۰

عربستان 2015 همان ایران 1975

آنها عربستان را نیز به بازی وارد کردند؛ هم به دلیل توازن قدرت و هم به موجب تهدید عربستان مبنی بر به هم زدن قاعده بازی در نفت. چرخش بخشی از سیاستمداران آمریکا به سمت عربستان خشم شاه را بر انگیخت.
عربستان 2015 همان ایران 1975 - میز نفت
عربستان 2015 همان ایران 1975 - میز نفت
وحید حاجی پور/ همه چیز از یک اشتباه مرگبار دولتمردان بریتانیا آغاز شد؛ بهشت برینی که ایران و هند برای سیاست های استعماری بریتانیا ساخته بودند چشم این ابرقدرت آن روز جهان را بر سایر کشورهای حوزه خلیج فارس بسته بود. بحرین و عربستان در چشم بریتانیا به «تنگ» آمده بودند و بهترین فرصت برای حضور شرکت های نفتی آمریکایی در منطقه بود.

با انبوهی از مذاکرات و البته تمنا، بریتانیا مجوز فعالیت های اکتشافی را به یکی از شرکت های مستقل آمریکایی می دهد و یانکی ها با ورود به بحرین و سپس به عربستان پس از هفت سال موفق به کشف نفت شدند هرچند ناقص و کم ارزش، اما هر چه که بود نفت بود. روباه پیر در مقابل، توجه خاصی نکرد و سعی کرد اعراب را با تلاش های آمریکایی ها برای نفتی شدن سرگرم کند. مشاور آمریکایی ابن سعود، پادشاه بادیه نشین شبه جزیره را متقاعد کرد تا از زیر بیرق انگلستان خارج شود.

بهانه تراشی های عربستان از بریتانیا آغاز شد. درست در زمانی که بریتانیا درگیر مشکلات بسیاری در هند شده بود و پول کافی برای پرداخت درخواست های عربستان را نداشت. شرکت های آمریکایی نیز در این میان زیرپای دولتمردان خود نشستند که در صورت حمایت سیاسی از آنها و البته عربستان، رنسانسی بزرگ در منطقه و به سود آمریکا به وقوع می پیوند. یانکی ها بیزار از اعراب، سرانجام پذیرفتند حمایت سیاسی خود را از عربستان اعلام کنند و به تدریج عربستان از بریتانیا جدا و به یکی از ایالت های آمریکا تبدیل شد. این اصرار شرکت های نفتی برای برقراری سیاسی واشنگتن با ریاض بود که نیمچه نگاه آمریکا را به عربستان همراه داشت چرا که این کشور به قدری برای اهالی پنسیلوانیا پست بود که حتی حاظر نشدند دفتری سیاسی در پایتخت این کشور به پا کنند.

با کشف میادین بزرگ تر نفتی در عربستان، زمزمه های تغییر قرارداد دارسی در ایران، آمریکایی ها روانه ریاض شدند تا در چادر بزرگ ابن سعود امتیازات را یکی پس از دیگری درو کنند. در این میان بریتانیا نگاهی دقیق تر به شنزارهای داغ انداخت، اما کار از کار گذشته بود. آنها در حال از دست دادن هند و ایران بودند و خطر را متوجه شدند، ولی عربستان در دست آمریکا بود. صنعت نفت ایران ملی شده و هند هم اعلام استقلال کرده بود.

آنها در آب های «گرم» سرگردان بودند و برای برگشت به ایران از حمله نظامی خبر دادند که با پا در میانی آمریکا راه به جایی نبرد. بریتانیا که روزگاری «دست بالا» در خلیج فارس داشت، حالا برای استمداد به آمریکا روی آورد. کاخ سفید هم در ازای برگرداندن سهمی از نفت ایران به لندن، طرح تأسیس کنسرسیومی را ارائه کرد که منتفعان اصلی آن شرکت های آمریکایی بودند.

کاخ سفید ایران را هم از آن خود کرد و به یگانه قدرت منطقه تبدیل شد؛ ایران را با برنامه های خود به پیش برد و عربستان در آرزوی به دست آوردن جایگاه ایران 20 سال تمام در حال دست و پا زدن بود. نیکسون که رئیس جمهور آمریکا شد، یکی از سیاست های خود را خروج از خلیج فارس و تفویض اختیار «ژاندارمی» به یکی از کشورهای منطقه قرار داد. با توجه به روابط نزدیک ایران و آمریکا و رفاقت غیرقابل قیمت گذاری محمدرضا پهلوی و ریچارد نیسکون، قرار شد این نقش به ایران واگذار شود که این تفویض با افزایش قیمت نفت همزمان شد.

ایران برای معرفی خود به عنوان ژاندارم جدید منطقه، قیمت نفت را افزایش داد و بخش بزرگی از عایدات نفتی را صرف خرید سلاح و جنگنده ها کرد. شاه صنایع تسلیحاتی آمریکا را با خریدهای خود از ورشکستگی نجات داد، اما این روند به سرعت به خطر بزرگی برای آمریکا تبدیل شد. ایران طرح حمله نظامی به عربستان و کویت را برنامه ریزی کرد و خود را در منصب یک فرمانده بداخلاق منطقه دید که هر آن احتمال جنگ و حمله و خونریزی از آن می رفت، از این رو برنامه «توازن قدرت» در منطقه از سوی آمریکایی ها مطرح شد.

آنها عربستان را نیز به بازی وارد کردند؛ هم به دلیل توازن قدرت و هم به موجب تهدید عربستان مبنی بر به هم زدن قاعده بازی در نفت. چرخش بخشی از سیاستمداران آمریکا به سمت عربستان خشم شاه را بر انگیخت، به نحوی که محمدرضا پهلوی در دیدارهای رسمی به آمریکایی ها هشدار می داد، در صورت تداوم این روند اوضاع برای آنها عوض می شود. این تهدیدها به جایی رسید که روابط سیاسی ایران و آمریکا یک ماه قطع شد و با پا درمیانی هنری کسینجر، ارتباط سیاسی دوباره برقرار شد.

شاه دیگر نمی توانست برای آمریکا طنازی کند؛ توهم قدرت و تمایت طلبی وی و نفرت وحشتناکش از عربستان، عقل را از برنامه های کشور زدوده بود. شاه برای نشان دادن ضربه شصتی محکم به برنامه توازن قدرت آمریکا، به سراغ فرانسه رفت. سفرهای تابستانی به این کشور را پایه ریزی کرد و قراردادهای هسته ای، تجاری، تسلیحاتی و ... را با آنها امضا کرد. مقصد دلارهای نفتی ایران دیگر آمریکا نبود، فرانسه سرخوش از «قهر و ناز» ایران از آمریکا، دلارهای نفتی را می چید.

این اقدام شاه، موجب شد تا در سال 1352، شورای سیاست خارجی آمریکا، تاریخ مصرف شاه را تمام شده تلقی کند و وی را یک «متوهم جاهل» بنامد (کتاب پادشاهان نفت). شاه با توسل به برقراری نظام نوین تجاری با اروپا نتوانست توجه آمریکا را به خود جلب کند تا سردرگم تر از گذشته تماشاگر انحطاط خود باشد.

شاه برای یانکی ها تمام شده بود. آنها عربستان را شریک مطمئن تری یافتند و ریاض سرخوش از این موفقیت، کابوس های 20 ساله خود را به دریا ریخت. اکنون بیش از چهار دهه از آن روزها می گذرد، اما گویا قاعده «تکرار تاریخ» در حال اثبات خود است.

پس از توافق ایران و 6 قدرت جهانی، عربستان بارها و بارها از آمریکا گارانتی را طلب کرد که شاه به دنبال آن بود؛ درست مثل 40 سال پیش: سران «خام و جویای نام» عربستان به روسیه می روند، فرانسه را آباد  می کنند و از آن سلاح می خرند، در برابر پرسش های مردم خود در باره آمریکا ناتوان شده اند.

هفته گذشته محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان سعودی، ماه ژوئن، برای امضای توافقنامه هایی به ارزش 12میلیارد دلار به پاریس سفر کرد. این قراردادها شامل توافقی به ارزش 500 میلیون دلار برای خرید 23 فروند ایرباس بود. همچنین مقامات فرانسوی و سعودی بر سر اجرای مطالعات امکان سنجی به منظور ساخت 2 راکتور هسته ای در عربستان به توافق رسیدند. مابقی این پول نیز سرمایه گذاری مستقیم را در برنامه های مورد مذاکره میان 2 طرف در بر می گرفت.

عربستان 2015، به طور کامل شبیه ایران 1975 است؛ آنها برای جلب توجه آمریکا، به سراغ «رقیب» می روند تا شاید واشنگتن از آنها «نازی» بخرد. شاید شورای روابط خارجی آمریکا تاریخ مصرف پادشاهی عربستان را تمام شده می داند...!
 
سه شنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۴ ساعت ۲۰:۴۲
کد مطلب: 7956
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *