۰
۱
تاملی بر تغییر ساختارهای معکوس

غرق نفت در باتلاق دو قطبی سازی

غرق نفت در باتلاق دو قطبی سازی
وحید حاجی پور/ دو قطبی ستاد و عملیات از روزهایی در صنعت نفت کلید خورد که قرار شد ساختمان شرکت ملی نفت در خوزستان دایر شود ولی  مخالفت ها برای حضور ساختمان اصلی صنعت نفت در تهران کشمکش های فراوانی ایجاد کرد. در آن مخالفان تهران٬ بر این باور بودند که با این انتقال از عملیات دور خواهند شد و در بستر جدایی از عملیات٬ کنسرسیوم در آزادی کامل می تواند امور خود را با مخفی کاری به پیش ببرد اما موافقان می گفتند مرکز قدرت در تهران است و باید به قدرت نزدیک باشند.

مخالفان٬ ساختمان سابق شرکت ملی نفت ایران در خرمشهر را بهترین مکان برای شرکت ملی نفت می‌خواندند، به طوری که پس از انتقال شرکت ملی نفت به تهران، هیچ گاه در تهران حضور نیافتند و فعالیت‌های خود را در کانون مهندسین شعبه آبادان و اهواز پیش ‌گرفتند، زیرا به‌شدت به کنسرسیوم و تولید غیرصیانتی مشکوک بودند و این اقدام را واگذاری رسمی جنوب به کنسرسیوم تلقی می‌کردند.

در کتاب سی سال در نفت ایران آمده است: «مسلما اداره مرکزی خرمشهر بدون صرف هزینه‌ای اضافی، محل بسیار مناسبی برای شرکت ملی نفت بود، اما حقیقت آن بود بسیاری از مدیران شرکت، نمی‌توانستند در گرمای خوزستان حضور داشته باشند و این شرکت را مدیریت کنند.»

از سوی دیگر، موافقان، تلقی سیاسی خود از نفت را بر مسائل تولید و اقتصادی غالب کردند، زیرا بر این باور بودند که نزدیک بودن به مرکز سیاست و تصمیم‌گیری می‌تواند برای به کرسی نشاندن نظرهای کارشناسی آنها کمک بزرگی باشد، در شرایطی که دور بودن از مرکز تصمیم‌گیری، مانع بروز چنین مهمی خواهد بود.
موافقان قصد داشتند همه فعالیت‌های نفتی، مالی، اداری، مدیریتی، قراردادی و... را در تهران و در یک ساختمان متمرکز کنند، ضمن اینکه ساختمان اصلی کنسرسیوم در تهران بود و هر لحظه امکان می‌رفت با طرح‌های خود، شاه را به سوی تصمیم‌های مهم سوق دهند.

مجموع این چالش ها به انتقال مرکز اصلی صنعت نفت از خرمشهر به تهران انجامید و چند سال بعد حتی خود شاه هم به اعتراض در مخفی کاری کنسرسیوم٬ دایره نظارت را بر شرکت های خارحی تنگ تر کرد و این همان مرحله ای بود که مخالفان انتقال٬ شروع به شماتت کردن تهرانی ها کردند.

این دو دستگی را می توان به دو دستگی سیاست گرایی و فن گرایی تقسیم بندی کرد که امروز در نفت به آن ستاد و عملیات گفته می شود.

*انتخاب او
در اوايل انقلاب این انشقاق و اختلاف روز به روز بیشتر شد اما در مرحله ای به سکون رسید و حتی به سوی بهبود پیش رفت اما زنگنه در دوره اي با تکه تکه  شدن مناطق عملیاتی و تجمیع افراد تاثیرگذار و تصمیم ساز در تهران٬ خط قرمزی بزرگی به معنای جدایی ستاد و عملیات کشیده شد؛ دست به انتحار بزرگی زده شد.

این انتحار موجب چیرگی سیاسی کاری و نظرات شخصی بر مجموع نظرات فنی و دغدغه های عملیاتی شد و حالا افرادی که قصد داشتند به قدرت دست یابند خود را به تهران نزدیک کردند و از عملیات فاصله گرفتند. برخی مدیران و جریانات با توبه نامه ای نامرئی و شفاهی به تهران پناهنده شدند و نظم نسبی صنعت نفت به شکل متخلخلی از آنارشیسم تغییر شکل یافت و خط بندی ها به براي تضعیف قطب مقابل ترسيم شد. این روند یعنی دو قطبی بزرگ به این معنا که یا با متخصصان باشید یا با سیاسیون.

چنین دیدگاهی ضربه ای بزرگ به صعت نفت زد که تا به امروز هم به وضوح قابل مشاهده است. بدون جانبداری از هر جریانی باید پذیرفت که در دوره گذشته هم این اختلاف وجود داشت ولی نهایت این اختلاف هیچگاه به غائله های پیشین شبیه نبود.

در دولت یازدهم اما این دوقطبی افزایش یافت و این بار هم٬ ساختار مورد هدف قرار گرفت و شرکت های تولیدی و توسعه ای با یک واسطه به تهران متصل شدند. واسطه هایی به نام معاونت های توسعه و تولید که از نظر شرکت های عملیاتی٬ معاونت هایی زائد هستند و روی خوشی نیز به آنها نشان نمی دهند.

دور کردن مناطق عملیاتی از ارتباط با شخص نخست شرکت ملی نفت و پخش کردن شرکت ها ذیل دو معاونت یک شبه٬ تنش ها را افزایش داده است و از همه مهم تر مشروعیت را٬ همان اصلی است که در سلسله مراتب اداری امروزی نفت از بین رفته است.

بدون تردید٬ ساختاری منبعث از تفکرات شخصی و محفلی منجر به تضعیف شرکت ملی نفت خواهد شد زیرا بخش «عملیات» در ستاد یک رتبه نزول کرده است. شاید اینگونه گفته شود چنین پیش بینی محصول یک تفکر سیاه است ولی ناگفته پیداست که کافی است اندکی شناحتی از فرهنگ بخش عملیات نفت داشته باشیم تا بدانیم چنین ساختاری چه افکاری را در بخش غیرستادی احیا می کند؛ عملیاتی ها دوست ندارند اینگونه باشند که قرار است فقط «کار» کنند و تعدادی دیگر «انبار».

در تغییر ساختاری امروز٬ ستاد قدرتمندتر ساين سنگيني بر عملیات انداخته است و این همان حس غیر قابل تحملی است که بدنه اصلی صنعت نفت را آزرده خاطر می کند زیرا مدیریت های عملیات٬ تضعیف شده اند و مدیریت های ستادی به اوج قدرتی رسیده اند که وامدار بخش عملیات است.

کسانی که به تفکرات حاکم امروز بر نفت شناخت دارند براحتی تایید می کنند که در بستر مدیریت امروز این صنعت٬ تمرکز قدرت در ستاد حرف اول و آخر را می زند و همه چیز باید از تهران هدایت شود. عملیات و تولید به عنوان عمود خیمه نفت٬ در ساختار امروز نقشی جز کارکردن نداشته و حتی به مدیرعامل شرکت ملی نفت دسترسی ندارند و این کاهش دسترسی و چاله مدیریتی٬ خطری بزرگ برای صنعت نفت شمرده می شود.

«عملیات» نمی تواند خود را طرد شده ای ببیند که باید در ساختار جدید به افرادی گزارش دهند که اندک شناختی از کارشان ندارند و به همه چیز شبیه هستند جز یک مدیر عملیاتی.

مدیران عملیات این روزها در مقابل مدیران ستاد٬ ارزشی به اندازه یک مجری پروژه دارند؛ این وضعیت برگرفته از رویارویی  ببن سيستمها -ساختارهاى تخصصي و كارشناسان و مديران موجود در اين ساختارها- و سلائق غير نفتى است كه فدرت را با اختیارات خاص و فراوان قبضه کرده اند.

دوقطبی خطرناکی٬ نفت را تهدید می کند و بجای برطرف کردنش٬ به سمت «دره سازی» حرکت می شود. همه این موارد به دلیل عم ادراک قوی از فرهنگ سازمانی نفت است که بیش از یک قرن است در نفت نهادینه شده. از یاد نبریم بیشتر کارکنان و مدیران صنعت نفت بویژه فن گرایان و متخصصان در دوره فعلی و هشت سال معروف از تفکر حاکم بر نفت فراری بوده و این فرار به آرامی به یک نفرت عمومی در نفت تبدیل شده است.

اين فضا نبايد با تحريك سيستم ايجاد مي شد ولي حالا كه ايجاد شده است مي توان با اصلاح روابط درون سازماني بهبودش بخشيد؛ دو قطبي ستاد و عمليات كار را سخت كرده است البته براي كسي كه براي كار وارد گود شده باشد!
 
يکشنبه ۷ آذر ۱۳۹۵ ساعت ۰۱:۴۵
کد مطلب: 15788
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *


گروهبان بیژن
Iran, Islamic Republic of
خب تا این دوقطبی سازی ها نباشد بعضی گروهبانها چطوری می توانند حکومت کنند ؟ چطوری می توانند داخل بدنه صنعت نفت را به جان همدیگر بندازند ؟ مگر میشه بدون این خط کشی های کاذب ، ژنرال حکومت کند ؟ یک روز به اسم جنوبی شمالی یک روز به اسم کارمندان نخبه و غیرنخبه . یک روز به اسم تربیت مدیران پروژه . یک روز به اسم متخصصین صنعت نفت . یک روز به اسم بالادستی و پایین دستی . یک روز به اسم یکسان سازی نفت و نیرو . یک روز به اسم "اوستاکارها" ! . بدون ایجاد این تنشها داخل سازمان ، چطوری ممکنه ژنرال صندلیش رو حفظ کنه ؟ مگه میشه . مگه داریم ؟!!!!