۰
روایت خواندنی از نخستین چاه و حفار نفتی

سقوط سرهنگ به ته چاه

دریک ۳۸ ساله هر روز عصرها با حضور در میان بیکاران معرکه می گرفت و با خاطرات افسانه ای خود جمع بیکاران را سرگرم می کرد که در یکی از غروب های نیوهوتون، تاونزند باوی به گفت و کو نشست و وی را راضی کرد تا چند سهام از سهام کمپانی را بخرد و پس از چند روز به وی ماموریتی بزرگ را پیشنهاد داد.
سقوط سرهنگ به ته چاه
ادوین.لی. دریک؛ سرهنگی امریکایی و البته بیکار که همراه با دخترش در هتل قدیمی «تانتین» امریکا زندگی می کرد را باید پدر حفاری چاه نفت جهان داسنت، شاید تعارضات زیادی در باره این که پدر حفاری اوست یا فردی دیگر وجود داشته باشد اما همه موافقان و مخالفان این موضوع، متفق القولند که نخستین چاه حفاری شده جهان،حاصل دسترنج وی است.

دریک به صورت تصادفی نام خود را در تاریخ ثبت کرد تا خوش اقبال ترین بیکار جهان باشد که به دلیل یک ارتباط دوستانه با سرمایه گذار شرکت «نفت صخره پنسیلوانیا» فعالیت خود را در منطقه تیتو سویل تبدیل به یک رنسانس بزرگ کند و عصر «انسان هیدروکربور» پایه ریزی شود.

اما داستان از چه قرار بود؟ پیش از کشف نفت، بنیامین سیلیمین شیمی دان برجسته امریکایی و پسر علم شیمی امریکا در سال ۱۸۵۰، قراردادی را با یک گروه بازرگانی امضا کرد تا تحقیقات مدونی را برای کابربرد روعنی سیاه و بدبو را آغاز کند. قرارداد وی با این گروه ۵۲۶ دلار و ۸ سنت بود که با رقم امروزی بیش از ۱۰ هزار دلار برآورد می شود. با آغاز پژوهش ها، وی به تنها به یکی از کابردهای نفت پی برد و آن هم روشنایی بود. سیلیمین به این گروه از بازرگانان اعلام کرد با آزمایش هایی که روی نفت یا همان نفت صخره انجام داده است آمادگی دارد در قیال پرداخت کلمل دستمزدش، گزارش نهایی را به ان ها تحویل دهد. بازرگانان که توانایی پرداخت آن حجم عظیم پول را نداشتند خواستار تخفیف بودند که با پاسخ منفی شیمی دان مواجه شدند. سرانجام پروژه به قهر سیلیمن منتهی شد و وی از دسترس خارج شد. جرج بیزل روزنامه نگاز و وکیل دعاوی و جیمز تاونزند رئیس یکی از بانک های نیوهیون از گروه بازرگانان حساب خود را با دیگر شرکای خود جدا کرده و شخصا برای به دست گیری نتایج تحقیقات دست به کار شدند.

در آن روزها، روشنایی عمدتا از طریق روغن چراغی که از زغال سنگ گرفته می شد تامین می شد لذا استفاده از نفت صخره ها که هیچ کس به ان توجه نداشت می توانست سرمایه گذاران را به ثروت عظیمی سوق دهد.


*قهر پسر پدر شیمی
سیلیمین منبع درامد خود را پروژه های تحقیقاتی قرار داده بود لذا حاضر نبود یک سنت هم به سرمایه گذاران و طرف های خود تخفیف دهد.اطمینان بسیاری که وی به بیزل و تاونزند داده بود آن ها را دچار خوشحالی جنون واری کرده بود؛ خوشحالی که البته به ۵۲۶ دلار و ۸ سنت نمی ارزید. آن ها پش پرداختی ۱۰۰ دلاری به حساب او در نیویورک سیتی حواله کردند اما پرفسور راصی نبود و در قبال این پیش پرداخت تنها خلاصه ای از گزارش خود را تحویل داد و خبری از از اصل گزارش نبود. وی با عصبانیت خاصی نسخه اصلی گزارش را به یکی از معتمدان خود سپرد و راهی سفری به جنوب شد.

وی کار را تعطیل کرد تا به سرمایه گذاران تفهیم کند بر سر پول با کسی تعارف نکند حتی به قیمت هدر کردن وقت خود؛ بیزل به هر دری زد تا بقیه دلارها را تهیه کند اما در هر تلاش، این سنگ ها بودند که تیر بیزل به آن ها اصابت می کرد. وی سرانجام موفق شد یکی از شرکای خود را قانع کند تا پول پرفسور را به حساب وی حواله کرده و کار را یکسره کند. با حواله تمامی طلب پرفسور گزارش نهایی تحقیقات سیلیمین در تاریخ ۱۶ آوریل سال ۱۸۵۵ روی میز کار بیزل قرار گرفت و همه مطالعه کنندگان در سیر اعداد و فرمول های آن گزارش گیج و مبهوت بودند و به خود لعنت می فرستاند که پول خود را حرام این گزارش کرده اند.

سیلیمین در گزارش هرگونه تردیدی را در مورد استفاده های بالقوه جدید که می شد از نفت خام کرد از بین برده بود.او به سرمایه گذاران نوشته بود:«این مایع می تواند در سطوح مختلف حرارت گذاشته شده و از این طریق به چندین ماده جدید تقطیر شود که تمامی آن ها از کرین و هیدروژن تشکیل شده است.آقایان از نظر من دلایل کاملا مستندی وجود دارد که اینک کمپانی شما ماده خامی را صاحب شده است که می تواند با راه های کم هزینه ای به محصولات با ارزش تری دست پیدا کند.»


                 

*آغاز سرمایه گذاری
با تحلیل گزارش سیلیمین، کمپانی خود را تجهیز کرد و با جذب سرمایه گذاران از جمله خود شیمی دان، نام «نفت صخره پنسیلوانیا» را برای خود برگزید تا با پسوند «صخره» حساب خود را با سایر روغن ها جدا کند.با آغاز فعالیت های این شرکت، از روش های ابتدایی برا جمع اوری نفت استفاده می شد؛ کارگران شرکت با کفگیر زدن و خیساندن کهنه پاره ها در برکه ها نفت را از لای صخره ها و سطح زمین جمع می کردند و در بشکه های چوبی می ریختند.

آن ها هر روز برای تداوم جوشش زمین جهت تراوش نفت دعا می کردند و ارزو می کردند این چشمه ها هیچ وقت خشک نشود. به مرور زمان فعالیت های این شرکت رونق گرفت و توانست بخش قابل توجهی از بازار روغن های نورزا را از آن خود کند اما هنوز ابهام های جدی در باره آن وجود داشت. در هلند و فرانسه پالایشگاه های جدیدی برای زغال سنگ ایجاد شده بود زیرا سوخت غالب در قرن نوزدهم زغال سنگ بود و نفت به دلیل بد بو بودن و اشتعال فراوان که خارج از نیاز منازل بود دردسرهای فراوانی را به همراه داشت.ضمن ان که چراغ های روشنایی که در بازار فروخته می شد قابلیت سوزاندن نفت را نداشتند و موجب آتش سوی می شدند.

کمپانی نتوانسته بود همه چراغ سازان را متقاعد کند که چراغ هایی را بسازند که بتواند با محصول آن ها کار کند. در حالی که همه چیز خوب پیش می رفت خیرهای جالب در باره زغال سنگ و عدم همکاری چراغ سازان قیمت نفت را کاهش داده و کمپانی را در آستانه ورشکستگی قرار داده بود.

گران بودن چراغ های نفتی و تردید در باره کافی نبودن منابع نفت این وضغیت را برای کمپانی به بار آورده بود تا روزی که یک نیویورکی توانست چراغ ارزان قیمتی بسازد که همه مشکلات را برطرف کند؛ از طرفی کمپانی هم قیمت نفت یا کروزن را کاهش داد تا بازارش گسترش یابد اما چیزی که بیزل را به شدت نگران کرده بود کشف منبع جدیدی برای نفت بود. استفاده از کف گیر و یا شیوه مترقی اش یعنی کندن زمین پاسخگوی نیازهای کمپانی و مردم نبود.


*یک اتفاق ساده
در یکی از روزهای بسیار گرم نیویورک در سال ۱۸۵۶،بیزل برای در امان ماندن از تابش اشعه آفتاب زیر سایه بان یک داروخانه پناه گرفت و چشمش به آگهی افتاد که در آن به فواید دارویی نفت اشاره شده بود؛ تصادفا در این اگهی برای جلب نظر مشتری شیوه به دست آوردن روغن صخره را نیز از طریق برجهای چاه کنی نمک به تصویر کشیده بود تا بیزل با افکاری جدید پیشنهادی را مطرح کند که مورد تمسخر همکارانش قرار بگیرد. شریکان بیزل به وی می گفتند:«تو می خواهی از عمق زمین نفت بیرون بکشی؟ تو دیوانه شده ای!»

چینی ها هزار و ۵۰۰ سال پیش برای استخراح نمک تا عمق سه هزار متری حفاری کرده بودند و دراروپا نیز چنین شیوه ای مرسوم شده بود اما هیچ کس فکر استخراج نفت را با این روش نمی کرد. تاونزند پیگیری این ایده را بر عهده گرفت و بی توجه به سخره های همکارانش به دنبال کسی بود که کار را به او محول کند. نامزد ان ها برای این کار کسی نبود جز دریک که اوج پیوندش با صنعت بازرسی راه آهن نیوهوتون بود.

دریک ۳۸ ساله هر روز عصرها با حضور در میان بیکاران معرکه می گرفت و با خاطرات افسانه ای خود جمع بیکاران را سرگرم می کرد که در یکی از غروب های نیوهوتون، تاونزند باوی به گفت و کو نشست و وی را راضی کرد تا چند سهام از سهام کمپانی را بخرد و پس از چند روز به وی ماموریتی بزرگ را پیشنهاد داد. برای دریک چنین موضوعی جذابیت داشت زیرا وی، شخصیتی ماجراجو،سرسخت،لجباز و هیجان طلب داشت که تاونزند از این روحیه او به بهترین شکل بهره برد.


*سفر به مهد نفت
دریگ در دسامیر ۱۸۵۷ وارد روستای «تیتوسویل» پنسیلوانیا شد.این روستا با جمعیتی ۱۲۵ نفره و متکی به فروش الوار میزبان دریک بود. وی در تلگرافی اعلام کرد:«با وجود تمسخر من از سوی اهالی تیتوسویل، استخراج نفت کار امن است و قطعا از ان منطقه نفت استخراج می کنم.»

                     
 
در آن سال ها همگان بر این باور بودند که تنها با کندن زمین، روغن یا نفت استخراج می شود نه روش دیگری؛ دریک در بهار ۱۸۵۸ کار خود را زسما آغاز کرد و پس از چند ماه در نامه ای خواستار ارسال پول شد که بلافاصله مبلغ یک هزار دلار برای وی ارسال شد.کارگران وی بعد از چند روز کار و دریافت دستمزد وی را تنها گذاشته و ناپدید می شدند تا این که «عمو بیلی» به همراه دو فرزندش با وی همپیمان شدند که تا پایان کار حفاری با وی باشند.

حدود یک سال از حفاری می گذشت اما هیچ علائمی از نفت دیده نشد و تاونزند در اوج یاس حواله ای را به تیتوسویل ارسال کرد که از دریک می حواست با آن تصفیه حساب کرده و به نیوهیون بازگردد. دریک بی خبر از این نامه و حواله با سرسختی تمام به کار خود ادامه داد و بعد از ظهر ۲۷ اوت ۱۸۵۹ در حالی که حواله و نامه به دستش نرسیده و وی به کل بی خبر از ان بود، مته حفاری اش در عمق ۶۹ پایی زمین به شکاف رسید.

فردای ان روز به دلیل تعطیلی رسمی – یکشنبه- استراحت کرد اما عمو بیلی سری به چاه زد که در نهایت شگفتی متوجه ماده سیاه رنگی روی آب شد؛ بله آن ها به نفت رسیده بودند و دریک وقتی روز دوشنبه به محل چاه رفت و از خوشحالی فریادی بلند سر داد. اهالی روستا به محل کشف نفت امدند و بلند فریاد می زدند:«یانکی نفت پیدا کرد!»

همان روز قیمت زمین در تبتوسویل چند برابر شد و سوداگران راهی این روستا شدند. خبر به جرج بیزل و تاونزند مخابره شد و هیچ کس سر از پا نمی شناخت.رودخانه نفت در تیوسویل به راه افتاد و بیزل را به تیتوسویل کشاند؛ فردی که در کنار تاونزند نقش مهمی در کشف نفت داشت.بیرل به سبب حفاری نخستین چاه نفتی دنیا به ثروتی رویایی رسید و جزو ۶ ثروتمند امریکا قرار گرفت درست بر عکس دریک که خود را به نابودی کشاند.

دریک ابتدا خود به صورت یک خریدار نفت مشغول به کار شد و بعد در موسسه ای در وال استریت به خرید و فروش سهام نفت پرداخت اما آینده نگر نبودن وی او را به یک معامله گر بازنده تبدیل کرد و با ثروت خود «قمار» کرد.وی در سال ۱۸۶۶ تمام پولی که به دست اورده بود از دست داد و در نهایت درد و فقر گذر ایام کرد.وی در اواخر عمر خود تصمیم گرفت نام خود را در تاریخ ثبت کند و همواره خود را مخترع تلمبه حفاری معرفی می کرد.

سرانجام در سال ۱۸۷۳، دولت ایالتی پنسیلوانیا در برابر خدماتی که انجام داده بود مقرری مختصری را مادام العمر به وی اختصاص داد تا مرهمی باشد برای زخم هایش. جسد وی چند سال بعد در یکی از منازل جنوب شهر پنسیلوانیا پیدا شد؛ روزنامه های پنسیلوانیا تیتر زدند:« دریک، پدر حفاری نفت حهان مرد»
شنبه ۲۵ مرداد ۱۳۹۳ ساعت ۱۲:۴۵
کد مطلب: 1829
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *