داستان عجیب تجاری سازی نفت
برخوردبا روغن صخره
24 مرداد 1394 ساعت 20:50
تا پیش از صنعتی سازی نفت در آمریکا، میتینگ های عمومی برای پیشبرد هدف بزرگ راه به جایی نبرد؛ ریشههای این گرهمایی و سرمایهگذاری را یک سلسله برخوردهای تصادفی به وجود آورده بود. اما ستون استوار آن اراده و قاطعیت مردی به نام «جرج بیزل» بود که به جرأت میتوان گفت بیش از هر فرد دیگری در ایجاد صنعت نفت سهم و نقش داشته است.
به گزارش «ميزنفت»، بیزل با آن صورت کشیده و مسلط و پیشانی گشاده و فراخ خود بر بیننده نوعی قدرت روشنفکرانه تحمیل میکرد. در عین حال مردی زیرک به شمار میرفت که تجارب زندگی از او شخصیتی آماده برای ربودن هر فرصتی در زمینه کسب و کار ساخته بود.
گردش روزگار، جرج بیزل را ناگزیر ساخت از 12 سالگی، خود تأمین زندگی و معاش را به عهده بگیرد. او ضمن تحصیل در کالج «دارتماوث» با تدریس و نوشتن مقاله خرجش را در میآورد. پس از پایان تحصیل در آن کالج، مدتی معلم زبانهای لاتین و یونانی شد، سپس به واشینگتن دی.سی رفت و در آنجا به کار روزنامهنگاری پرداخت. سرانجام سر از نیواورلئان درآورد و در این شهر ابتدا ناظم یک مدرسه و سپس بازرس مدارس دولتی گردید. اوقات بیکاری را پیش خود به آموختن زبانهای خارجی دیگر و همچنین تحصیل علم حقوق اختصاص داد تا روزی وکیل دعاوی شود. نتایج این زحمات آن شد که وی به زبانهای فرانسه، اسپانیولی، پرتغالی مسلط شود در حالی که میتوانست آلمانی، سانسکریت، یونانی باستان و امروزی، عبری و لاتین را بخوبی بخواند و بنویسد.
بیماری او را ناگزیر کرد دوباره به شمال بازگردد و سر راه بازگشت به زادگاه خود در پنسیلوانیای غربی ناظر چیزی در حد جمعآوری روغن با روشهای بسیار ابتدایی از طریق کفگیر زدن و کهنه خیساندن در آبهای آن منطقه شد. اندکی بعد هنگامی که در هانوور (نیوهمپشایر) به دیدار مادرش رفته بود، سری به مدرسهای که در آن تحصیل کرده بود(کالج دارتماوث) زد و در اتاق یکی از استادان نگاهش متوجه شیشهای محتوی نمونه همان روغن صخره پنسیلوانیا شد.
این شیشه را چند هفته قبل یکی از فارغالتحصیلان همان کالج دارِتماوث، که اینک به عنوان روستاپزشک در پنسیلوانیای غربی کار میکرد، با خود همراه آورده بود. بیزل میدانست این روغن به عنوان دارویی محلی و مجاز برای انواع بیماریها از سردرد گرفته تا دندان درد، معالجه ناشنوایی، ورم معده، دفع انگل، روماتیسم، استسقاء و معالجه زخمهای پشت اسب و قاطر مورد استفاده قرار میگیرد.
نام آن را روغن «سنکا» گذارده بودند که نام سرخ پوست مشهوری با لقب «سرخ قبا» بود و تصور میشد که معجزات این دارو را همان سرخ پوست به اولین انسانهای سفید که پا به قاره آنان گذاردند آموخته بود.
بیزل می دانست این مایع لزج، غلیظ و سیاه، قابل اشتعال است. وقتی چشمش در دارتماوث به شیشۀ نمونۀ دارو افتاد ناگهان فکری چون برق در مغزش درخشید. این مایع نه تنها می تواند به عنوان یک دارو مفید افتد، بلکه به صورت یک منبع تأمین روشنایی قادر است«آلام جیب تهی او را نیز تسکین بخشد». او ممکن است با استفاده از این دارو، کابوس وحشتناک فقر را پشت سر بگذارد و با اشاعه و فروش آن به عنوان منبع روشنایی ثروتمند گردد.
این درک و بر داشت ناگهانی برای همیشه به صورت اصل راهنما و اساس اعتقادی وی در آمد که طی شش سال پس از آن همواره مورد آزمایش قرار گرفت، آزمایشی که به طور مداوم، نارضایی و سر خوردگی، امید هایش را زیر سلطه قرار می داد.
اما آیا واقعاً روغن صخره (نفت خام) می توانست یه عنوان منبع روشنایی مورد استفاده قرار گیرد؟
بیزل علاقۀ دیگر سرمایه گذاران گروه خود را به این موضوع جلب کرد و در اواخر سال 1854 پروفسور سیلمین استاد دانشگاه ییل را استخدام کردند تا با تجزیه کامل و مطالعه مایع، خواص و تواناییهای آنرا، هم از لحاظ منبع روشنایی و هم وسیله روغنکاری ماشین آلات تعیین کند.
شاید هدف آنها بیشتر این بود که با گذاردن نام پروفسور عالیقدر در این پروژه، برای آن حیثیت بیشتری کسب کنند و از این راه سهامی منتشر کرده بفروش رسانند و سرمایۀ کافی برای اجرای هدف خویش به دست آورند.
اگر چنین هدفی داشتند، شخصیتی بهتر از این پروفسور نمی توانستند پیدا کنند. سیلیمن با آن جثه تنومند و طبع پر حرارت، فعال و با شهامت و همچنین قیافه ای شاداب و دوست داشتنی نام بزرگترین خانواده قرن نوزدهم را در زمینه علوم نیز بر خود داشت.
ادامه دارد...
کد مطلب: 8070
آدرس مطلب: https://www.mizenaft.ir/news/8070/برخوردبا-روغن-صخره