پایگاه خبری - تحلیلی ميز نفت 5 مهر 1394 ساعت 8:46 https://www.mizenaft.ir/news/9238/تنهایی-یک-سید -------------------------------------------------- تکرار/ سید مهدی حسینی را چه شد؟ عنوان : تنهایی یک «سید»! -------------------------------------------------- حسینی تغییر که نه دچار «دگر دیسی» بزرگی شده بود؛ او دیگر حسینی زمان موسویان نبود؛ او مردی بود که 50 میلیارد دلار قرارداد خارجی با شرکت های اروپایی منعقد کرد و تعهد مالی سنگینی بر دوش دولت گذاشته بود. حسینی نماد فکری کسانی بود که روزگاری سفرهای خارجی را نشانه آمریکایی بودن می دیدند اما شرایط عوض شده بود؛ خود او به لندن رفت و آمد می کرد و هر چه که می شد آدرس لندن را زیر نویس می کرد. متن : وحید حاجی پور/ همانند چرخش های تاریخی برخی  سیاستمداران، مانند همان هایی که دو مرتبه روی دیوار سفارت آمریکا در ایران «سنگ نوردی» کرده، کشور را وارد بحران بزرگی کردند، امروز ندامت نامه «پس» می دهند و نگاه خود را با «نخ ذلالت» به آمریکا دوخته اند. تکرار این «همانندها» در اقتصاد سیاسی جمهوری اسلامی ایران به وفور قابل یافت است. به کمی قبل تر می رویم، به دهه 60 شمسی و وزرات صنایع و فلزات.   سید مهدی حسینی؛ مردی که روزگاری جزو بچه های چپ وزارت صنایع و فلزات بود؛ بچه هایی که با روحیه انقلابی خود مخالف سرسخت سرمایه گذاران خارجی بودند و آن ها را بر نمی تابیدند؛ آن ها سرمایه گذاران خارجی را جاسوس می انگاشتند و با لجاجت خاصی روبروی جبهه مقابل ایستادگی می کردند. حسین موسویان که وزیر صنایع و فلزات شد همفکران خود را رشد داد، در میان «یاران» وی نام یک آشنا به چشم می خورد:«سید مهدی حسینی». مردی که صدایش در نگاه چپ اقتصادی از سایرین «بلندتر» بود و در حلقه اصلی مدیریت وزیر وقت قرارداشت.   موسویان وقتی از وزارت صنایع و فلزات در دولت نخست میرحسین کنار گذاشته و حسین نیلی سکاندار آن شد عرصه بر سید مهدی حسینی و یاران تنگ شد؛ نگاه آن ها را کسی خریدار نبود و به ناچار با عده ای از دوستان راه خروج از این وزارتخانه را طی کردند؛ کسی چه می داند اما شاید وقتی از درب این وزارتخانه بیرون می آمدند زمزمه کنان، نیلی و تیم جدید را ضد انقلاب و یا اسلام گرای آمریکایی می نامیدند که در دهه 60، بهترین «برچسب» برای عاقلانی بود که در مقابل شور انقلابی صف آرایی کرده بودند.   حسینی و دوستان به نفت آمدند، جایی که تیم بازرگانی حالا ریشه دوانده بود و دوستان سابق، صاحب سمت و نفوذی بودند. آن ها به نفت آمدند و هر یک به گوشه ای از صنعت بزرگ نفت رفتند اما قصه سید مهدی حسینی با آن پیشینه «ضد سرمایه گذاری خارجی» از همه دوستانش جالب تر شد.   هرچند مهاجرت «صنایعی ها» مانند مهاجرت نخست «بازرگانی ها» به نفت ریشه ای تر نبود اما خروجی اش سید مهدی حسینی بود که این بار از طرف دیگر «بام» به پایین افتاد. مردی که به مرور زمان، آن نگاه منحصر به فرد خود را به «تاریکخانه» سپرد و حالا قصد داشت شرایط را برای حضور خارجی ها در نفت فراهم کند. وی قراردادهای بیع متقابل را رقم زد و مخالفان بسیاری را به صف کرد، مخالفانی نه از جنس خود در دهه 60 بلکه کارشناسان فنی و مخزنی که مانده بودند بر چه اساسی قراردادها به آن شکل معروف خود به پای میز امضا می رود.   سید قصه ما حالا این کارشناسان نفتی را مشتی «تاریخ گذشته» می نامید و در جلسات خصوصی به آن ها می گفت شما چه می دانید چه خدمتی به نظام شده است. به مناظره ها می رفت و از قراردادهای بیع متقابل دفاع می کرد و قطعا در این مناظره ها به یاد روزهایی می افتاد که نگاهش با نیلی میزان نبود و به سبک مدیران آن روزها، پیراهنی بر روی شلوار انداخته و تسبیخ به دست، سرمایه گذار خارجی را «کافران بی همتای تاریخ» می نامید.   حسینی تغییر که نه دچار «دگر دیسی» بزرگی شده بود؛ او دیگر حسینی زمان موسویان نبود؛ او مردی بود که 50 میلیارد دلار قرارداد خارجی با شرکت های اروپایی منعقد کرد و تعهد مالی سنگینی بر دوش دولت گذاشته بود. حسینی نماد فکری کسانی بود که روزگاری سفرهای خارجی را نشانه آمریکایی بودن می دیدند اما شرایط عوض شده بود؛ خود او به لندن رفت و آمد می کرد و هر چه که می شد آدرس لندن را زیر نویس می کرد. سال 1999 با همکاری موسسه IBC مناقصه چند بلوک اکتشافی را در لندن برگزار کرد که عایدی اش برای کشور نزدیک به «هیچ» بود. روزگای برای کار و زندگی به لندن رفت و در دولت های محمود احمدی نژاد در دفتر خود، گذر ایام می کرد، مانند بیژن نامدار زنگنه و البته سایر همقطاران. او بار دیگر از مجموعه خود طرد شده بود؛ این بار به دلیل علاقه و اشتیاق بیش از حد به سرمایه گذاری خارجی و قراردادهای بیع متقابل. دقیقا مانند آن روزهای وزارت صنایع و فلزات، منتقدانش جای  خود و همفکرانش را در مجموعه گرفتند اما این بار حسینی جایی را نداشت که برای مرتبه ای دیگر سفر کند. در خانه ماند و ماند تا روزی که بیژن نامدار زنگنه وزیر نفت شد. حسینی خوشحال شد اما خوشحالی اش زمانی مضاعف شد که وزیر به وی ماموریت داد تا نسل نوین قراردادهای نفتی کشور را بنویسد. حسینی که به دلیل دو نوع نگاه اقتصادی متضاد با هم مجبور به گوشه نشینی شده بود این بار شکلی از قراردادها را تدوین کرد که بین بیع متقابل و مشارکت در تولید «تعارف» می شد. کسی ندانست که این قرارداد چه جزئیاتی دارد اما هر چه بود قراردادهای IPC تدوین شد و بلافاصله برای رونمایی اش «لندن» را انتخاب کرد. شهری با خاطرات خوب!   او به وزیر می گفت با قراردادهای جدیدی که در لندن رونمایی خواهد شد، ورق به سود دولت بر می گردد و قراردادهای نفتی با چنان استقبالی مواجه خواهد شد که می توان به آن لقب «قرارداد قرن» داد، بهتر از قراردادهای قبلی و جذاب تر از مدل مشابه عراقی. وزیر هم با اعتمادی که به وی و برگزاری مراسم رونمایی از IPC در لندن داشت، جدای ازاشاره همیشگی به بابک زنجانی، به قراردادها می پرداخت. تعویق ها در برگزاری مراسم رونمایی از این قراردادها به میان آمده و تکرار می شدند و وزیر نفت هم با هماهنگی با «سید»، می گفت کمی صبر کنید. بیش از دو سال از وعده نخست گذشته بود و زنگنه آرام آرام کم حوصله می شد.   انتقادها بالا گرفته بود که دلیل این تاخیر و علت رونمایی قراردادها در لندن چیست؟ صدای اعتراض در داخل نفت هم شنیده شد، رکن الدین جوادی مدیرعامل شرکت ملی نفت هم «شاکی» شد و مدیران یکی پس از دیگری به صف مخالفان رونمایی از قراردادهای نفتی در لندن پیوستند؛ عده ای برای معطل ماندن پروژه ها و عده ای دیگر به منظور در امان ماندن از حاشیه ها.در مقابل سید مهدی حسینی مرغش یک پا داشت، او می گفت و می گوید مراسم رونمایی نه در ایران باید در لندن برگزار شود و بس.   زنگنه هم حوصله اش تاب تحمل نداشت لذا از تمایل خود برای برگزاری این مراسم در ایران خبر داد؛ جوادی اما پا را از ابراز تمایل فراتر گذاشت و گفت در آبان ماه شاهد برگزاری رونمایی از قراردادهای نفتی در تهران خواهیم بود. حالا همه حسینی را تنها گذاشته اند.جز دو نفر از دوستان وی کسی دیگر علاقه ای ندارد به لندن برود. حسینی گلایه کنان از این تصمیم هنوز با مخالفان می جنگد. وی به ميز نفت گفت:« کنفرانس لندن قطعا برگزار می‌شود؛ ایده برگزاری کنفرانس در تهران اخیرا مطرح شده است و شرکت ملی نفت ایران آن را برگزار می‌کند، حالا باید ببینیم که آقایان در این زمینه چه برنامه‌ای دارند.»   واژه «آقایان» در معرفی رکن الدین جوادی می تواند عمق اختلاف دو دوست قدیمی را نشان دهد که گفته می شود در جلسات رابطه محبت آمیزی در این باره ندارند. وزیر نفت هم برای میانداری و دلداری حسینی، می گوید هر کس از تهران جا ماند به لندن برسد که نشان می دهد خواسته حسینی برایش مهم است. زنگنه به خوبی می داند از لندن «آبی» برای نفت گرم نخواهد شد، می داند شرکت های مطرح خارجی استقبالی از این کنفرانس نکرده اند اما نمی داند با لغو شدن کنفرانس لندن، سید مهدی حسینی چه واکنشی خواهد داشت.   زنگنه نشان داده است که سید مهدی برایش مهم است؛ او همانی است که زنگنه به اتکای وی ادعای درخشش در نفت را دارد اما امروز نه سال 76 است و نه شرایط همان شرایط. قدمی اشتباه بردارد در تیررس انتقادها قرار می گیرد. داستان حسینی روایت جالبی است از هر آنچه که می تواند جالب باشد؛ او فعلا تنها مانده است، تنها و بی صدا...!