۰
آغازی برای تجاری سازی نفت

دعوا بر سر فقط 526 دلار و 8 سنت

در دهه 1850 حقوق ماهانه استادان دانشگاه ناچیز بود، از این رو بنیامین سیلیمن (پسر) فرزند یک شیمی-دان عالیقدر آمریکایی که خود نیز در رشته شیمی استاد برجسته ای بود و در دانشگاه «ییل» تدریس می کرد، علاوه بر کار خویش، انجام یک پروژه تحقیقاتی در خارج از دانشگاه را نیز قبول کرد تا درآمد بیشتری برای خود دست و پا کند.
دعوا بر سر فقط 526 دلار و 8 سنت
به گزارش «ميزنفت»، یک گروه از بازرگانان و اهل کسب و کار که دنبال رشته های جدید برای فعالیت بودند او را برای تحقیق روی پروژه ای که هزینه آن 526 دلار و 8 سنت شد استخدام کردند و با آنکه استادکار، خود را روی پروژه تکمیل کرد، از پرداخت پول خبری نشد. سیلیمن که خشمگین شده بود درصدد مطالبه پول خود برآمد، و می خواست بداند برای گرفتن حق خویش باید یقه چه کسی را بچسبد.خشم او در درجه اول، طبعاً متوجه سردمداران آن گروه سرمایه گذار و مخصوصاً دو تن از آنها شده بود.
یکی شخصی بود به نام «جرج بیزل» که به شغل وکالت دعاوی اشتغال داشت و دیگری «جیمز تاونزند» رئیس یکی از بانکهای «نیوهیون». تاونزند سعی داشت تا آنجا که بتواند خود را از ماجرا دور نگاه دارد، چه اگر مشتریانِ بانک او می فهمیدند که در چنین آلودگی هایی شرکت دارد، به اعتبارش به عنوان رئیس بانک لطمه وارد می شد؛ چون در این پروژه آنچه  مورد نظر بیزل، تاونزند و دیگر اعضای این گروه سرمایه گذار بود بیشتر جنبه حقارت آمیز داشت. آنها به آینده ماده ای به نام «روغن صخره» (نفت خام) امید بسیار بسته بودند و دلیل آنکه در آن زمان این ماده را روغن صخره می نامیدند آن بود که با دنبه، چربی حیوانی و روغن نبایت اشتباه نشود. آنها می دانستند چنین روغنی در چشمه¬سارها و بستر چاههای نمک که در منطقه «اویل کریک» فراوان است به صورت طبیعی می¬جوشد و بالا می آید.
 
 اویل کریک یک ناحیه پرت و دورافتاده در ارتفاعات جنگلی شمال غربی ایالت پنسیلوانیا بود. از این رو دور از انظار و توجه دیگران، چند بشکه از این مایع تیره رنگ و بدبو را به طریق بسیار ابتدایی- یا به وسیله نوعی کفگیر انداختن به سطح چشمه سارها و بستر چاههای نمک، و یا از طریق خیساندن پتو و زیرانداز در این نوع آبها و بعد چلاندن آن به دست آورده بودند و تمام محصول ناچیزی که به دستشان می-رسید در مصارف پزشکی مورد استفاده قرار می گرفت.
 
اعضای این گروه تصور می کردند امکان دارد این روغن صخره یا نفت خام را به مقادیر زیاد به دست آورد، و بعد آنرا بتدریج و با یک سلسله فعل و انفعالات شیمیایی تبدیل به مایعی کرد که در سوخت چراغ بتوان مورد استفاده قرار داد و اطمینان داشتند که این «روشنایی جدید» می تواند با روغن چراغی که از زغال سنگ به دست می¬آمد، به طور جدی رقابت کند.
 
در آن زمان (دهۀ 1850) تأمین روشنایی عمدتاً از طریق روغن چراغی که از  زغال سنگ می گرفتند انجام می شد. به طور خلاصه آنها عقیده داشتند اگر بتوانند نفت خام را به میزان قابل توجه به دست آورند، خواهند توانست مایعی ارزان و باکیفیت خیلی بهتر از روغن چراغ زغال سنگ را به مقدار زیاد وارد بازار کنند، و این روشنایی جدید را که در نیمه قرن نوزدهم آن همه مورد نیاز بود تأمین کرد. از این راه سود سرشاری نیز به جیب بزنند. آنها می گفتند با این مایع ما خواهیم توانست تمام شهرها و دهات آمریکا و اروپا را نورانی کنیم. اهمیت دیگر این مایع از نظر آنها روغنکاری چرخها و قطعات مختلف ماشین هایی بود که در طلوع سپیده دم ترقیات عصر مکانیک، هر روزه بر تعداد آنها اضافه می شد.
 
با آنکه بسیاری از آشنایان، آنها را مسخره می کردند، اعضای این گروه نیز مانند تمام آغازگرانِ دیگر، تسلیم رؤیاهای خویش بودند و در این رؤیاها تحقق آرزوی شیرین دستیابی به ثروتهای سرشار را مجسم می¬دیدند. پشتکار و استقامت آنها در تحقق این رؤیاها، منجر به پایه¬گذاری عصری بکلی جدید در تاریخ بشریت شد: عصر نقت.
 
پنجشنبه ۱۵ مرداد ۱۳۹۴ ساعت ۱۵:۴۵
کد مطلب: 7788
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *