۰

بعداز صرفا جهت اطلاع موبایلم به بمب ساعتی تبدیل می‌شود

آقای خبرنگار که همه او را می‌شناسند،این روزها شهرتش در حوزه کاغذ و قلم و خبر باعث شده الگویی باشد برای خبرنگاران جوان، او که حالا به دنیای بازیگری پا گذاشته می‌خواهد تا کارگردانی هم پیش برود.
بعداز صرفا جهت اطلاع موبایلم به بمب ساعتی تبدیل می‌شود
بعداز صرفا جهت اطلاع موبایلم به بمب ساعتی تبدیل می‌شود
به گزارش میز نفت، کامران نجف‌زاده خبرنگار حرفه‌ای که کمتر کسی پیدا ‌می‌شود که او را نشناسد. او متولد اردیبهشت 1357 در تهران می‌باشد که در رشته کشاورزی تحصیل کرده و در همه‌ زمینه‌های خبری، گویندگی روزنامه‌نگاری و تدریس کلاس‌های خبرنگاری فعالیت داشته است. 
 
این خبرنگار که همیشه سعی دارد با کارهای متفاوت خود آدم را غافلگیر کند، این‌بار سر از بازیگری درآورده است.
 
حال به بهانه‌ روز خبرنگار به سراغ نجف زاده رفته و پای ناگفته‌های زندگی‌اش نشستیم تا ببینیم چه چیزی برای غافلگیری در دست دارد.
 
آقای نجف زاده چرا خبرهایی که شما کار می‌کنید آنقدر خاص و متفاوته؟سوژه‌هاتونو از کجا پیدا می‌کنید؟ 
 
بعضی وقتها فکر می کنم که می‌شود به سوژه‌ها جور دیگری نگاه کرد اگر همه سراغ نفر اول کنکور رفته و هر سال با او مصاحبه می‌کنن، من یک سال سراغ نفر آخر کنکور رفتم و مصاحبه کردم اینکه چه اتفاقی می‌افتد که یک نفر، نفر آخر کنکور می‌شود، پروسه‌ای که خروجی آن جذاب خواهد بود و مردم هم بیشتر با اون ارتباط می‌گیرن. 
 
شاید مشکل خود من هم گاهی این باشد که از دریچه تکراری به سوژه‌ها نگاه می‌شود درحالی که هزار راه و هزار جور سناریو وجود دارد. یک گزارش می تواند هزار گونه ورودی، خروجی، تعلیق و گره داشته باشد تا جذاب شود.
 
تو این کار همسرتون هم کمک می‌کنند؟ ایده می‌دن؟
 
خیلی، هم ایده می‌دن و هم همیشه همراهم بودن. 
 
ایشون تو کار خبر هستند؟
 
قبلا کار روزنامه نگاری و ویراستاری کرده است. 
 
خودتون بهتر می‌نویسین یا خانمتون؟ 
 
خیلی قلم خوبی داره ولی تا به حال مسابقه ندادیم(با خنده)
 
این همه مسئولین را زیر سوال می‌برید مشکلی براتون ایجاد نمی‌شه؟ 
 
به هر حال خیلی وقتها مشکل ایجاد شده، همیشه مسئولینمون یا مدیران در خبر دفاع کردند ولی بعضی وقتها شده که بعد از صرفا جهت اطلاع آدم فکر می‌کنه موبایلش تو دست تبدیل شده به یک بمب ساعت. آنقدر زنگ می‌خوره که آدم نمی‌دونه باید چیکار کنه؟ 
 
قبلش باهاشون هماهنگ می‌کنید؟ 
نه 
 
شده خبری از شما پخش شده باشد که بعدها شما پشیمان شده باشین که چرا به او موضوع پرداختین؟ 
 
بله، خیلی وقتها، من خیلی گزارش ها داشتم که پخش شده و بعدها پشیمان شدم که ای کاش اینکار را نمی‌کردم. 
 
یه نمونه می‌گین؟ 
 
یادم نیست. به هر حال دیکته نانوشته است که غلط ندارد. دیکته‌ای که می‌نویسی غلط دارد. 
همیشه احساس می‌کنم که چقدر خوبه کسانی که منصفانه نقد می‌کنند، همیشه باعث پیشرفت آدم می‌شوند. هر فردی که دوست نداشته باشد نقد شود جریان آن شعری است که می گوید: مرا خواجه بی‌دست و پا می‌پسندد. 
 
ویژگی یک خبرنگار از دید شما چیه؟ 
 
به نظرم یک خبرنگار باید بی‌خیال بخش‌های دیگر زندگی خود باشد و تمام تمرکزش را به این راه بدهد و در این مسیر هم کم نیاورد خیلی دردسرها ممکنه سد راه باشد، زمان اوقاتش مثل برق و باد می‌گذرد ولی باید تحمل داشته باشد.
به گفته کریستین بونن که در اول کتابم (ژنرال دوگل) از اون یاد کردم. 
آدم دلش به حال خبرنگارهای تلویزیون می‌سوزد که گرفتار بیماری زمان‌ اند. بیماری که از دنیای کار به ارث برده‌اند. 
 
حالا که صحبت از کتاب شد باید بگم کتابی برای کودکان و نوجوانان می‌نویسم چیزی شبیه ماجرای تن تن به صورت سلسله وار که اولین ماجرای آن غار اسکلت هاست .
 
ان‌شا‌ءالله یکی دو ماه آینده منتشر می‌شود. این کتاب‌ خاطرات واقعی من از دوران خبرنگاری است.
 
کدام بخش خبری را دوست دارید؟ 
 
هر کدام از بخش‌های خبری جذابیت خاص خود را دارند و من همگی آنها را دوست دارم . به نظرم شبکه 3 ساعت 10 شب و 20:30 در این سالها موفق تر بوده‌اند.
 
بهترین خبرنگار‌ها در حال حاضر از دید شما چه کسانی هستند؟ 
 
تعدادشان زیاد است برای همین دوست ندارم از آنها اسم ببرم. خیلی از خبرنگار‌هایی که می‌شناسم خبرنگار های خوبی هستند که خیلی به آنها ارادت دارم.
 
اولین خبری که از شما توی روزنامه‌ها کار شد چی بود؟ تیترش را یادتان می‌آید؟ 
 
اولین خبر من یک شعر بود که دوم دبستان بودم در کیهان بچه‌ها چاپ شد. بعد از آن هم بسیاری از شعرها، نقاشی‌ها و نوشته‌هایم در کیهان بچه‌ها به چاپ رسید تا به الان ،آنقدر ذوق داشتم که وقتی می‌رسیدم که روزنامه فروشی مجله‌ای که براشون مطلب فرستاده بودم را می‌گرفتم دوست داشتم به هوا بپرم و به همه بگم این مطلب من است. شوق عجیبی دارد، کسانی که کار روزنامه نگاری کرده‌اند می‌دانند مطالب اولیه آنها چقدر لذت دارد. 
 
اولین گزارش تصویرتون چطور؟ چه موضوعی بود؟ 
 
اولین بار به سراغ یک آدم برفی رفتم و گزارش بستم. 
 
تلخ‌ترین و شیرین‌ترین خاطره کاری دارید؟ 
 
به نظرم سقوط هواپیمای C130  خیلی تلخ بود. شیرین ترین خاطره نیز زمانی بود که به خاطر یک سری فعالیت های زندگی‌ام به عنوان سفیر کودکان و سالمندان معرفی شدم .
 
چی شد که کار بازیگری انجام دادید؟ 
 
این موضوع فقط یک بار اتفاق افتاده است، فقط به خاطر اینکه آقای حاتمی کیا بودن و ایشان برای من بسیار دوست داشتنی هستند . 
چند بار تماس گرفتن و باهاشون صحبت کردم، بهشون نگفتم ولی کارهای حاتمی کیا برای من بسیار با ارزش هستند از طرفی هم قرار بود که در نقش خودم بازی کنم، یعنی در نقش کامران نجف زاده قبول کردم. 
 
گرچه از آن روز به بعد کلی تماس برای بازی داشتم. طوری شده که چند روز پیش کارگردانی تماس گرفتن و گفتن فقط سناریو رو بخون راضی می‌شوی، بهش گفتم من بازیگر نیستم، اون دفعه هم باری بهم خورد و بازی کردم . 
 
آقا پسرتان درحال حاضر چه فعالیت‌هایی دارند؟ آیا قصد دارد که بازیگری را ادامه بدهد؟ 
 
او هم در حال حاضر پیشنهادهای زیادی دارد، بسیاری از سناریو‌ها را خودم خواندم و قبول نکردم مادرش در این زمینه خیلی نظارت می‌کند و خیلی دوست دارد کاری انتخاب شود مثل کاری که امسال در جشنواره بود و تقریبا از نقش‌های اصلی فیلم بود. 
 
در انتخاب بی‌گدار به آب نمی‌زنیم با وجود پیشنهادهای زیاد دوست دارم که خیلی با مراقبت وارد این عرصه شود. 
 
خود او هم علاقمند است؟ 
 
بدش نمی‌آید ولی نه به خبرنگاری و نه به بازیگری آنچنان علاقه‌ای ندارد، بیشتر دنبال ورزش است. 
 
چی شد که سر از فرانسه درآوردید؟ 
 
من همانطوری که سر از سوریه، عراق‌، لیبی و لبنان و وسط جنگ و خونریزی سر درآوردم یک دفعه هم سر از فرانسه درآوردم، ممکنه فردا نیز جای دیگری باشم این برای خبرنگار کاملا طبیعی است. 
 
چند سال اونجا بودین؟ 
 
نزدیک 2 سال (18 ماه) 
 
اتفاق غیر منتظره‌ای برایتان نیفتاد؟ 
 
بالاخره خبرنگاری پر از لحظه‌های غیر منتظره و عجیب است، هر لحظه باید منتظر یک اتفاق تازه باشی، شاید پرتنش ترین و پر استرس‌ترین روزهای من سفرهایی بود که دو سال گذشته با آقای ظریف داشتم. 
 
آنجا برایم روزهای پرخبر و مهمی بود. همراهی با تیم مذاکره کننده و اعتمادی که آنها به من داشتند،برایم خیلی ارزش داشت مخصوصا شخص آقای ظریف . 
 
برنامه کاری آیندتون چی هست؟ 
 
دوست دارم کم کم کارگردانی سینما کنم، که صحبت‌های اولیه آن هم شده است.
 
نکته خاصی هست که نگفته باشید؟ 
 
شهریور امسال قرار است در ایران من به همراه تیم منتخب هنرمندان در برابر منتخب ستارگان فوتبال جهانی بازی کنیم. دارم فکر که با فوتبالیست‌های مشهور آنها چه جور بازی کنم احتمالا باید لوئیس فیگو رو بگیریم یا روبرتو کارلوس. . . 
 
بازی جالبی می‌شه از الان داریم تمریناتشو شروع می‌کنیم. 
جمعه ۱۶ مرداد ۱۳۹۴ ساعت ۲۲:۴۶
کد مطلب: 7829
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *