سرانجام شاگردی زنگنه در دانشگاه

شکست در سیراف٬ پرش به معاونت!

15 مهر 1396 ساعت 10:53


وحید حاجی‌پور/ امروز، فردا یا چند روز دیگر حکم علیرضا صادق آبادی برای مدیریت شرکت ملی پالایش و پخش صادر می‌شود؛ مدیر جوانی که پیش از سال 92 بنا به واسطه گری بیژن نامدار زنگنه در شرکت دانا انرژی مشغول به فعالیت بوده و در سال 93 مدیرعامل طرح ساخت پالایشگاه‌های سیراف شده است.

صادق آبادی زمانی که در دانا انرژی مشغول بود بلند پروازی‌های خود را داشت، مانند اغلب هم سن و سالان خود که فی الجمله بدنبال رسیدن به قله‌هایی هستند که حالا این روزها فتحش به سادگی یک خاکریز دو متری شده است. بگدریم از آنکه پالایش و پخش همان پالایش و پخش گذشنه با انبوهی از اختیارات و تاسیسات نیست اما هرچه هست نامش شرکت ملی پالایش و پخش است. شرکتی که حالا باید صادق آبادی را در راس خود ببیند و نیشخندی به کسانی بزند که به دنبال جایگزینی عباس کاظمی بودند.

اما صادق آبادی را باید رصد کرد که چگونه به این سمت نزدیک شده است؟ همه ارتباط او با زنگنه مربوط به دورانی می‌شود که او در دانشگاه خواجه نصیر٬ خود را به وزیر نفت نزدیک کرد و شد جزو شاگردان سوگلی‌. او پایان نامه خود در رشته مهندسی مکانیک را به اقتصاد واحدهای پالایشی اختصاص داد و زنگنه استاد راهنمای او شد. او که پایان نامه خود را در سال 89 ارائه داده شاید هیچگاه فکر نمی‌کرد در فاصله 7 سال به معاونت وزیر نائل شود. به هر صورت صادق آبادی و چند دانشجوی دیگر به مدد دانشجوی زنگنه بودن در تیررس همکاری با زنگنه قرار گرفتند؛ منظور از همکاری همان کارهای دانشگاهی است که معمولا استاد به دانشجو می‌سپارد.

به هر حال او با توصیه٬ راهی یکی از شرکت‌های نفتی خصوصی می‌شود و در همان روزها برای ساخت چندین پالایشگاه کوچک، نماینده دانا انرژی می‌شود. طرحی که قرار بود اجرا شود مربوط به ساخت چند پالایشگاه کوچک میعانات گازی در بوشهر بود که به هر شکل این طرح خام شکست خورد و گفته شد اگر  قرار است به ظرفیت پالایشی کشور اضافه شود، بهتر است در یک پالایشگاه تجمیع شود.

تحریم‌ها که نفس نفت را تنگ کرد این طرح بایکوت شد تا روزی که زنگنه وزیر شد و صادق آبادی دوباره این طرح کهنه و شکست خورده را برای زنگنه پرزنت کرد. پرزنت او مصادف شد با موافقت زنگنه. برای آنکه این طرح پخته تر شده و یک پیشکسوت پالایشی بالای سر آن باشد وزیر نفت به شهاب الدین متاجی دستور داد تا در کنار صادق آبادی جوان باشد.

این دو کار را آغاز کردند و در نمایشگاه بین المللی نفت کنفرانسی خبری برگزار شد، صادق آبادی و متاجی در کنار هم نشستند و با ارائه آمار و ارقامی جذاب سیراف را بگونه‌ای ترسیم کردند که دلبری کرد. بعد که جزئیات بیشتری از این طرح بیرون آمد انتقادات به «علم» شد و تقریبا طیف کارشناسی پایین دست آن را به چالش کشاندند. همگان از جمله ميزنفت بارها این را نوشت که این طرح با شرایط فعلی محکوم به شکست است و هیچ یک از وعده‌های داده شده قابل تحقق نیست اما صادق آبادی که از جوانی جسارت را بیشتر از سایر ویژگی‌ها داشت، روبروی همه ایستاد و گفت 8 پالایشگاه 60 هزار بشکه‌ای تا سال 96 به بهره برداری خواهد رسید.




سال 96 شد و جز عملیات خاکبرداری و ذره‌ای کار مهندسی، کار دیگری آغاز نشد تا وعده بزرگ وی عقیم مانده و قطعا تا پایان دولت دوازدهم نیز به سرانجام نخواهد رسید. پروژه سفارشی سیراف که حالا مشکلاتش مشخص شده است آیینه تمام نمای مدیریت صادق آبادی در یک نظام نیمه خصوصی نفتی است که ثمره‌ای جز «خاک بازی» نداشته است.

او نمی‌خواهد قبول کند جامه مدیریت برای بسیار گشادتر از آن چیزی است که می‌توان تصور کرد، او نمی‌تواند با این حقیقت کنار بیاید پس طبیعی است که رسما منتقدان خود را تهدید به شکایت در مراجع قضایی کند. او علاقه بسیاری دارد تا در این سن و سال معاون وزیر شود ولی آیا این علاقه شرط کافی برای ارتقای اوست؟ او بر خلاف رقیب خود یعنی آیدین ختلان صاحب سمت رسمی و اجرایی بوده است و اگر نمی‌شود عملکرد ختلان را به زیر ذره بین برد، در ازایش صادق آبادی را می‌توان به راحتی به میانه آورد و از او پرسید در این 4 سال دقیقا چه اقدامی انجام داده است.

برای بررسی عملکرد یک مدیر باید فاصله برنامه‌ها و وعده‌ها تا زمان تحقق آن را سنجید، اولین ایستگاه سنجش زمان پایان پروژه سیراف است، بهتر است آقای صادق آبادی و البته وزیر نفت به این پرسش مهم پاسخ دهند که چه عملکردی در سیراف باعث شده است صادق آبادی معاون پالایش و پخش شود؟ او دقیقا چه کرده است جز ...؛ اگر صادق آبادی شاگردی زنگنه در دانشگاه را نکرده بود آیا امکان چنین پرشی وجود داشت؟

وقتی گفته می‌شود برای استفاده از جوانان باید تجربه را دید، عده‌ای می‌گویند صادق آبادی مملو از تجربه است، او در سیراف بوده است! از قضا سوال همینجاست، فردی که در یک جای نیمه خصوصی دستاوردش طرح سیراف و شکست در آن بوده است بر اساس چه تجربه‌ای می‌خواهد پالایش و پخش را مدیریت کند.

او امتحان خود را در سیراف پس داده است، جایی که شبیه یک پاتوق دوستانه است و چند سفر خارجی و دیگر هیچ، با این وجود وزیر نفت به او اعتماد می‌کند و از همه خواسته می‌شود به این اعتماد، اعتماد کنند.
شاید صادق آبادی در شرکت دانا انرژی یک کارشناس متوسط یا خوب بوده باشد ولی تجربه سیراف نشان داده است او فقط می‌تواند یک کارشناس باشد و نه مدیر اما چه فایده که وزیر نفت او را یک معاون وزیر می‌داند. باز هم تاکید می‌شود این حق وزیر نفت است که معاونان خود را برگزیند اما حق رسانه‌ها هم نقد رفتارهای عجیب این وزارتخانه است. صادق آبادی را در آینده می‌توان مصداقی دانست که یا محکوم به شکست است یا سرانجام مثبت یک ریسک!


کد مطلب: 19153

آدرس مطلب: https://www.mizenaft.ir/report/19153/شکست-سیراف-پرش-معاونت

ميز نفت
  https://www.mizenaft.ir