت نفت برمه دستور برچیده شدن حفاری در ایران را صادر کرد ولی تا این نامه به رینولدز برسد، نفت کشف شد. حدود سه هفته بعد، روز 14 می بود که نامه هیئت مدیره نفت برمه را که به رینولدز دستور داده بود بساطش را جمع کند، به دستش دادند. نامه و تفصیل رسیدن آن شباهت عجیبی به نامه‌ای داشت که نیم قرن قبل از آن، به سرهنگ دریک داده بودند و درست در همان لحظاتی که فوران عظیم تیتوسویل در پنسیلوانیا آغاز شده بود، از او خواسته بودند عملیات را تعطیل کند.

 رینولدز با رسیدن نامه هیئت مدیره پاسخ نیشدار و پر از کنایه‌ای برای مدیران در گلاسکو فرستاد که در آن نوشته بود: «عالی جنابان! ممکن است پس از رسیدن اخبار مربوط به فوران عظیم نفتی در مسجد سلیمان، در دستورات قبلی خود مبنی بر اینکه بساطم را جمع کرده و حرکت کنم، تجدیدنظر فرموده، اندکی آنرا تعدیل کنند، چه با این فوران عظیم نفتی برای من مشکل است آن دستور را اجرا کنم!».

 نامه هیئت مدیره به خودی خود تمام پیش داورهای رینولدز را درباره ماهیت مدیریت گلاسکو ثابت می‌کرد و در واقع می‌شد گفت بهتر از این امکان نداشت وضعی به وجود آید که دل او خنک شود. پس از فوران مسجد سلیمان، رینولدز مدت 2 سال یه عنوان سرمهندس کل کمپانی در ایران باقی ماند. اما با وجود کشف نفت، اختلافاتش با نفت برمه حتی از گذشته هم بیشتر شد. دارسی سعی داشت از رینولدز حمایت کند و به مدیران نفت برمه میگفت: «رینولدز مردی است که هرگز امکان ندارد با اقدامی احمقانه امتیاز را به خطر اندازد.» اما در برابر احساسات خصمانه‌ای که رینولدز علیه خود در گلاسکو ایجاد کرده بود، حمایت دارسی نمی‌توانست او را نجات دهد و سرانجام هم در ژانویه 1911، بدون در نظر گرفتن هیچگونه تشریفاتی او را برکنار کردند.

افسر انگلیسی در خاطرات خود درباره رینولدز چنین می‌نویسد: «او مردی بود که می‌توانست گرما و سرما و شکست و پیروزی را تحمل کند و با تمام اطرافیانش اعم از ایرانی، هندی و اروپایی کنار بیاید، جز مخدومین اسکاتلندی‌اش که کوته بینی‌ها و تنگ نظری‌هایشان نزدیک بود یک چنین سرمایه‌گذاری مهمی را بکلی از هم بپاشد... خدمتی را که جی.بی.رینولدز به امپراتوری انگلیس و صنایع بریتانیا و همچنین ایران کرد، هیچ کس قدر نشناخت. مردانی را که بر اثر کوربینی‌های خودشان در آستانه سقوط کامل قرار داشتند، با خدمات خویش در میان معاصرانشان بسیار ثروتمند و بسیار سرشناس و محترم کرد.» وقتی مدیران گلاسکو ورقه پایان کار به دستش دادند با بخل و نظرتنگی بسیار، مبلغ هزار پوند هم به خاطر خدماتی که انجام داده بود، برایش درنظر گرفتند، گویی دارند به کسی صدقه می‌دهند!

منبع: تاریخ جهانی نفت
چهارشنبه ۱۱ اسفند ۱۳۹۵ ساعت ۱۰:۱۷
کد مطلب: 16905
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *