۰
در گفت و گو با سید غلامحسین حسنتاش مطرح شد:

داستان 6 دولت در صنعت نفت

وجود افرادی مثل مرحوم سحابی سیاست مشخصی به فروش نفت داد./ شرکت های امریکایی حق داشتند ازایران نفت بخرند./ در دولت سازندگی تنها برای توسعه دو میدان نفتی سیری آ و ای قرارداد بسته شد./ در دولت آقای هاشمی وابستگی به نفت تشدید شد./ در توسعه پتروشیمی ها سطحی نگری شد./ چرا دولت اصلاحات برنامه چهارم را برای احمدی نژاد گذاشت؟/ دولت نهم و دهم رویکردی نداشت که بتوان در باره آن صحبت کرد...
داستان 6 دولت در صنعت نفت
وحید حاجی پور/ با گذشت 4 دهه از پیروزی انقلاب اسلامی ایران و تعریف نظام نوینی برای صنعت نفت، شرکت ملی نفت ایران همچنان همان نقشی را ایفا می کند که در ابتدای انقلاب اسلامی به عهده داشته است:« تامین هزینه های دولت و برنامه های آن.»

نبود استراتژی روشنی در این زمینه و تکیه دولت بر درآمدهای نفتی سیاست های متفاوتی را برای دولت ها تبیین و تعیین کرده است و هر دولتی که بر راس کار آمده است با نظر به برنامه های خود، نفت را در بدنه اقتصاد «دستکاری» کرده است. به طور کلی در تاریخ سیاسی کشور پس از انقلاب، ۶ دولت، قوه مجریه را در دست گرفتند و در این رهگذر نفت را به تفسیر خود راهبری کردند.

سید غلامحسین حسنتاش کارشناس برجسته حوزه انرژی در این باره به گفت و گو با «ميزنفت» نشسته  و به پرسش های ما در این باره پاسخ می دهد:

                                                                     ***

* دولت موقت در شرایطی کار خود را آغاز کرد که ذهنیت تولید ۶ میلیون بشکه ای در اذهان باقی مانده بود؛ چرا این رقم پس از پیروزي انقلاب در این دولت محقق نشد؟
این تصمیم دولت موقت بود که نخواست سطح تولید و صادرات نفت ایران در سطح قبل از انقلاب ادامه پیدا نکند. آخرین رکورد تولید نفت در قبل از انقلاب بیش از ۵.۵ میلیون بشکه در روز بود که در آن زمان مصرف داخلی ایران حدود ۶۰۰ هزار بشکه بوده است یعنی حدود ۵ میلیون بشکه در روز صادرات ایران بوده است. دولت موقت تصمیم گرفت که تولید را کاهش دهد. البته باید توجه داشت که در اثر انقلاب ایران و اعتصابات صنعت نفت که منتهی به انقلاب شد، قیمت جهانی نفت حدود سه برابر شد و نفت شاخص خلیج فارس از حدود ۱۳ دلار در بشکه در سال ۵۷ به حدود ۳۰ دلار در ۵۸ و بیش از ۳۵ دلار در سال ۵۹ رسید و اگر دولت تصمیم می‌گرفت که همان میزان قبلی را تولید کند طبعا قیمت به حدود قبلی سقوط می‌کرد.

پس حتی با حدود یک سوم صادرات قبل از انقلاب می‌شد حدود همان درآمد قبل را کسب کرد و کشور نیازی به بیش از این نداشت ولذا بنظر من تصمیم دولت موقت چندان بیراه نبود. خیلی‌ها هنوز هم دولت موقت را از این نظر مذمت می‌کنند اما بنظر من یکی به همین مسئله سقوط قیمت و سطح درآمد توجه ندارند و از آن مهمتر این که بنظر من افرادی در دولت موقت خصوصا مثل مرحوم عزت‌اله سحابی بودند که تجربه منفی و تلخ افزایش درآمدهای نفت بعد از شوک اولی نفتی در ۱۳۵۲ بر اقتصاد ایران را خوب درک کرده‌ بودند، تجربه ای که متاسفانه در دوره ۸۴ تا ۹۲ دوباره تکرار شد و می‌دانستند که در شرایطی که خصوصا مدیران مبتدی هم روی کار آمده‌اند درآمد بیش از حد و غیر متناسب با ظرفیت جذب، می‌تواند اقتصاد را دچار مشکل و فساد و نا کارآمدی کند.


*می توان گفت یکی از دلایل کاهش تولید و صادرات در آن دوره، عدم آشنایی مدیران نفت به مسائل فروش نفت و بازار بود؟
به طور قطع در مورد فروش نفت ، دولت موقت با مشکلاتی مواجه بود . خارجی‌ها رفته بودند و تغییرات مدیریتی شده بود اما به هرحال برای کشوری که ۵ میلیون بشکه نفت صادر می‌کرد فروش به میزان جدید غیرممکن نبود. عمر دولت موقت کلا ۱۰ ماه بوده است آنهم در یک دوره پرآشوب و این مجال زیادی نیست که بتوان در مورد یک دولت خیلی ارزیابی کرد. در سال ۷۹ میلادی که ده ماه از آن (از فوریه تا نوامبر) دولت موقت مسئولت داشته است بیش از ۳.۲ میلیون بشکه نفت تولید و بیش از ۲.۵ میلیون بشکه در روز از آن صادر شده است.


*این روند در دولت آقای میرحسین موسوی هم ادامه داشت؟
دولت آقای میرحسین موسوی زمانی سرکار آمد که ایران درگیر جنگ شده بود. در زمان جنگ به جرات می‌توان گفت که جبهه دوم دشمن بعد از خطوط رویاروئی نظامی، صنعت نفت بود و تاسیسات نفتی و خصوصا و مسیرها اسکله‌های صادراتی مرتبا مورد حمله قرار می‌گرفتند و هرچه جنگ جلو آمد مشکل صنعت نفت بیشتر شد.

روزهائی را به یاد دارم و به چشم خود شاهد بودم که در جزیره خارک که در شرایط عادی حدود ۷ تا ۸ میلیون بشکه ظرفیت بارگیری همزمان داشت، از نظر آسیب‌دیدگی اسکله‌ها و تاسیسات در وضعیتی بودیم که با یک شلنگ ۲۲ اینچی نفت بارگیری می‌شد و در حالی‌که اسکله‌ای برای بستن کشتی نفتکش به آن سالم نمانده بود باید چند یدک کش کشتی را مهار می‌کردند که شلنگ به آن وصل شود و تازه این کشتی باید نفت را به خارج از منطقه نفتی می‌برد تا اگر در راه به آن حمله موشکی نمی‌شد، نفت را در آنجا به صورت کشتی به کشتی به مشتری تحویل دهد.

در همین زمان مصیبت‌های دیگری هم بود که باید به دقت به آن توجه کرد اولا- با به نتیجه رسیدن سیاست‌های غربی‌ها که بعد از شوک‌ اول نفتی (۱۹۷۳) شروع کرده بودند (بهینه‌سازی و ارتقاء کارائی انرژی، جایگزین‌کردن سایر منابع بجای نفت و تولید نفت از سایر مناطق جهان)، تقاضا برای نفت کم شد و عرضه نفت غیراوپک زیاد شد و در نتیجه تقاضا برای نفت اوپک با شدت بیشتری کم می‌شد.
خوب طبیعی است که وقتی بازار از نفت اشباع است خریدن نفت از کشوری که در تاسیسات و بارگیری هم مشکل دارد و درگیر جنگ است برای کسی اولویت نخواهد داشت. علاوه بر این در همین زمان بخشی از تحریم‌های ایالات متحده هم تشدید شد.


*شرکت های امریکایی در آن دوران با ایران کار می کردند؟
خب بعد از اشغال سفارت امریکا در تهران انتقال نفت ایران به ایالات‌متحده کاملا ممنوع شده بود که البته خود این یک محدودیت بود اما شرکت‌های امریکائی (یعنی عمده هفت‌خواهران مسلط بر بازار آن روزگار نفت) حق داشتند نفت ایران را برای سایر مقاصد غیر از ایالات‌متحده تجارت کنند، اما در مقطعی از جنگ این اجازه هم از این شرکت‌ها سلب شد و شرکت نفت بخش عمده‌ای از مشتری‌های سنتی خود که در بسیاری از پالایشگاه‌های جهان سهام‌دار بودند را از دست داد.

پس مشکل مشتری هم به مشکلات محدودیت بازار و محدودیت‌های فنی صادرات، اضافه شد. در این دوره دولت در کنار بازسازی‌های مستمر تاسیسات مجبور بود توان بازاریابی و صادرات نفت را بالا ببرد و ظرفیت انتقال نفت برای رساندن نفت به خارج از منطقه جنگی جهت تحویل به مشتری ایجاد کند.

شرکت ملی نفت‌کش و مدیریت بین‌الملل شرکت نفت تقویت شد و مجبور بودند پالایشگاه‌ها و به عبارتی مصرف‌کنندگان نهائی نفت را در سطح جهان شناسائی کنند تا بتوانند شرکت‌های مسلط را دور بزنند. در این دوره دولت هماهنگی‌های خوبی را خصوصا بین سه وزارت نفت، امورخارجه و بازرگانی ایجاد کرد تا با بکارگیری فشارهای دیپلماتیک و روابط تجاری، بتواند کشورهای دیگر را مجبور به خرید نفت ایران کنند مثلا کشوری که صادرات زیادی به ایران دارد متقابلا مجبور باشد که به همان میزان هم از ایران نفت برداشت کند. و دولت با این تمهیدات توانست سطح صادرات برای تامین حداقل ارز مورد نیاز کشور را حفظ کند.

اخیرا دیدم که بعضی محکمه یک طرفه را مغتنم دانسته و فرافکنی می‌کردند که دولت زمان جنگ در خدمت جنگ نبود، در حالی که این سئوال را از خودشان نمی‌کنند که اگر دولت در چنان شرایط خطیر و سختی در بازسازی‌های صنعت نفت و تداوم صادرات نفت پایمردی نمی‌کرد و بلافاصله تلمبه‌خانه‌ها و پالایشگاه‌های مورد حمله قرار گرفته را به سرویس بر نمی گردانند چگونه می‌توانستند تانک و نفربر و هواپیما و هلیکوپترها را به حرکت درآورند و تسلیحات و تجهیزات وارداتی‌شان را تامین‌ کنند. 

 


*برسیم به دولت سازندگی که حساب بسیاری روی نفت باز کرده بود....
این دوره ، دوره بازسازی صنعت‌نفت بود. صنعت نفت در دوره جنگ صدمات بسیار زیادی دید و بسیاری از تاسیسات از کار افتاد و نیز بسیاری از تاسیسات زیر شن و ماسه مدفون شدند که کمتر آسیب ببینند و بسیاری از بازسازی‌های زمان جنگ هم در حداقل وصله پینه برای راه انداختن کار بود.

طبعا سال‌ها طول می‌کشید که تاسیسات بازسازی اساسی یا آماده‌سازی شوند و این دوران عمدتا به این مسئله سپری شد در این دوران به توسعه بخش بالادستی نفت یعنی توسعه میادین جدید توجه زیادی نشد البته برای برگرداندن سطح تولید به شرایط قبل از جنگ تلاش شد. در بخش پائین‌دستی نیز بخشی از ظرفیت پالایشگاه آبادان که در طول جنگ تعطیل شده بود به چرخه تولید برگشت و دو پالایشگاه اراک و بندرعباس ساخته شد.

در بخش بالادستی تنها برای توسعه دو میدان نفتی سیری آ و ای قرارداد بسته شد که البته روشن نیست که براساس چه استراتژی و چه نقشه راهی بود،و نیز مقدماتی برای توسعه میدان پارس‌جنوبی فراهم شد که البته به قرارداد نرسید. اما با بازسازی تاسیسات، تولید نفت کشور به تدریج از ۲.۳ میلیون بشکه در پایان جنگ به بیش از ۳.۸ میلیون بشکه در روز در پایان این دوره افزایش یافت.


*وضعیت فعالیت‌های اکتشافی چگونه بود؟
فعالیت‌های اکتشافی جدیدی که سال‌ها متوقف مانده بود کمی فعال شد. تا جائی که ذهنم یاری می‌کند در برنامه پنج‌ساله اول (۶۸ تا۷۲) هدفی برای تولید نفت گذاشته نشده بود سال ۷۳ هم که سال بدون برنامه بود و در برنامه دوم (۷۴تا۷۸)، فکر می‌کنم هدف ۴.۵ میلیون بشکه برای تولید نفت دیده شده بود که البته دو سال آن در دوره سازنگی بود و از سال ۷۶ وارد دوره اصلاحات شدیم. بنابراین تولید خیلی از برنامه عقب نبوده است ولی مصرف داخلی به شدت رشد داشته است که طبعا از صادرات کاسته است. خارجی ها هم فقط در ساخت پالایشگاه بندرعباس و بعضی طرح‌های پتروشیمی وارد شدند و ارتباط با شرکت‌های خارجی و غربی گسترده نبود.


*در این دوره میزان اتکا به درآمدهای نفتی چطور بود؟
از منظر اقتصاد کلان فکر می‌کنم در این دوره اقدام جدی در مسیر قطع وابستگی اقتصاد به نفت که از دوره برنامه پنج‌ساله پنجم رژیم گذشته( ۵۲تا ۵۶) شدت یافت، نشد و بنظر من در این دوره وابستگی به نفت تشدید شد.


*می توان ادعای افرادی که می گویند دردولت اصلاحات خام فروشی در دستور کار قرار گرفت قبول داشت؟
هیچ سندی نداریم که نشان دهد خام‌فروشی در دستور کار قرار گرفته است بنابراین بنظر می‌رسد که این برداشت شما از برنامه‌های افزایش تولید نفت‌خام است که حالا با افزایش تولید و صادرات نفت ، خام فروشی بیشتر می‌شود و البته فقط بیشتر می‌شود چون در همه دوره‌ها نفت‌خام صادر می‌کرده‌ایم.

بنظر من یک برداشت سطحی از خام فروشی وجود دارد که گاهی نتیجه‌اش منفی است. بعنوان مثال اگر شما مثلا تولید کشاورزی داشته باشید که خامش را از پخته‌اش بیشتر می‌خرند آیا این درست است که برای اجتناب از خام‌فروشی مثلا آن را بپزید؟! خیلی‌ها منظورشان از امتناع از خام فروشی این است که پالایشگاه بزنیم و همه را تبدیل به فرآورده کنیم و این بر آن فرض استوار است که پالایشگاه‌‌سازی حتما در همه‌جا و هر زمان اقتصادی است و ارزش افزوده دارد در صورتی که این فرض درست نیست و اقتصادی بودن پالایشگاه بستگی به زمان و مکان دارد.

خیلی از کشورهای پیشرفته‌تر از ما که مشکل تکنولوژیک خاصی هم ندارند نفت و گاز خام صادر می‌کنند اگر آن حرف درست بود پس نروژ هم باید همه نفت‌خامش را پالایش می‌کرد و فرآورده صادر می‌کرد. مُد کردن این حرف و ایجاد فشار و انتظارات اجتماعی بر روی این حرف باعث می‌شود که مدیران مسئول برای خوش خدمتی و پاسخ به انتظارت بروند و مثلا پرتقال را بپزند!! شاید بسیاری از پتروشیمی‌های بی‌مطالعه ما که به قول خود وزیر، صد را به فرایندشان می‌برند و نود و هشتاد تحویل می‌دهند، محصول همین سطحی‌نگری باشند. بنابراین خام فروشی و پخته‌فروشی مهم نیست مهم برگرداندن ارزش افزوده به اقتصاد است.


*خب در این دوره دولت به هیچ عنوان روی خوشی به پالایشگاه سازی نشان نداد در حالی که بررسی ها نشان می دهد پالایشگاه‌سازی رونق داشت؟
ببينيد، عرض كردم در مورد پالايشگاه ‌سازي نمي توان حكم كلي صادر كرد كه حتما اقتصادي است و طبعا در هر دوره‌اي در هر كجا كه اقتصادي باشد پالايشگاه ساخته شده و مي‌شود. باور دولت اين بود كه پالايشگاه‌سازي در ايران در ان دوره خيلي اقتصادي نبوده است كه به نظر من هم اين حرف چندان بي راه نيست ضمن اينكه ما هرچه پالايشگاه ساخته‌ايم مصرف داخلي را دامن زده‌ايم. بنظر من ما در ايران پتانسيل عظيمي براي بهينه كردن مصرف انرژي داريم و بايد منابع خود را صرف آن كنيم اينكه هرچه بيشتر فراورده توليد كنيم كه بيشتر بسوزانيم و از بين ببريم درست نيست. پالايشگاه بندرعباس روزي كه تصميم به ساخت آن گرفته شد براي اهداف صادراتي بود و براي همين هم لب آب ساخته شد اما ببينيد چه شد؟


*در این دوران نشانه هایی از کاهش وابستگی به نفت دیده شد، شما هم موافقید؟
تا حدودی بهتر بود اما فراموش نکنیم بحث قطع وابستگی اقتصاد به تک محصولی، راهی جز توسعه همه‌جانبه ملی ندارد و این فقط ماموریت صنعت نفت نیست بلکه ماموریت دولت است و متاسفانه همه دولت‌ها در این جهت لنگ زده‌اند. غیر از زمان جنگ که نمی‌توان در آن شرایط انتظاری از آن داشت که البته به دلیل محدودیت‌های نفت اتفاقا حرکت مثبت‌تری در این زمینه اتفاق افتاده است. بنابراين بهتر است بجاي اين‌كه نگران خام فروشي باشيم نگران وابستگي اقتصاد به نفت و عدم تنوع اقتصاد باشيم حالا چه اقتصاد وابسته به نفت‌خام باشد چه به نفت‌كوره.


*چرا دولت اصلاحات افزایش قیمت حامل های انرژی را در برنامه چهارم توسعه برای دولت نهم گذاشت؟
براي اينكه بحث پيچيده‌اي بود، بنظر خود من كار درستي كرد كه اقدام نكرد و دولت نهم و دهم هم كار غلطي كرد كه آثار مخرب آن را اينك در اقتصاد مي‌بينيم. مدل و مطالعات اقتصادي نشان مي‌دهد كه اين كار بدون فراهم كردن زمينه هاي فني آن، اثرش تشديد ركود تورمي است كه الان گرفتار آن هستيم و خود من هميشه قائل به تقدم سياست‌هاي غيرقيمتي براي كنترل مصرف انرژي بوده‌ام كه زمينه افزايش منطقي و غير مخرب قيمت را هم فراهم مي‌كند و اين بحث مفصلي را مي طلبد كه بنده در گذشته بسيار در مورد آن نوشته‌ام.


*سیاست دولت اصلاحات در حوزه نفت و اقتصاد را در کل چگونه ارزیابی می کنید؟
در دوره اصلاحات هم مثل همه دوره‌های دیگر سیاست‌های تولید و صادرات نفت در خدمت تامین مالی دولت و برنامه های آن بوده است ولی وقتی برنامه مسیر توسعه‌ای درستی را دنبال نکند، طبعا هرچه درآمد نفت چه در اثر افزایش تولید و چه در اثر افزایش قیمت جهانی نفت بیشتر شود، وابستگی اقتصاد به تک محصولی بیشتر می‌شود و همه آفات خود را دارد.

بنظر من در مسیر یک برنامه دقیق توسعه‌ای و با تعهد عدم عدول از آن، خام فروشی هم می‌تواند منطقی باشد. مثلا اینکه شما این سرمایه غیر مولد محبوس در زیر زمین را استخراج کنید و بفروشید و تبدیل به یک سرمایه روزمینی مولد که به توسعه ملی کمک می‌‌کند بکنید خیلی منطقی است اما اگر سرمایه را استخراج کردید و فروختید و آن را صرف بودجه جاری یا پروژه‌های غلط بی‌مطالعه کردید، همان بهتر بود که استخراج نمی‌کردید. پس ما باید ببینیم که شاخص‌های اقتصادی‌مان در کدام دوره به توسعه نزدیک‌تر و در کدام دوره دورتر شده است که البته اقتصاددانان توسعه بیشتر از این باید در این مورد تحلیل بدهد.

به نظر می رسد دولت اصلاحات بیشترین بهره را از نفت در سیاست خارحی خود برد؛ موافقید؟
در مورد ارتباط نفت با سیاست‌خارجی درست یا غلط در همه دوره‌ها این تصور وجود داشته است که نفت بعنوان یک ابزار در سیاست خارجی استفاده شود. البته نه با یک نگاه پیچیده استراتژیک و با شناخت دقیق از جایگاه ژئوپلتیک نفتی کشور، بلکه در این سطح که مثلا با نفت ارزان یا مفت دادن به یک کشور او را به سمت خودمان بکشیم و یا در مجامع عمومی رای بخریم و این چیزی بوده که عمدتا از بیرون و از سیاست‌خارجی به نفت تحمیل می‌شده است .

در دوره اصلاحات چیزهای جدیدی هم مطرح شد مثلا این‌که با دادن فرصت سرمایه‌گذاری به شرکـت‌های نفتی بین‌المللی به سیاست خارجی کمک شود به این معنا که آنها به خاطر منافعشان به دولت‌های خود در جهت تعامل بهتر با ما فشار بیاورند و یا دولت‌های دیگر بدانند که اگر از نظر سیاسی به ما نزدیک‌تر شوند و تنش را کم کنند فرصت اقتصادی هم پیدا خواهند کرد.

مورد دیگری هم که عمدتا در مورد گاز مطرح بود این بود که اگر ما مثلا کشورهائی را به گازمان وابسته کنیم زمینه تنش بین ما و آنها کم می‌شود. این تصور را بطور کلی نمی‌توان رد کرد به‌ هر حال جنبه‌های مختلف روابط و خصوصا جنبه‌های سیاسی و اقتصادی روابط بین‌کشورها با یکدیگر مرتبط هستند وقتی رابطه دو کشور به داشتن به رابطه سیاسی و داشتن سفارت محدود باشد، خیلی ساده هم ممکن است قطع شود ولی اگر پیوندهای فرهنگی و اقتصادی و غیره باشد که زیان قطع روابط را برای طرفین سنگین کند، طبعا در برخورد سیاسی با یکدیگر نیز محتاط‌‌‌تر خواهند شد. اما اینها مکمل یکدیگر هستند و برخورد با این مسائل نباید سطحی باشد و باید در مسیر توسعه ملی باشد.

مثلا اگر ما فقط به هدف سیاسی یا به اصطلاح دون پاشی برای اهداف سیاسی، توسعه یک میدان نفتی را که اولویتش در نقشه راه توسعه میادین ما روشن نیست و یا اصلا اولویتی ندارد، با یک شرکت خارجی قرارداد ببندیم،ارزش بسیار کمی دارد ولی اگر براساس اولویت‌ و برنامه‌های راهبردی و نیاز واقعی‌مان به سرمایه و دانش خارجی، اقدام کردیم، ارزش بالائی دارد.

بنابراین اینکه کسانی ارزش سیاسیِ کار را اولویت بدهند و بی‌برنامه‌گی و تصمیم‌گیری‌های اشتباه خود و انتخاب پروژه‌های غلط را صرفا با سیاست خارجی توجیه کنند این جنبه منفی این دو مورد اخیر است. ضمن اینکه دول و شرکت‌های خارجی نه چندان دوست، نیز ممکن است در پروژه‌هائی که اثری بر توسعه ملی شما ندارد یا وابستگی به تک محصولی را تشدید می‌کند، بهتر با شما همکاری کنند. کما اینکه در بدترین شرایط تحریم، وارد کردن کالاهای مصرفی و آت و آشغال مشکلی نداشته است ولی کالایی که موجب توسعه کشور شود به شما نمی‌دهند. بنابراین بطور خلاصه نفت می‌تواند ابزار سیاست‌خارجی و قدرت ملی باشد اما نه با سطحی‌نگری و نه برای پوشاندن خطاها که اتفاقا این روزها باید دوباره نگران آن باشیم. و امیدوارم که از تجربیات قبلی درس گرفته شده باشد.

ضمن اینکه همانطور که در اظهارتم در هم‌اندیشی نظام جدید قراردادهای صنعت نفت گفتم و موجود است، باید اراده سیاسی حاکم بین‌المللی و یا طرف‌های خود و شرایط دقیق اقتصادی و سیاسی آنها و امتیازات خودمان را به دقت بشناسیم که امتیاز یا باج بیخودی به کسی ندهیم. و چیزی را به ما گران نفروشند. خیلی ساده است اگر کسی به هر دلیلی بخواهد یا مجبور باشد امتیاز یا فرصتی به بنده بدهد و من از خواست و اجبار او اطلاع نداشته باشم سعی خواهد کرد آنرا تا می‌تواند گران بفروشد.


*... و اما دولت نهم و دهم!
من هیچ ‌رویکرد ملی را در این دوره نمی‌توانم شناسائی کنم. در این دوره بدترین بلا به سر صنعت نفت آمد تعویض جمعا پنج شش وزیر و سرپرست و نازل کردن سطح مدیریت در صنعت نفت، بیشتر رویکرد (آگاهانه یا نا آگاهانه) نابود کردن این صنعت را تداعی می‌کند که طبعا نفعش را کشورهائی که با ما میادین مشترک دارند برده‌اند. البته قیمت بسیار بالای نفت همه اینها را پوشاند.

دولت با سیاست‌خارجی شعارزده خود موجبات تشدید تحریم‌ها را فراهم کرد تا دور زدن تحریم‌ها تبدیل به نیاز کشور شود و دور زدن تحریم‌ها هم یعنی حرکت در مسیرهای غیر روال و غیر شفاف که طبعا برای سوء استفاده، فرصت ایجاد می‌کند و ما شاهد نتایج آن بودیم. نمی دانم منظورتان چیست ولی من این دوره را فقط با اواخر دوره قجر می‌توانم مقایسه کنم. ضمنا درو زدن تحریم‌های این دوره را نباید با سیستم دور زدن تحریم‌های زمان جنگ مقایسه کرد چون در این دوره اصلی‌ترین مشکل خارجی و تحریم بسته شدن مبادلات ارزی بین‌المللی برای ایران بود. وقتی فقط بعضی‌ها از شما تنها نفت ‌نمی‌خرند شما سعی می‌کنید با اهرم‌های سیاسی و بازرگانی نفت بفروشید و پولش را از کانال رسمی جابجا کنید ولی وقتی بانکهای معتبر برای شما پول جابجا نمی‌کنند. شما باید مثلا یکی را بفرستید پول‌ها را توی گونی برای شما بیاور و وسط راه ممکن است هوس کند گونی‌ها را جای دیگری ببرد. یا مثلا همان‌ها که گونی‌ها را به او داده‌اند اند آدم اجیر کنند که وسط راه گونی‌ها را بدزدند و از این داستان‌ها که دیدیم.

از نظر توسعه هم بنظر من ما در این دوره به وضوح از مسیر توسعه دورتر شدیم و وابستگی‌مان به نفت بسیار بیشتر شد.


*دولت یازدهم را چگونه ارزیابی می کنید؟ به نظر می رسد سیاست‌های نفتی این دولت شباهت زیادی به دولت اصلاحات دارد. نظر شما چیست؟
هنوز براي قضاوت در مورد اين دولت بسيار زود است، خصوصا كه اين دولت وارث يك وضعيت اسفناك است. تشديد تحريم‌هاي بين‌المللي، آثار و تبعات حذف يارانه‌ها ، اشتباهات دولت قبل، همه گريبان اين دولت را گرفته است. اما بله شايد جهت‌گيري كلي همان باشد. اما بنظر مي‌رسد كه از بعضي از اشتباهات آن دوره عقب نشيني شده است مثلا در طول اين سال‌ها مسئله اولويت ميادين مشترك چنان به مطالبه بزرگي تبديل شده است كه شايد اين دولت ديگر نتواند ميادين ديگر را اولويت دهد و يا آشكار شدن نا كارائي سياست قيمتي تنها براي كنترل مصرف انرژي موجب شده كه در بند ق تبصره ۲ قانون بودجه امسال بالاخره به راه‌كارهاي غيرقيمتي هم توجه شود. و يك سري واقعيت‌ها موجب محتاط‌‌تر عمل در صنعت نفت كردن شده است. اما در سطح ملي برنامه روشني براي رهائي از نفت ديده نمي‌شود..


*با وجود تاکید دولت مبنی بر کاهش اتکا به درآمدهای نفتی در لایجه خروج از رکود مشاهده می شود دولت تاکید بسیاری روی نفت و گاز و فرآورده های آن کرده است. آیا اصلا این برنامه محقق می شود و یا این که اگر محقق شود در همان مسیر همیشگی است؟
در سياست‌هاي خروج غير‌تورمي از ركود كه بنده قبلا نقدي بر آن نوشته‌ام متاسفانه هنوز نفت محوري ديده مي‌شود كه اميدوارم در برنامه ششم توجه جدي‌تري به آفات اقتصاد نفتي بشود. با تجربه‌اي كه امروز از آفات نفت در انواع قيمت‌هاي بالا و پائين آن در اختيار است مسئوليت سنگين‌تر است
يکشنبه ۹ آذر ۱۳۹۳ ساعت ۱۰:۲۵
کد مطلب: 4024
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *