۰
آشنایی با فرماندهی بزرگ نظامی نفت جهان

سنتکام؛ ارتش نفت آمریکا

هر روز، نفتکش های حمل کننده میلیون ها بشکه نفت از خلیج فارس عبور کرده و با گذر از میان تنگه باریک هرمز، به سوی بازارهای جهانی حرکت می کنند. باز نگه داشتن این گذرگاه و از بین بردن هر گونه تهدید صد تولید مداوم نفت در خلیج فارس، مسئولیت حیاتی نیروهای سنتکام است.
سنتکام؛ ارتش نفت آمریکا
شهر تامپا در ایالات فلوریدا جایی نیست که بتوان آن را به عنوان مرکز روابط آمریکا با پادشاهی های نفتی خلیج فارس تصور کرد. مانند شهر هوستون، میزبان هیچ یک از شرکت های نفتی،مانند شهر واشنگتن محل استقرار وزارت امور خارجه، مانند نیویورک،مقر سازمان ملل متحد و رسانه های خبری بین المللی نیست.ولی تامپا چیزی دارد که هیچ یک از این شهرها نمی توانند آن را ادعا کنند:«سنتکام».

به گزارش «ميزنفت»، ستاد فرماندهی مرکزی ایالات متحد (سنتکام) ، مرکز فرماندهی تمامی عملیات نظامی ایالات متحد در منطقه خلیج فارس که شامل عملیات فعلی آن در افغانستان و عراق نیز هست. نیروهای سنتکام مانند عملیات در خاورمیانه بزرگ، خطوط مقدم جنگ ضد تروریسم را تشکلیل می دهند و نقشی حیاتی در تلاش برای جلوگیری از گسترش سلاح های کشتار جمعی بازی می کنند. با این حال، وظیفه  اصلی سنتکام از همان ابتدای تأسیس، حفاظت از جریان جهانی نفت بوده است.

سنتکام که در پایگاه هوایی مک دیل در جنوب مرکزی تامپا مستقر است، یکی از پنج «فرماندهی متحد» است که نیروهای جنگی آمریکا را در سرتاسر جهان فرماندهی می کنند. (فرماندهی-های دیگر عبارتند از: فرماندهی جنوبی، مستقر در میامی؛ فرماندهی اروپا، مستقر در اشتوتگارت؛ فرماندهی اقیانوسیه، مستقر در هونولولو؛ فرماندهی شمالی؛ مستقر در کلرادو اسپرینگز). سنتکام  فرماندهی مستقیم تمامی نیروهای زمینی، ناوگان دریایی، نیروی هوایی و تفنگداران دریایی مستقر در منطقه تحت کنترل را که شامل بیست و پنج کشور عمدتا  مسلمان در منطقه خلیج فارس، شاخ آفریقا، حوزه دریای خزر و آسیای جنوب غربی می شود، در اختیار دارد. این منطقه مهم ولی بحرانی شامل کشورهایی مانند مصر، ایران، عراق، کویت، عربستان سعودی، سومالی، سودان و یمن است.



با این حال، سنتکام بزرگترین یا مجهزترین مرکز پنتاگون نیست. فرماندهی اروپا مستقر در اشتوتگارت، پایگاه های متعددی در اروپا دارد و همه نیروهای آمریکایی تحت امر ناتو را دربرمی گیرد. فرماندهی اقیانوسیه مستقر در هونولولو نیز ناوگان های جنگی نیرومند و صدها هزار نیرو در آسیا و اقیانوسیه در اختیار دارد. در مقابل، سنتکام پایگاه های عملیاتی کمی (غیر از مک دیل) را دارا است و هنگام تدارک برای استقرار نیرو در مناطق عملیاتی باید نیروهایی را از فرماندهی های دیگر قرض بگیرد. آنچه سنتکام را متمایز می کند، این است که نیروهای آن در منطقه جنگی فعالی مستقر هستند که هر روز سربازان آمریکایی در آن می جنگند و تعدادی از آن ها کشته می شوند.

فرماندهی مرکزی تنها دو دهه قبل و در اول ژانویه  ۱۹۸۳ رسماً تأسیس شد. از آن هنگام، نیروهای سنتکام در چهار درگیری عمده شرکت داشته¬اند: جنگ ایران – عراق (۸۸-۱۹۸۰)، جنگ خلیج فاری (۱۹۹۱)، جنگ افغانستان (۲۰۰۱) و جنگ عراق (۲۰۰۳). سنتکام همچنین مسئول اجرای سیاست مهار حکومت صدام حسین پس از اتمام عملیات طوفان صحرا بوده است.

تقریباً تمامی سربازان آمریکایی که از سال ۱۹۸۵ به بعد در جنگ ها کشته شده اند، از جمله قربانیان حملات تروریستی به برج های خبر در عربستان سعودی در ژوئن ۱۹۹۶ و حمله به ناو یواس اس کول در اکتبر ۲۰۰۰ – تحت فرماندهی سنتکام بوده اند.



اگرچه منطقه تحت فرماندهی سنتکام بیش از سه هزار مایل وسعت دارد و از مصر در شرق تا قرقیزستان در غرب را دربرمی گیرد، قلب جغرافیایی و راهبردی آن در حوزه خلیج فارس  با حدود دوسوم منابع نفتی شناخته شده زمین – قرار دارد. این منطقه شامل پنج تولیدکننده عمده نفت جهان – ایران، عراق، کویت، عربستان سعودی و امارات متحد عربی – و بسیاری از منابع بسیار مهم گاز طبیعی است.

هر روز، نفتکش های حمل کننده میلیون ها بشکه نفت از خلیج فارس عبور کرده و با گذر از میان تنگه باریک هرمز، به سوی بازارهای جهانی حرکت می کنند. باز نگه داشتن این گذرگاه و از بین بردن هر گونه تهدید صد تولید مداوم نفت در خلیج فارس، مسئولیت حیاتی نیروهای سنتکام است.



مأموریت اصلی فرماندهی مرکزی مبنی بر حفظ امنیت جریان نفت خلیج فارس بعنوان «علاقه حیاتی» ایالات متحد بطور رسمی در دکترین کارتر در ۲۳ ژانویه ۱۹۸۰ اعلام شد. رئیس جمهور جیمی کارتر با این باور که علاقه حیاتی ایالات متحد به واسطه اشغال افغانستان توسط شوروی (که در دسامبر ۱۹۷۹ آغاز شده بود) و ظهور تقریباً همزمان حکومتی اسلامی  در ایران تهدید می شود، خطاب به کنگره گفت که واشنگتن از «هر وسیله ممکن، از جمله نیروی نظامی» برای حفظ جریان نفت استفاده خواهد کرد  اما در آن زمان ایالات متحد نیروهای زیادی در خلیج فارس نداشت و توانایی آن برای استقرار نیروهای کمکی در منطقه بسیار محدود بود.



علاوه بر آن، صلاحیت اعزام نیروهای آمریکایی به منطقه خلیج فارس بین فرماندهی های اروپا و اقیانوسیه تقسیم شده بود که این موضوع، ایجاد هماهنگی را مشکل تر می کرد. کارتر با هدف پشتیبانی از بیانیه خود، نیروی عملیاتی مشترک واکنش سریع را در پایگاه هوایی مک دیل مستقر کرد و مسئولیت عملیات جنگی خلیج فارس را بر عهده آن گذاشت. سه سال بعد در اول ژانویه ۱۹۸۳، رئیس جمهور  رونالد ریگان با تغییر نام این گروه به فرماندهی مرکزی (چراکه «منطقه مرکزی» بین اروپا و آسیا را شامل می شد) آن را ارتقا و در جایگاهی برابر با دیگر فرماندهی های منطقه ای قرار داد.

نقش حیاتی سنتکام در حفاظت از منابع نفتی کشور و متحدان آن در سندی که فرماندهان آن بطور منظم به کنگره ارائه می دهند بطور شفاف بیان می شود. ژنرال. جی. اچ. بین فورد پی در سال ۱۹۹۷ خطاب به یکی از کمیسیون های مجلس نمایندگان اظهار داشت «منابع حیاتی آمریکا در منطقه مرکزی درازمدت هستند.با بیش از ۶۵ درصد منابع نفتی جهان که در کشورهای منطقه ای خلیج فارس قرار دارد – و از این مقدار، ایالات متحد حدود ۲۰ درصد، اروپای غربی ۴۳ درصد و ژاپن ۶۸ درصد نیازهایشان را تأمین می کنند – جامعه بین المللی باید دسترسی آزاد و نامحدودی به منابع منطقه داشته باشد.» او هشدار داد که هرگونه اختلال در این جریان «بی ثباتی بازار جهانی نفت را افزایش داده و فاجعه ای اقتصادی هم برای کشورهای توسعه یافته و هم برای کشورهای در حال توسعه خواهد بود.» 



همه جانشینان او نیز این اظهارات را تأیید کرده اند. نیروهای سنتکام، اولین مأموریت خود را در سال ۱۹۸۷ تجربه کردند و آن هنگامی بود که  ریگان به کشتی های جنگی ایالات متحد دستور داد تا نفتکش های کویتی را – که پرچم آمریکا در آن نصب شده بود - هنگام گذر از خلیج فارس محافظت کنند.

ریگان اعلام کرد «چنین اقدامی برای نشان دادن تعهد ایالات متحد به محافظت از جریان نفت از طریق خلیج فارس ضروری بوده است.»  سه سال بعد در اوت ۱۹۹۰، جورج بوش از همان واژگان برای توجیه استقرار نیروهای سنتکام در عربستان سعودی با هدف جلوگیری از حمله احتمالی نیروهای عراقی استفاده کرد. او در نطق تلویزیونی خود در ۸ اوت اظهار داشت «کشور ما هم اینک حدود نیمی از نفت مصرفی خود را وارد می کند و از این رو، ممکن است با تهدیدی بزرگ علیه استقلال اقتصادی اش مواجه شود. بنابراین استقلال کامل عربستان سعودی از منافع حیاتی ایالات متحد است.»

پس از آن، در جنگ خلیج فارس بود که مشهورترین فرمانده سنتکام به مردم آمریکا و رسانه های بین المللی معرفی شد؛ ژنرال اچ. نورمن شوارتسکف ، طراح شجاع و قدرتمند عملیات طوفان صحرا، ژنرال شوارتسکف اعتبار خود را عمدتاً از طریق رزمایش مشهور «درود بر مریم مقدس» که منجر به محاصره و شکست سریع نیروهای عراقی در کویت شد، به دست آورد.



در آن مقطع شوارتسکف – که تحت فرمان رئیس جمهور بود – عملیات نظامی را متوقف و آنچه را که «مهار عراق» نام گرفت، آغاز کرد. اجرای راهبرد مهار – شامل منطقه پرواز ممنوع در جنوب عراق و محاصره دریایی اعمال شده از سوی سازمان ملل در خلیج فارس – نیروهای سنتکام را تا دوازده سال بعد و هنگام حمله به عراق در مارس ۲۰۰۳، به خود مشغول کرد.

این موضوع که جنگ با عراق در سال ۲۰۰۳ تا چه حد با نگرانی آمریکا در مورد امنیت منابع نفتی خلیج فارس ارتباط داشت، موضوع پیچیده و بحث برانگیزی است اما باید گفت که از دیدگاه افسران و پرسنل فرماندهی مرکزی ایالات متحد، حمله به عراق صرفاً آخرین حلقه مجموعه ای از درگیری های نظامی در خلیج فارس بود که پس از اعلام دکترین کارتر آغاز شد. این موضوع به ما کمک می کند تا دریابیم چرا هدف نظامی اولیه در عملیات آزادسازی عراق، تأمین امنیت کنترل حوزه ها و پالایشگاه های نفتی جنوب عراق بود و چرا نیروهای آمریکایی پس از ورود به بغداد، ابتدا وزارت نفت عراق را اشغال کردند، در حالی که در همان هنگام غارتگران در حال چپاول ساختمان های دولتی نزدیک به آن ها بودند.



 در جای دیگری از خلیج فارس، کشتی ها و هواپیماهای سنتکام به مراقبت از عبور و مرور دائمی تانکرهای نفت در طول تنگه هرمز ادامه می دهند. در مناطق شمالی، واحدهای دیگر سنتکام در پایگاه های نظامی آمریکا در افغانستان، قرقیزستان و ازبکستان در حال خدمت هستند. هیچ فرماندهی منطقه دیگری چنین مسئولیت ها و خطرات روزافزون آن را بر دوش ندارد.

از تمامی قرائن پیداست که مسئولیت های سنتکام – و مخاطرات ناشی از آن – در سال های آتی، نه تنها کاهش نیافته بلکه افزایش پیدا خواهد کرد. ایالات متحد هر چه بیش تر به نفت خلیج فارس و آسیای مرکزی وابسته خواهد شد و تضمین دسترسی به منابع انرژی در مناطق مذکور، بطور حتم نیروهای آمریکایی را در بسیاری از منازعات نژادی، دینی و سیاسی موجود در منطقه درگیر خواهد کرد. اگرچه بسیاری از نیروهای آمریکایی اکنون در مناطق عملیاتی سنتکام مستقر شده و با وجود تمام نبردهایی که در آن جنگیده و پیروز شده اند، منطقه خلیج فارس از ژانویه ۱۹۸۰ که کارتر بیانیه خود را اعلام کرد، به هیچ وجه باثبات تر نشده است. اگرچه نمی توان ماهیت و زمان دقیق بحران بعدی را که دامنگیر فرماندهی مرکزی خواهد شد، پیش بینی کرد، بهتر است پیش بینی کنیم که نیروهای سنتکام نبردی دیگر را در خلیج فارس تجربه خواهند کرد و چنین درگیری هایی بارها و بارها تکرار خواهد شد تا اینکه سرانجام آخرین بشکه نفت از مخازن عظیم ولی بسیار حساس خلیج فارس استخراج شود.



علاوه بر آن، نیروهایی از فرماندهی های منطقه ای دیگر بطور فزاینده ای در عملیات نفتی از این نوع درگیر می شوند. هم اکنون نیروهایی از فرماندهی جنوبی (ساوت کام) از خط نفتی کانو لیمون کلمبیا که ارتباط حیاتی حوزه های نفتی داخل و پالایشگاه های ساحلی را برقرار می کند و در معرض حملات پی درپی جنگجویان چپ گرا است، محافظت می کنند. کشتی ها و هواپیماهای فرماندهی اقیانوس آرام (پاکوم) از مسیرهای تانکرهای نفتی در اقیانوس هند، دریای جنوب چین و اقیانوسیه غربی پاسداری می کنند.

در مجموع، این نکات به یک نتیجه گیری اجتناب ناپذیر می انجامد؛ نیروهای نظامی آمریکا هرچه بیشتر و بیشتر برای محافظت از حوزه های نفتی برون مرزی و مسیرهای انتقال نفت که این حوزه های را به ایالات متحد و متحدانش ارتباط می دهد، به خدمت گرفته می شوند. چنین اقداماتی که قبلاً به منطقه خلیج فارس محدود می شد، اکنون به سایر مناطق نفتی بی ثبات در بخشهای دیگری از جهان نیز گسترش یافته است. ارتش ایالات متحد به آهستگی ولی مطمئن، به نیرویی جهانی برای حفاظت از منابع نفت تبدیل شده است.
سه شنبه ۶ مرداد ۱۳۹۴ ساعت ۰۱:۳۰
کد مطلب: 7530
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *