۱
پرفسور کاتوزیان از توسعه ایران و درآمدهای نفتی می گوید

لاتاری نفت!

گفت و گو با پرفسور همایون کاتوزیان
زمانی که تری لین کارل یکی از پژوهشگران نزد خوان آلفونسو پرز، پایه گذار سازمان کشورهای صادر‌کننده نفت جهان و «پدراوپک» رفت تا در مورد نحوه تأسیس این نهاد بزرگ نفتی اطلاعات دقیق تری کسب کند، پرز به او گفت:«به جای اوپک، بررسی کن نفت چه بلایی بر سر کشورهای صادرکننده نفت آورده است.»
لاتاری نفت!
وحید حاجی پور / بسیارند اقتصاد‌دانانی که نفت را طلا می‌دانند و در مقابل عده ای دیگر آن را بلا؛ اما بحث آنجاست که چرا تولید کنندگان بزرگ نفت دنیا نتوانستند به درجه مطلوبی از توسعه با اتکا به درآمدهای نفتی دست یابند. اینكه چرا ایران بیش از صد سال است برای یافتن سال‌های «توسعه اقتصادی» مدلی را طراحی نكرده و دلخوش به دلارهای نفتی خود بوده، پرسشی است كه همواره جواب روشنی برای آن یافت نشده است.

پروفسور محمد علی همایون كاتوزیان، اقتصاددان و استاد دانشگاه آكسفورد انگلستان با ریشه‌یابی دلایل عقب افتادگی ایران از روند توسعه‌ای راهكارهایی برای رهایی از این معضل تاریخی ارائه می‌دهد. گرچه به موانع اشاره‌ای نمی‌شود.

                                                            ***
*یکی از نقاط ابهام برانگیزی که ذهن مردم عادی نه اقتصاد‌دانان را به خود معطوف کرده عقب ماندگی اقتصاد کشورهای صادرکننده نفت است. به زبان ساده چه چوبی لای چرخ پر درآمد این کشورها وجود دارد که نتوانسته‌اند توسعه پیدا کنند؟
کشورهایی که یک شبه میلیاردها دلار را صاحب می‌شوند.همانطور كه «آدم پولدار» الزاماً «آدم پیشرفته‌ای» نیست، هر جامعه پولداری را هم نمی‌توان توسعه‌یافته نامید گرچه مبانی توسعه‌نیافتگی در تمام اینگونه جوامع شبیه به یكدیگر است. بنده ترجیح می‌دهم كه تنها درباره ایران مسئله را بررسی كنم، چون بی‌شك تفاوت‌هایی با سایر كشورهای صادركننده نفت دارد.از سال ۱۳۰۰ به بعد درآمد نفت نقش فزاینده‌ای در اقتصاد ایران ایفا كرده است، هم به‌عنوان یكی از درآمدهای دولتی و هم- در عین حال- به عنوان بزرگ‌ترین منبع تأمین درآمد ارزی كشور.

از اواسط دهه ۴۰، درآمد كشورهای صادركننده رو به افزایش سریع نهاد ولی نه به دلیل بالا رفتن بهای نفت (كه در آن زمان ثابت بود) بلكه بر اثر رشد سریع اقتصاد جهانی كه تقاضا برای نفت را مرتباً می‌افزود. حدود سال ۱۳۴۸ بود كه سه نفر اقتصاددان، آقای دكتر حسین مهدوی، رابرت مابرو و بنده تشخیص دادیم كه درآمد نفت نوعی «رانت» یا به زبان عادی پول مفت و كارنكرده است و چون مستقیماً به كیسه دولت می‌ریزد، این دولت‌ها را دولت‌های رانتی (rentier) خواندیم و ایضاً اقتصاد آنها را نیز اقتصاد
همانطور كه «آدم پولدار» الزاماً «آدم پیشرفته‌ای» نیست، هر جامعه پولداری را هم نمی‌توان توسعه‌یافته نامید گرچه مبانی توسعه‌نیافتگی در تمام اینگونه جوامع شبیه به یكدیگر است.
رانتی.

شاید بیش از ۲۰ سال طول كشید تا – حتی در میان اقتصاددانان- این نكته جا بیفتد. این واقعیتی است كه هر جا پول كارنكرده هنگفتی به میان بیاید رانت‌خواران با توجه به مراتب خود به جنب و جوش خواهند افتاد و مقدار نه چندان كمی از پول، جیب آنان را پر خواهد كرد. نروژ با ۵/۴ میلیون جمعیت پس از روسیه و عربستان‌سعودی بزرگ‌ترین صادركننده نفت است، ولی با این مسئله و مسائل مشابه كشورهای نفتی روبه‌رو نیست. این نشان می‌دهد كه گرچه درآمد نفت ممكن است سبب توسعه اقتصادی – اجتماعی شود (اگرچه چنین چیزی هنوز در هیچ كشور جهان سومی نشده) چنانكه نمونه نروژ نشان می‌دهد، بهره‌گیری مفید و سازنده از درآمد نفت یکی از پیش شرط‌هایی است که تا اندازه‌ای نیاز به توسعه اجتماعی را نشان می‌دهد.آدمی كه ناگهان پولدار می‌شود، نه خود به خود بر میزان سواد و شعورش افزوده می‌شود، نه بر لیاقتش برای اداره پولش در مصرف، سرمایه‌گذاری و غیره. گاه پیش می‌آید كه آدم‌های عادی كه در كشورهای غربی میلیون‌ها پوند در لاتاری (بخت‌آزمایی) می‌برند بر اثر نداشتن فرهنگ اداره چنین ثروتی زندگی‌شان از هم می‌پاشد و آرزو می‌كنند كه ای كاش نبرده بودند.

*ونزوئلا، ایران و نیجریه را باید در این طبقه جای داد؟
كشورهایی كه نام برده‌اید پیش از افزایش چشمگیر بها و درآمد نفت، كم‌توسعه بودند و اكنون هم گرچه خیلی پولدارتر از ۴۰ سال پیشند اما كم‌توسعه‌اند، یعنی اگرچه سطح زندگی آنها (صرفنظر از تفاوت‌های بزرگ بین طبقات گوناگون اجتماعی) خیلی بالاتر از ۴۰ سال پیش است و در نتیجه از خواندن و نوشتن و آموزش و پرورش گرفته تا راهسازی و صنعت و غیره رشد زیادی كرده‌اند، اما اگر همین فردا درآمد نفت قطع شود نه فقط ادامه بلكه حتی حفظ آنچه که به دست آمده نیز ممكن نخواهد بود. به عبارت دیگر اقتصاد این ممالک اساساً وابسته به پول بادآورده نفت است، نه كار و سرمایه و تولید و صادرات جامعه.

*برای برون رفت از این بن بست چه راهکاری را پیشنهاد می‌کنید؟
طبیعی است كه وقتی در كشوری چنین منبع ثروتی وجود دارد، باید سطح زندگی بالا رود ولو آنکه مقدار زیادی از آن پول كارنكرده باشد. به اعتقاد بنده برای توسعه بلندمدت و غیرقابل بازگشت لازم است كه هم جامعه هم حكومت، فرهنگ توسعه را بیاموزند، نگرش‌ها و تصمیمات اقتصادی و اجتماعی صرفاً كوتاه‌مدت یا «كلنگی» را كنار بگذارند، اصل را پس‌انداز و سرمایه‌گذاری قرار دهند و از اسراف و تبذیر چشم بپوشند!

زمانی که قرار است به توسعه اقتصادی برسیم باید فرهنگ آن را در ابتدای مسیر نهادینه کنیم. نمی‌شود به توسعه رسید در حالی که (در مورد جامعه) ثروتمندان هر دو، سه سال یكبار خانه گران‌تر و اتومبیل گران‌تر و بیشتری بخرند و برای یك شب جشن عروسی دخترشان چند هزار دلار خرج كنند. حال آنكه با آن
هر جا پول كارنكرده هنگفتی به میان بیاید رانت‌خواران با توجه به مراتب خود به جنب و جوش خواهند افتاد و مقدار نه چندان كمی از پول، جیب آنان را پر خواهد كرد. نروژ با ۵/۴ میلیون جمعیت پس از روسیه و عربستان‌سعودی بزرگ‌ترین صادركننده نفت است، ولی با این مسئله و مسائل مشابه كشورهای نفتی روبه‌رو نیست.
مبلغ می‌توان فعالیت تولیدی و اشتغالزایی کرد و درآمد را افزایش داد. دست‌كم می‌توان آن پول را برای كمك به یتیم و صغیر و كودك از خانه و شهر خود گریخته و پیران ندار و... به كار برد؛ در ازای یك شب جشن و سرور!

                          
*دولت‌ها در این میان چه اندازه مقصرند؟
دولت نیز در اسراف و تبذیر دست‌كمی ندارد؛ نمونه‌هایش را می‌توان مشاهده کرد. خلاصه اینكه درآمد نفت می‌تواند كمك بزرگ برای توسعه باشد(و در هر حال قادر است سطح زندگی را بالا ببرد) ولی در عین حال معمولاً در کشورهای نفتی جهان سوم، سبب شیوع رقابت و چشم و همچشمی برای اسراف می‌شود. اگر دولت دید و استراتژی مناسبی برای توسعه نداشته باشد چه‌بسا که فرهنگ توسعه در جامعه از روزهای پیش از استخراج نفت عقب‌تر می‌رود؛

*یعنی پسرفت.مهم‌ترین ویژگی دولت رانتیر چیست؟ اقتصاد کشور چه پارامترهایی را باید رعایت می‌کرده و نکرده است؟
ویژگی یك دولت رانتی یا رانتیر دقیقاً در همین است كه با بهره مالكانه ‌بخش بسیار مهمی از ثروت مملكت در كیسه‌اش می‌ریزد، یعنی در عوض كاری كه نه ملت و نه دولت كرده درآمد زیادی (آن هم به ارز) در اختیارش قرار می‌گیرد. از قضا رانت‌خواری در كشورهای نفتی كوچكی كه درآمد نفتشان به نسبت جمعیت بسیار زیاد است سبب شده كه «مبلغ اضافی»‌را در بانك‌های خارجی به حساب‌های گوناگون بگذارد و بهره (رانت) آن را نیز دریافت كنند، اگرچه بخش كمی از «مبلغ اضافی» نیز ممكن است كه در كارهای تولیدی كشورهای خارجی به كار افتد. آنچه به نظرمن از نفت و پول آن مهم‌تر است و اولویت دارد كوشش برای توسعه بلندمدت فرهنگ، سیاست، اجتماع و اقتصاد كشور است كه درآمد نفت می‌تواند با تأمین مالی آن(چه از طریق بخش دولتی، چه به وسیله بخش خصوصی یا وجدان و مسئول ) بر سرعت و غنای آن بیفزاید و به جای ایجاد «دور باطل» سبب «دور فاضل‌» شود و همه این عوامل توسعه بلند مدت جامعه را ممكن و سریع‌تر كنند.

یعنی مثلاً با رجوع به نكته‌ای كه پیشتر فرض كردم طوری شود كه در جامعه اسراف یا مفتخواری و «پول دور ریختن» - از سوی هر كه باشد- واقعاً (نه فقط به زبان) مذموم و ناپسند باشد و اسباب سرشكستگی، نه پز دادن و فخر فروشی.چنانكه پیشتر نیز اضافه كردم پول بادآورده خود به خود بر وزنه و ارزش اجتماعی فرد چیزی نمی‌افزاید و گاهی حتی چیزی هم می‌كاهد. اما اگر مانند «تازه به دوران رسیده‌ها» با آن برخورد نكند به استعاره هم دنیا را خواهد داشت هم آخرت را.

*نگفتید پله نخست اصلاحات اقتصادی کجاست؟
بنده در سال‌های ۱۳۵۷-۱۳۵۶ كه اقتصاد سیاسی ایران را نوشتم خیلی راحت‌تر می‌توانستم به این پرسش پاسخ بگویم- و در حد خود نیز گفتم- زیرا كه بیش از ۱۰ سال بود كه اقتصاد ایران را مطالعه می‌كردم و فارغ از گنده‌گویی‌ها به نتایج واقع‌بینانه‌ای رسیدم كه نه پیش از آن كسی از آن چیزی آموخته بود، نه پس از آن آموخت.آنچه به طور كلی می‌توانم در این زمینه بگویم معمولاً در پاسخ‌های پیشتر مستند است. باید آگاهانه برخورد كوتاه مدت و كلنگی
زمانی که قرار است به توسعه اقتصادی برسیم باید فرهنگ آن را در ابتدای مسیر نهادینه کنیم. نمی‌شود به توسعه رسید در حالی که (در مورد جامعه) ثروتمندان هر دو، سه سال یكبار خانه گران‌تر و اتومبیل گران‌تر و بیشتری بخرند و برای یك شب جشن عروسی دخترشان چند هزار دلار خرج كنند.
را دركار فرهنگ و اقتصاد و سیاست و اجتماع- عادتی كه می‌دانم ترك آن آسان نیست- كنار گذاشت.

كارآفرینی که نمی‌داند فردا یا سه روز و سه ماه دیگر مقامات مسئول درباره این یا آن مقوله اجتماعی- اقتصادی چه تصمیمی خواهند گرفت- و در عمل هر چیزی را ممكن می‌‌داند- یا فلان مقام یا كارمند دولت كه باز هم نمی‌داند چند وقت دیگر سركارش خواهد ماند و كی و با چه ضوابطی بیكار خواهد شد نمی‌توان به توسعه رسید.

صرف ارائه برنامه‌هایی كه در كدام بخش صنعتی یا خدمات یا كشاورزی چه مقدار و چگونه و با كدام تكنولوژی باید سرمایه‌گذاری كرد الزاماً ملاك حركت به سوی توسعه نخواهد بود. بنده همان ۴۰-۳۰ سال پیش می‌گفتم و اكنون نیز با صراحت می‌گویم كه یك كار لازم و اساسی برای اقتصاد ایران این است كه با بهره‌گیری از موهبت و مانده درآمد نفت، طی یك برنامه بلند مدت بخش صادرات را گسترش داد؛ به این شکل که یک بخش تولیدی با بهره‌وری بالا و هزینه پایین، بتواند كالاهای خود را صادر كند.
این کار باعث می‌شود رفته رفته بخش عمده‌ای از ارز خارجی ایران از این راه تأمین شود. طبیعی است كه اگر چنین بخشی پدید آید خود متضمن پیشرفت‌های تكنولوژیك، مدیریتی و غیره خواهد بود چون طبق تعریف باید كالاهایی تولید كند كه هم از نظر كیفیت هم بها بتواند در بازار جهانی رقابت كند. اما حتی شروع به این كار دید بلند مدت می‌خواهد و برای این نیز بالا رفتن اعتماد و امنیت در جامعه و قابل پیش بینی شدن زندگی و... نیز از لوازم اساسی است.

در خاطر دارم در سال ۱۹۶۰ (۱۳۳۹) كره جنوبی به تازگی از زیر بار استعمار خشن بیرون آمده و چندی بعد هم درگیر جنگ داخلی شده بود. این کشور در شرایطی این مشکلات را پشت سر گذاشت که پول نفت وگاز و مس و خاكستر هم نداشت. در سال ۱۹۸۰ (۱۳۵۹)، همان كشور به یك كشور صنعتی توسعه یافته مبدل شده بود كه ۳۰ ‌سال است ماشین‌های مكانیكی و الكترونیك و غیره آن را می‌خریم. دیگر باید چه عرض كنم؟

       

*صریح بفرمایید نفت نعمت است یا نقمت؟
نفت به خودی خود عنصر بی‌طرفی است. چگونگی استفاده از درآمد آن است كه می‌تواند هم بسازد هم ویران كند و به گمان من در خیلی از كشورهای نفتی جهان سوم بیش از آن كه می‌سازد ویران می‌كند.عده ای بر این باورند که چون ایران نفت و گاز دارد و جهان تشنه انرژی است پس نباید چندان نگران آینده اقتصاد کشور بود، یعنی چون آنها به ما محتاج هستند نباید نگران بود.

*نظر شما چیست؟
جهان غرب برای فعالیت‌های تولیدی و مصرفی خود نیاز به سوختی دارد كه فعلاً بیشتر از نفت و گاز تأمین می‌گردد. اما تا آنجا كه من می‌دانم فعلاً قادر است كه آن را از منابع مثل ایکس جز منابع ایران تأمین كند. چنانكه می‌دانید بزرگ‌ترین وارد كننده نفت ایران چین است و میزان صادرات گاز ایران به اروپا نیز رقم زیادی نیست. در اینگونه حوزه‌ها «فردا» اصلاً قابل پیش‌بینی نیست زیرا باید عوامل یا متغیرهای بی‌شماری را پیش بینی كرد كه كاری را تقریباً غیر ممكن می‌سازد. باید با دقت بیشتری از آینده سخن گفت.
يکشنبه ۴ خرداد ۱۳۹۳ ساعت ۱۳:۲۲
کد مطلب: 322
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *