وحید حاجیپور| «آمریکا بداند ما نفتمان را خواهیم فروخت. قادر نیست جلوی صادرات نفت ایران را بگیرد. بداند اگر بخواهد جلوی صادرات نفت ایران را بگیرد نفتی از خلیجفارس صادر نخواهد شد». این اظهارات نه متعلق به فرماندهان نظامی کشور بلکه متعلق به رئیسجمهوری است که خود را ویترین دیپلماسی و سیاست خارجی تنشزا میداند.
حسن روحانی با همه ژست برجام دوستی خود، دیدگاه و رویکردی امنیتی دارد و این چیزی نیست که زیر جامه عبارات دیپلماتیک مخفی بماند؛ چه آن زمان که از وزیر نفتش در جلسه رأی اعتماد سال 96 قول گرفت که با اتمام پروژه مخازن جاسک، به وابستگی ایران به تنگه هرمز پایان دهد و چه طی ماههای گذشته که مدام آمریکا را برای بستن تنگه هرمز تهدید میکرد.
تغییر یکباره رویکرد روحانی که نماد همکاری با بلوک غرب است، اغلب این تحلیل را به همراه داشت که تهدیدات روحانی صرفاً یک «بلوف توخالی» است و جمهوری اسلامی ایران توان نشان دادن ارادهای برای خروج از زیر فشارها را ندارد. در چنین فضایی محمدجواد ظریف هم به شکلی ماهرانه این پیام را در آمریکا مخابره کرد که در کشور، هیچکس از مذاکره با غرب راضی نیست و اعتمادی هم به آن وجود ندارد. پیامی که سعی داشت بگوید آمریکاییها فرصت سوزی کردند و با تحریم و فشار، فضا را برای دیپلماسی تنگ کردند.
به هر صورت، ماجراهای خلیجفارس طی ماههای گذشته، سرنگونی پهپاد گرانقیمت آمریکا، تشدید نظارت بر تنگه هرمز، توقیف دو نفتکش انگلستانی، حمله حوثیها به امارات و تأسیسات نفتی، خرابکاری در خط لوله شرقی – غربی عربستان که تنگه هرمز را دور میزد و ....، نشان داد که همه چیز تغییر کرده است.
سخنرانی مهم سید حسن نصرالله که وحشت فراوانی بر اسرائیل و امارات تزریق کرد، شاید یکی از بزنگاههای مهم در تحولات منطقه بود که بیش از همه امارات را نگران کرده است. همین نگرانی کافی بود تا یکی از اثرات آن، کاهش شدید ارزش دلار در بازار ارز تهران باشد. اماراتیها که به پشتوانه قدرت اقتصادی خود هیچگاه فکر نمیکردند در ائتلافهایی که علیه کشورمان ایجاد میشود زمینگیر شوند، دست از یمن کشیدهاند، اختلافاتشان با برادران سعودی خود عمیقتر شده و درنهایت خود را در یک بحران بزرگ امنیتی میبینند که ممکن است منجر به نابودی کاخهای شیشهایشان شود.
امارات طی سالهای گذشته همواره در جنگهای نیابتی حاضر بوده اما هیچگاه شهامت یک رویارویی مستقیم را نداشته است؛ یک انفجار کوچک در فجیره امارات کافی بود برای افزایش ریسک تردد در این بندر تا تخفیفهای جذاب این کشور برای فروش سوخت در فجیره هم نتواند مالکان کشتیها را برای سوختگیری و برطرف کردن نیازهای کشتیها در این بندر متقاعد کند. گرچه ادعاهای آمریکا و برخی کشورهای عربی مبنی بر نقشآفرینی ایران و نیروهای نیابتی آن در انفجارهای دریایی هیچگاه ثابت نشد اما اگر این اتفاقات را سناریوی غربی – عربی برای ائتلافسازی علیه ایران بدانیم، همهچیز به سود ایران تمام شد و امارات بازنده بزرگ این رخدادها لقب گرفت.
بحران به شکلی در کشورهای عرب حوزه خلیجفارس بالاگرفته است که ترامپ برای اخاذی بیشتر از این وضعیت، خود را بیتفاوت نسبت به امنیت خلیجفارس نشان میدهد درحالیکه این مهم، جزو خطوط قرمز آمریکاییها به شمار میرود. خروج امارات از یمن را باید خروجی تصمیم استراتژیک ایران مبنی بر مقاومت دانست که بدون پرتاب یک تیر در خلیجفارس، اوضاع را به سود خود تمام کرده است.
امارات تمام قدرت خود را نه از نفوذ خود در منطقه بلکه از اقتصادی میبیند که چنانچه درگیر بحران امنیتی شود، بهسرعت فرومیپاشد و این خطری است که سران امارات را برای بیرون کشیدن خود از بازی عربستان علیه ایران تحریک کرده است. از سوی دیگر، توقیف نفتکشهای انگلیس، انهدام پهپاد آمریکا و مانور پهپادهای ایرانی بر فرار ناو آمریکا، بهخوبی اراده ایران برای ر نوع برخورد منطقهای که منافعش را به خطر انداخته، نشان داد. ارادهای که آمریکاییها را بجای برخورد با ایران، به سمت ارائه پیشنهادهایی برای مذاکره سوق داده است.
غرب و در رأس آن آمریکا، در اندیشکده های خود همواره روی این مهم تأکید میکردند که قدرت رویارویی ایران تنها در لفاظی خلاصه میشود و تا زمانی که دولت روحانی بر رأس کار است، قدرت بازدارندگی ایران خرج تحولات منطقه نخواهد شد درحالیکه اتفاقات اخیر نشان داد، قوه عاقله نظام برخلاف پیشبینیها، از این قدرت خود برای تأمین منافع خود بهره میبرد.
شوکه شدن اعراب بهویژه اماراتیها نشان داد که حرکت ایران در شطرنج منطقهای خلیجفارس، جدیتر از آنی است که پیشبینی میشد و این نقطه اتکا، موجب عقبنشینی کشورهایی شده است که ایران را یک خطر معرفی میکردند. ژاندارمی ایران در تنگه هرمز که به پشتوانه ابزار حقوقی و قانونی خود است، موجب شده زمزمه خطر ائتلافسازی علیه جمهوری اسلامی توسط افرادی که تا چندی پیش دوقطبی جنگ – مذاکره را در بوق و کرنا کرده بودند، شنیده شود که این موضوع هم با توجه به محافظهکاری بسیاری از کشورها، بسیار بعید به نظر میرسد. ناظران بینالمللی معتقدند تحولات منطقه میان ایران و آمریکا برای افزایش قدرت چانهزنی میان دو طرف است و کسانی که آتشی تندتر از آمریکا داشته باشند، روزی باید در انتظار اقدام متقابل ایران باشند هرچند که ممکن است ائتلافسازی علیه جمهوری اسلامی ایران، در حد دو کنفرانس بینالمللی باشد و به مرحله اجرا نرسد.
جمهوری اسلامی ایران که در حوزه صادرات نفت دچار محدودیتهای سختی شده، از این شرایط کمترین آسیب را میبیند درست برعکس کشورهایی مانند امارات و عربستان که با اندکی تلنگر، دچار مشکلات فراوانی خواهند شد. «صبر راهبردی» ایران طی یک سال اخیر جای خود را به «مانورهای راهبردی» داده است که برای نخستین بار، اراده جدی ایران برای مقابله با مشکلات و قفلکردن شبکه حملونقل نفتی خود را نشان میدهد.
همگان به این مهم پی بردهاند که جمهوری اسلامی ایران هیچ شباهتی به عراق ندارد که با یک لشکرکشی فرومیریزد؛ ایران دارای نفوذ غیرقابل وصف منطقهای و قدرت بازدارندگی غیرقابل قیمتگذاری است که نهتنها کشورهای منطقه، بلکه قدرتهای جهان را برای شنیدن حقوق ایران آماده کرده است.
به کسانی که غرق در تزهای دیپلماتیک خود هستند باید یادآور شد یکی از مهمترین ابزار دیپلماسی، قدرت بازدارندگی و اراده مقابله با تهدیداتی است که منافع ملی را در معرض خطر قرار داده است. گاهی جامهای که دیپلماتها اطو میزنند توسط قدرت بازدارندگی و عمل متقابل دوخته میشود؛ ارادهای که جمهوری اسلامی ایران طی یک ماه اخیر از خود نشان داده است امتیاز بزرگی برای دیپلماسی است که متأسفانه برخی جریانها، درک سطحی از آن دارند.
يکشنبه ۳۰ تير ۱۳۹۸ ساعت ۰۸:۵۷