پول نفت ایران کجا رفت؟

نجات کارخانه‌های تسلیحات سازی

21 آبان 1399 ساعت 12:29

از سال 1348 تا 1357 درآمدهای نفتی ایران رشد نجومی داشت و در این میان، اما این پول خرجِ کالاها و تجهیزاتی شد که آمریکایی‌ها را خوشحال می‌کرد.


وحید حاجی‌پور | کنار بنشین، تحمیل کن و از نیازهای طرف مقابلت بهترین بهره برداری را داشته باش؛ این عبارت اگر در هیچ جای تاریخ ایران دیده نشده باشد، در دهه 50 شمسی تبدیل به یک نقطه عطف اساسی شده است. سلاح در برابر نفت؛ فرمولی ساده برای بالاکشیدن دلارهای نفتی ایران در آن ایام که شاه هم به آن علاقه داشت، این ایده را می‌پرستید بدون آنکه بداند چه کلاه بزرگی بر سرش رفته است.

وقتی جان. اف. کندی رئیس جمهور آمریکا شد، نیکتا خروشچف دبیر کل وقت حزب کمونیست در یک اظهارنظر تاریخی درباره ایران گفت که مانند سیب گندیده‌ای، به‌زودی به زمین خواهد افتاد. این نگرانی در کاخ سفید موجب پیشنهاد که نه، دستور العمل چهارده ماده‌ای به شاه ایران شد که در بند یازدهم آن، به شاه توصیه شده بود برای آنکه خود را منجی نفت ایران بداند، علیه کنسرسیوم حس مقابله بگیرد و از آن انتقاد کند.

از همان دوره، شاه هرگاه که می‌خواست ابهت و دلسوزی خود را برای منافع کشور نشان دهد، حملات و تهدیداتی را علیه کنسرسیوم انگلیسی- آمریکایی نفت ایران آغاز می‌کرد و بسرعت هم تبش می‌خوابید. شاه که خود را صاحب نفت ایران می‌دانست، قصد داشت با درآمدهای نفتی که به دست می‌اورد تسلیحات نظامی وارد کند اما به دو دلیل ناکام ماند.
نخست آنکه آمریکایی‌ها نمی‌خواستند با تامین نیازهای تسلیحاتی محمدرضا پهلوی، وی از کنترل خارج شده و رقایت‌های تسلیحاتی میان ایران وابسته به آمریکا و عراق زیر سلطه شوروی افزایش یابد. دوم هم به محدودیت منابع مالی ایران برای خرید جنگ افزارهای آمریکایی مربوط می‌شد که دلیل دوم، بیشتر شاه را آزار می‌داد.

تا سال 1348 قیمت نفت توسط مصرف‌کنندگان و شرکت‌های نفتی تعیین می‌شد تا آنکه قذافی در لیبی کودتا کرد و احساسات ناسیونالیستی ملی – عربی، موجب کودتای نرم کشورهای نفتی علیه شرکت‌ها شد. اوپک جان تازه‌ای گرفت، ملی‌گرایی ب اوج خود رسید و یکی از درخواست‌های مهم کشورهای نفتی، افزایش قیمت نفت بود.

شرکت‌های آمریکایی علاقه‌ای به این موضوع نداشتند اما در اجلاس تهران و طرابلس، قیمت نفت افزایش یافت و در ماجرای تحریم نفت صادرات نفت به غرب توسط کشورهای عربی عضو اوپک، بهای هر بشکه نفت 4 برابر شد. شاه که قصد داشت به تبع بندیازدهم کندی، خود را منجی نفت ایران معرفی کند در سخنرانی‌ها و مذاکرات محتلف، روی خود دست می‌گذاشت و به شکلی عنوان می‌کرد که افزایش بهای طلای سیاه، مرهون تلاش‌ها و برنامه‌هایی است که خودش آن را تدوین و راهبری کرده است.

از سال 1348 تا 1357 درآمدهای نفتی ایران رشد نجومی داشت و در این میان، اما این پول خرجِ کالاها و تجهیزاتی شد که آمریکایی‌ها را خوشحال می‌کرد. 

شاه در دوره ریاست جمهوری نیکسون، بیش از هر زمان دیگری به آمریکا نزدیک شد؛ دلیلش هم ساده بود. زمانی که ریچارد نیکسون قصد داشت در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کند، هیچ کس به اندازه اردشیر زاهدی به موفقیت وی خوش‌بین نبود. نیکسون قصد داشت به ایران سفر کند ولی شاه پس از مشورت با اسدااله علم و هویدا، پاسخ منفی به او داد. زاهدی اما توانست شاه را متقاعد کند که باید در تهران از نیکسون پذیرایی کند؛ این کشمکش‌ها در نهایت منجر به ورود چراغ‌خاموش ریچارد به تهران شد.

حالا که او رئیس‌جمهور شده بود، شاه تمام تسلیحاتی که روسای جمهور سابق آمریکا آن را رد می‌کردند روی میز گذاشت؛ ریاست جمهوری نیکسون با افزایش قیمت نفت و انقلاب اعراب اوپک مصادف شده بود، شاه هم پول زیادی برای خرید سلاح داشت اما مشاورانش بویژه سیا مخالف فروش تسلیحات به ایران بودند.

شاه در انتظار جبران لطفی بود که به نیکسون کرده بود، پرزیدنت هم نمی‌خواست برخلاف منافع کشورش تصمیمی بگیرد اما به ناگهان، یک ایده از سوی هنری کسینجر مطرح شد. او می‌گفت شاه علاقه بسیاری دارد به آمریکا نفت صادر کند اما سیستم سهمیه‌بندی واردات نفت، چنین اجازه‌ای به او نمی‌دهد. 

کارخانه‌های تسلیحات سازی آمریکا نیز به مشتریان جدیدی نیاز دارند؛ شاه هم که پول دارد پس باید از این فرصت تاریحی بیشترین بهره را برد؛ جلسات کاخ سفید منجر به فراخوان دو بال اقتصادی جمهوری‌خواهان شد:«شرکت‌های نفتی و شرکت‌های سلاح سازی».

با سناریویی که کسینجر نوشت و نیکسون اجرایش کرد و کارتر به اتمامش رساند، نفت ایران در روزهایی که قیمتش 12 دلار بود، با تخفیف 5 دلار در هر بشکه به شرکت‌های آمریکایی فروخته می‌شد و در ازای آن، تسلیحات آمریکایی با سه برابر قیمت واقعی به ایران تحویل می‌شد که البته بخش قابل توجهی هیچگاه به ایران نیامد.

در دهه پایانی حکومت پهلوی، 20 میلیارد دلار قرارداد تسلیحاتی امضا شد که بیشترین سهم متعلق به آمریکا بود؛ گرچه قیمت نفت افزایش پیدا کرده بود اما در فرمول آمریکایی‌ها،  نفت ایران بین 40 تا 50 درصد از قیمت روز کمتر خریداری می‌شد و در ازای آن، بهای تسلیحات 300 درصد افزایش می‌داشت. این همان نقطه‌ای بود که کسینجر درباره‌اش می‌گفت با این کار، دلارهای نفتی را به کارخانه‌های آمریکایی برمی‌گردانیم.

در این عملیات شیادانه، همه نقش داشتند؛ از کسینجر و نلسون راکفلر تا حس طوفانیان که مامور خرید تسلیحات جنگی برای شاه بود. در این میان، دلالان با دریافتِ پورسانت‌هایی از معاملات تهاتری نفت و سلاح، منافع خود را تامین می‌کردند. حسن طوفانیان یکی از این چهره‌ها بود؛ او  در جریان خرید جنگنده‌های تامکت، 28 میلیون دلار حق‌العمل دریافت کرد و مدیر وقت شرکت گرومن هم  در جریان تحقیقات سنای آمریکا، پرداخت رشوه به طوفانايان را پذیرفت.

شاپور ریپورتِر دلال دیگری بود که او نیز، نقش مهمی در این معاملات محرمانه داشت؛ آرمند هامر مدیرعامل وقت  شرکت نفتی اُکسیدِنتال در کتاب خاطرات  خود به ماجرای  جالبی اشاره می‌کند. جیمز مک دانل رئیسِ وقت شرکت مک دانل داگلاس به هامر گفته بود، شاه به او پیشنهاد داده در ازای دریافت نفت، تعدادی جنگنده به ایران بدهد اما او نمی‌داند با نفت چه کند. قرار شد این مسئله پیگیری شود اما بعد مشخص شد شاه از طریق شاپور ریپورتر، معامله دیگری را نهایی کرده است.

و اینگونه، پول نفت فرشته نجاتی شد برای دلالان، شرکت‌های نفتی آمریکایی و کارخانه‌های تسلیحات سازی؛ برای ثبت در تاریخ، بنویسید 20 میلیارد دلار به چه کسانی رسید!


کد مطلب: 28722

آدرس مطلب: https://www.mizenaft.ir/report/28722/نجات-کارخانه-های-تسلیحات-سازی

ميز نفت
  https://www.mizenaft.ir