۱
كجاي داستان ايستاده‌ايم؟

كلاهي كه در ژنو برداشتند در وين گذاشتند

دکتر محمدجواد عاصمی‌پور
این دستاورد به عنوان يك ناجي قلمداد مي‌شود حتی با وجود صف‌آرايي مخالفان خارجي و داخلي و استدلال‌هاي غیر علمی، حتي اگر متن توافق را نخوانيم. همين بس كه نظام و حكومت ما با تدبيري فراتر از تاريخ امروز در اصل مهم حفظ و توسعه نظام را يكبار ديگر بعد از قطعنامه ۵۹۸ تحقق داد.
كلاهي كه در ژنو برداشتند در وين گذاشتند
هر علم، معرفت و هر گونه اظهار نظري علمي و كارشناسي اصولاً بايد بر اساس یک سری از اصول موضوعه پايه‌گذاري شود تا بتواند زبان قابل درك و فهم پايدار و اساسي را براي برخورد انديشه‌ها و محاوره بر يك پايه مشترك فراهم کند.

اين اصولاً معمولاً در سه دسته تقسيم‌بندي مي‌شوند:

الف- اصول كه مربوط به موضوع بحث است
ب- اصولي كه مربوط به روش‌شناسي (متدولوژي) است
ج- اصولي كه مربوط به غايت يا نتيجه است

این اصول به تعريف صحيح موضوع و ابعادی كه خروجي پرسش‌ها و ابهامات است، منجر می‌شود كه سرانجام دستيابي به پاسخ به اين سؤالات، غايت را شكل مي‌دهند و روش دستيابي به پاسخ نيز متدلوژي و يا روش بررسي را تعيين مي‌كند؛ معمولاً يك عالم و محقق خوب در بررسي خود به اصول‌هاي «كوويليه» فيلسوف فرانسوي درباره روش‌شناسي پايبند است. این اصول عبارتند از:

۱- اصل عينيت‌گرايي و نه ذهنيت گرايي
۲- اصل تحديد مصاديق و نه كلي‌گرايي
۳- اصل عدم تورش معني‌دار در شكار و داوري اطلاعات
۴- اصل تجاهل محقق و غايت‌گرايي اثباتي و نه پيش‌داوري
۵- اصل جامع‌نگر و نه جزء ‌نگري
۶- اصل بازيگري و نه تماشاگرايي

مجموعه گفتارها و بحث‌ها و مجادلات اقای حسین شريعتمداري در طول سال‌هاي متمادي نشان مي‌دهد كه اصولاً بحث‌هاي ایشان فاقد اصول موضوعه معيني است و هیچ یک از اصول فوق را نيز در بر ندارد، از این رو فاقد يك بحث علمي و منطقي است. اصولاً ايشان يك ذهنيتي دارند كه معمولاً از بحث به استنتاج نمي‌رسند، بلكه از استنتاج به بحث دست مي‌يابند و بر اساس آنچه به صورت غيرعلمي استنتاج كرده‌اند، بحث و مراحل آن را دنبال مي‌كنند.

در ذهنیت ایشان بين بحث و نتيجه هيچ ارتباط منطقي وجود ندارد و معمولاً بحث‌هاي ايشان به مقاله چند پاراگرافي و صفحه‌اي نيازي ندارد و به عقيده من در يك خط كه نتيجه پاياني است مي‌توانند مقاله خود را بنويسند و همان عنوان يادداشت همه چيز را روشن مي‌كند و بهتر است كه وارد استدلال براي ثبات نتيجه‌ ایشان برنيايند، چون بين بحث و نتيجه ایشان اصلا ارتباطي وجود ندارد.

اجازه دهيد حداقل وارد بحث‌هاي ايشان بشويم و اين اصل را ثابت كنيم كه؛

۱- ايشان در بند يك یادداشت خود، از ذوق‌زدگي همه صحبت به ميان آورده‌اند و همه رسانه‌ها و متخصصان و علما و... و صدا و سيما را در يك جناح قرار می‌دهند و خود را قهرمان شناخت و آگاهي معرفي می‌کنند و سند مورد توافق را يك خطاي تاريخي و عبوركننده از خط قرمزها می‌شمارند، در حالي كه اين مي‌تواند نتيجه و غايت يك بررسي علمي باشد كه در پايان نشان داده شود. كه چرا آقای شريعتمداري اين عقل و درايت جمعي و تواتر روايت را در مقابل خود كه تنها ايستاده و خود را حق و درست ارزيابي كرده است، قرار مي‌دهد؛ همان كاري كه نتانياهو در سطح جهاني انجام داد.

گويا بعضي‌ها وقتي خود را قهرمان مي‌دانند كه تك و تنها باشند، ولو در صحنه خطا و اشتباه و شعارهاي آقای شريعتمداري در طول تاريخ روزنامه‌نگاري‌شان این بوده است كه «من تكم، پس هستم، ولو اشتباه كنم.». برخی مس خواهد قهزمان باقی بمانند ولو قهرمان استراتژی های شکست خورده و مردود.

ما در اين بند یک، نه اصولي كه با آن ديگران را نفي كرده، ديديم و نه اظهار نظری که خودشان را تأیيد كرده‌ باشد. همچنین روش علمي معينی هم در این بخش از نوشتار ایشان دیده نشد، فقط غايتي را شاهد بودیم كه بدون استدلال به آن دست يافته بودند در حالی که اشتیاق و تایید جهانی همگی مبتنی بر استدلال و منطق است.

۲- آقای شریعتمداری در بند دوم یادداشت‌شان هم می‌نویسند كه تأييد مقام معظم رهبري مفهومش تأييد توافق نيست؛ اينجا هم ایشان به اصل عينيت گرايي توجه نکرده‌‌اند كه مگر مي‌توان با آگاهي به جايگاه رهبري و مهم بودن اين توافق و نظارت بر همه مراحل و جزئيات آن، كسي اجازه داشته باشد پاي يك چنين سند مهمي را بدون تأیید رهبري امضا كند كه آقاي شريعتمداري براي آنكه مجوز خود براي مخالفت با آن را پيدا كند، اين خلاف را از سوي مقام معظم رهبري مطرح مي‌کنند كه گويا ايشان با زحمت آقايان موافق‌اند و نه با محتوا و نتیجه کار. ايشان كه بيش از همه بايد بدانند كه تيم مذاكره‌كننده نماينده نظام و حكومت بودند و نه دولت، پس فرض دوم‌شان هم غلط است.

۳- در بند دوم، ايشان باز هم بدون استدلال و مبتني بر يك روش علمي، استنتاج كرده‌اند كه قطعنامه شوراي امنيت خطرناك‌تر از خود اصل توافق است، باز هم بدون آنكه چرايي را بگويند، اول نتيجه ذهني خود را بيان مي‌كنند. و كل استدلال‌شان بر محور قطعنامه كه اتفاقاً مثبت‌ترين بخش توافق است قرار داده شده و با رد آن به روش استقرايي، به يك قانون كلي كه توافق بد است، رسيده‌اند و به اصل جامع‌نگري در بررسي كل سند توافق توجه نکرده‌اند.

۴- در بند سوم، به غلط استدلال كرده‌اند كه اصلي‌ترين تضمين توافق قطعنامه است و با رد آن به عنوان يك سند بد، كل توافق را رد كرده‌اند و متأسفانه وزارت خارجه ما و آقای عراقچي در گفت‌وگوي ويژه خبري را نيز به جاي دفاع از اين قطعنامه كه به عقيده من مهم‌ترين سند و دستاورد اين توافق است را به انفعال كشانده كه ثابت كنند كه ما الزامي براي اجرا نداريم. در طول فعاليت ۲۲ ماهه گروه مذاكره‌كننده اين بدترين اعلاميه و بدترين مصاحبه‌ آقاي عراقچي بود كه از ايشان بعيد مي‌دانستم.
اما استدلال بنده كه در مقاله‌‌ها و نوشتارها و مصاحبه‌هاي پیشین آمده، اين بوده است كه:

الف - شرايط، اقتضاء و منافع ملي، نخستين اصل موضوعه هر استدلالي در تجزيه و تحليل توافق بايد باشد. همان طور كه در پذيرش قطعنامه ۵۹۸ بود. اصل مهم حفظ نظام، دستاوردهاي آن و حفظ جايگاه منطقه‌اي و بين‌المللي براي ايجاد وحدت و توسعه در داخل و صدور انقلاب به جهان به عنوان ام‌القرای جهان اسلام و همان طور كه در پذيرش قطعنامه اين اهداف تحقق يافت و جایگاه امروز ايران مديون آن است.

ب- اصل دوم، اصل حاكم بر تعميم حكومت نظام بر حل و فصل اين پرونده، چون تا پیش از توافق، ما در حال تخاصم بوديم، غرب هم در حال تخاصم، هر دو تصميم گرفتيم به لحاظ اصل نخست بدان خاتمه دهيم و نه آن كه به تخاصم خود ادامه دهيم و هرگونه حل و فصل يك پرونده در دو سر ميز تعيين نمي‌شود، زیرا اين دو سر ميز وجود داشت و نتيجه‌اش تخاصم بوده است و توافق در نقطه‌اي از ميز و غير از دو سران تعيين مي‌شود . اين مسئله را كل نظام پذيرفته بود و اجازه براي ورود به اين مسير را داده بود و در طول مذاكرات تا اعلاميه اول لوزان و بعد توافق وين و به طبع آن قطعنامه شوراي امنيت را صادر كرده بود و در تمام جزئيات آن بود.

ج- جامعيت توافق و نه جزء‌نگري به آن! همه توافق را باید به عنوان يك سيستم و يك كل متشكل از جمع اجزاء به هم پيوسته هندسي ببینند و نه جمع جزئی؛ به اين معني كه روابط في مابين بندهاي توافق و ضمائم آن يك كل هندسي را شكل مي‌دهند، نه آنكه يك جزء را بگيريم و كل را بدون روابط دروني بين اجزاء توافق تجزيه و تحليل كنيم. این يك اشتباه علمي و تخصصي و كارشناسي است و متأسفانه آقايان وزارت امور خارجه و جناب اقای عراقچي هم به دليل همين فشارهاي اينچنيني كرده‌اند؛ به عبارتي هر جزء و بند، اين توافق در ارتباط با بقيه اجزاء و ضمائم معني پيدا مي‌كند و منفرداً نه مفهومي دارند و نه ارزشي. اصل و به هم پيوستگي هندسي اجزاء را بايد در هر تجزيه و تحليل اين توافق مدنظر قرار دهيم.

اما استدلال موافقان توافق؛

۱- مجموعه توافق هسته‌اي در ظرف زماني و مكاني خود كه سرنوشت آينده‌ساز ايران است به لحاظ موارد زیر:

الف- ايران امروز به عنوان يك قدرت هسته‌اي قانوني، مشروع و دارنده تخصص، مهارت و دانش و قدرت شناخته شده است و همه سخت‌افزار و نرم‌افزار لازم را به دست آورده است؛ يعني اقتدار علمي.

ب- ايران توانسته است اقتدار ملي خود و استحكام پايه‌هاي نظام را به جهان ثابت كند در شرايط تحريم- جنگ، محدوديت‌ها قابل شكست نبوده است؛ يعني اقتدار ملي. و توافق از سوي ۶ قدرت بزرگ جهان و مجموعه اتحاديه اروپا و به دنبال آن با تصويب قطعنامه سازمان ملل متحد يعني از سوي ۱۹۲ كشور به جز رژيم غاصب اسرائيل به معناي اقرار در تاريخ كل جهان مبني بر غلط بودن تصميمات اتخاذ شده ۱۲ سال گذشته غرب و سازمان ملل عليه ايران است.

ج- به اعتقاد بنده، تصويب قطعنامه شوراي امنيت به عنوان کل مجموع توافق مهر تأييد برغيرمشروع، غيرقانوني و دروغ بودن قطعنامه‌هاي پیشین شوراي امنيت سازمان ملل بوده است و نخستین تأييد بر راستي‌آزمايي برنامه صلح‌آميز هسته‌اي ايران.

د- ايران اسلامي، پس از توافق و براساس آن و به ويژه بر خلاف گفته آقاي شريعتمداري كه قطعنامه را يك نكبت مي‌دانند و من آن را يك موهبت و گل كل توافق مي‌دانم که براي نخستین بار شوراي امنيت سازمان ملل با يك قطعنامه، گذشته خود را نفي كرد و زير سؤال برد.

در مجموع می‌توان گفت که؛

توافق يك نتيجه برد – باخت ايران و غرب است
يك نتيجه برد- باخت ايران و كشورهاي مزدور منطقه است
يك نتيجه برد – باخت ايران و سياست‌هاي آمريكا در منطقه است
يك نتيجه برد – باخت ايران و غرب در ميان ملت‌ها است

حاصل «يك نتيجه برد- باخت» توسعه آينده ايران در داخل است و تبديل شدنش به يك قدرت منطقه‌اي آن هم در زماني كه ايران بدون لشكركشي، صدور اسلحه و هزينه‌هاي گزاف، بمباران و... در قلب ملت‌هاي منطقه حكومت مي‌كند، این دستاورد به عنوان يك ناجي قلمداد مي‌شود حتی با وجود صف‌آرايي مخالفان خارجي و داخلي و استدلال‌هاي غیر علمی، حتي اگر متن توافق را نخوانيم. همين بس كه نظام و حكومت ما با تدبيري فراتر از تاريخ امروز در اصل مهم حفظ و توسعه نظام را يكبار ديگر بعد از قطعنامه ۵۹۸ تحقق داد.

بهتر است آقاي شريعتمداري هم ذهنيت خود را اصلاح و سر تعظيم در برابر شعور جمعي و این توافق فرود آورد.

و بالاخره خاطرم هست كه در سال ۱۳۹۰ مقاله‌اي تحت عنوان قطعنامه ۵۹۸ و مذاكرات ۱+۵ نوشتم و براي يكي از سايت‌ها ارسال کردم؛ این مقاله در فضاي آن روز كه حتي نگارش چنين متنی را برنمی‌تابیدند، بيش از ۲۴ ساعت روي سايت در معرض مخاطبان نماند و اخيراً در مصاحبه با مجله توسعه و صنعت فرازي از آن را بيان كردم. همان گونه كه صف‌آرايي‌هاي روز پذيرش قطعنامه ۵۹۸ به اعتقاد من جایگاه معرفتي، خبرگي و سياسي افراد را تعيين مي‌كرد، امروز نيز در لحظه‌ای تاريخي هستيم كه افراد در برابر سؤال اساسي كه آيا توافق هسته‌اي منافع درازمدت جمهوري اسلامي ايران را همچون قطعنامه حفظ مي‌كند يا خير، بايد موضع‌گيري كنند و در حافظه ملت بايد بماند.
شنبه ۳ مرداد ۱۳۹۴ ساعت ۱۲:۴۱
کد مطلب: 7459
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *