۱
۴
واکاوی تاریخ به روایت موسی خیر

نقش مقدم در اخراج 3 هزار نفر از نفت

مقدم در پایان کار از 85 هزار نفر پرسنل صنعت نفت، سه هزار نفر را برای انفصال از خدمت و اخراج فهرست کرد. من دیدم سه هزار نفر زیاد است.
نقش مقدم در اخراج 3 هزار نفر از نفت - میز نفت
نقش مقدم در اخراج 3 هزار نفر از نفت - میز نفت
برای کسانی که اتفاقات اقتصادی اوائل انقلاب را مورد واکاوی قرار داده اند، نام موسی خیر بسیار آشناست. رئیس انقلابی سازمان برنامه و بودجه که اهالی قدیمی این سازمان دل خوشی از وی ندارند. او در نفت هم مدتی قائم مقدم محمد غرضی بود و خاطرات جالبی را نقل می کند. بخشی از مصاحبه چند سال گذشته وی با هفته نامه تجارت فردا را در ادامه می خوانید:

*شما خودتان قبلاً نپذیرفته بودید که کسی در سازمان برنامه قائم‌مقام شما شود. چطور شد که به مهندس غرضی گفتید برایتان حکم قائم‌مقامی بزند؟
 آقای غرضی خیلی به من محبت داشت. البته دلیل هم داشت. زمانی که ایشان استاندار خوزستان بود من همواره مدافعش بودم چون استاندار منطقه جنگی بود. ما آدم‌هایی گروهی نبودیم. حتی تعدادی از وزرا از آقای غرضی ناراحت و نسبت به ایشان کم‌توجه‌تر بودند. من همواره می‌گفتم این آقا استاندار منطقه جنگی کشور است و باید حمایتش کنید. یادم می‌آید یک بار مجبورشان کردیم که 200 میلیون تومان خارج از محاسبات به آقای غرضی اختصاص دهند.
با دلار هفت، هشت تومانی مبلغ زیادی بود ولی برای منطقه جنگی لازم بود. آقای غرضی هم می‌دید که من همیشه حامی او هستم و در سازمان برنامه حمایتش می‌کنم.

جدا از آن آقای غرضی هم‌دانشکده‌ای من بودند که البته دو دوره بعد از من فارغ‌التحصیل شده بودند. به هر حال حکم من را که نوشت همان‌جا به او گفتم شش ماه هیچ نامه‌ای را به من ارجاع نده چون هیچ کاری نمی‌کنم. فقط می‌خواهم صنعت نفت را بشناسم. صنعت نفت تنها صنعتی بود که تا آن زمان راهی برای شناخت آن نداشتم. البته این مهلت من شش ماه نشد و در کمتر از سه ماه صنعت نفت را به قول معروف مانند کف دست شناختم و کار را با حمایت کامل آقای غرضی که به عنوان یک فرد اجرایی کاملاً قبولش دارم شروع کردم.
 

*کارتان در وزارت نفت چه بود و چطور پیش رفت؟
حدود پنج هزار پروژه در صنعت نفت وجود داشت که در فاصله سال‌های 1357 تا 1361 راکد مانده بود. این پروژه‌ها بین پنج تا 55 درصد پیشرفت کرده بود. این پروژه‌ها ابعاد و ظرفیت‌های مختلف داشتند از پالایشگاه گاز ترش خانگیران که مشاورانش آمریکایی و انگلیسی و پیمانکارش ایتالیایی بود، گرفته تا خط لوله افرینه- باختران. به هر حال ما توانستیم این پنج هزار پروژه را با سازماندهی که داشتیم، جمع کنیم. ببینید ما توانستیم دست کمپانی‌ها و کنسرسیوم‌هایی چون آسکو و آیروس را از صنعت نفت کوتاه کنیم. یکی از مواد خوب قانون ملی شدن نفت این بود که صنعت نفت را باید ایرانی اداره کند. کنسرسیوم‌ها ایرانی‌ها را جذب کرده بودند اما آنها را در حاشیه گذاشته بودند. ما حدود 25 هزار متخصص و کارشناس ایرانی را که در همین شرکت‌ها مشغول بودند، جذب کردیم و همه را به شرکت‌های ملی صنعت نفت آوردیم. ما واقعاً داشتیم صنعت نفت را خودکفا می‌کردیم. تکنولوژی حفاری زمین مانند تکنولوژی فضایی است. یعنی تا این اندازه بااهمیت و سخت است. ما این صنعت را تا حدود 60 درصد خودکفا کرده بودیم. حفاری ما در آن زمان سه و نیم برابر رژیم گذشته زمین را سوراخ کرد. ما پروژه‌ها را با کمک همین افراد به پایان رساندیم. البته مصیبت‌های زیادی هم داشتیم که اجازه دهید زیاد در موردش صحبت نکنم.
 

*مثلاً چه مصیبت‌هایی؟ کارشناس که جذب کرده بودید؟ قطعات نداشتید یا ارز؟
مساله اصلی تامین منابع بود. آقای موسوی با آقای غرضی مشکل داشت و ارز نمی‌داد. ما که درآمد ایجاد می‌کردیم و به خزانه ارز می‌ریختیم، سهمی از ارز نداشتیم که با آن پروژه‌هایمان را راه بیندازیم. به عنوان نمونه بگویم که یادم هست یک پروژه لنگ 15 هزار دلار بود تا تکمیل شود. یعنی بیش از 99 درصد آن اجرا شده بود اما این ارز را به ما نمی‌دادند. من از اختیارات بودجه‌ای و دفاعی‌ام 15 هزار دلار به این پروژه دادم که راه بیفتد و الحمدلله هم راه افتاد. بخش بزرگ‌تر کار ما در دعاوی حقوقی بود. ما 1700 فقره دعاوی حقوقی بین‌المللی داشتیم که بدون دادگاه و پشت میزهای مذاکره با کمیته‌های فنی، مالی و حقوقی آنها را حل کردیم. دعاوی بسیار سنگین و زمانبری بود. هر 170 فقره از این دعاوی به اندازه یک ملی شدن صنعت نفت کار و تلاش برد. من به جرات می‌گویم حل کردن این 1700 فقره دعاوی در پشت میز مذاکره انگار 10 بار ملی شدن صنعت نفت بود.
 

*شما می‌گویید حل این دعاوی اندازه 10 بار ملی شدن صنعت نفت اهمیت و کار داشت. این کار را چطور و با چه امکانی انجام دادید؟
این کار دشوار را به وسیله آدم‌های متخصص انجام دادم. همین موسی خیّر که حالا معروف شده به ضد‌متخصص و ضد‌کارشناس و قاتل پرسنل با استفاده از کارشناسان و متخصصان نفتی و حقوقی این کار را انجام داد. به من می‌گویند سختگیر انقلابی و ضد‌کارشناس اما اجازه دهید اینجا برایتان بگویم آقای دکتر موحد را انداخته بودند زندان. ما رفتیم ضامن شدیم که ایشان را از زندان آزاد کردیم و ایشان تبدیل به یکی از اصیل‌ترین چهره‌هایی شد که دعاوی ما را پیگیری می‌کرد.
 
 
*چرا ایشان را به زندان انداخته بودند؟
چون در زمان شاه عضو هیئت مدیره نفت بود. ایشان اصلاً همان دوران قبل از انقلاب کتاب حقوق در اسلام را تالیف کرده بود. ما رفتیم و ایشان را آوردیم که محور حل دعاوی ما بود. در سازمان برنامه هم با کمک کارشناسان زمینه برنامه‌ریزی را فراهم کردم. با کمک همان کارشناسان و متخصصان کار را به جایی رساندیم که سازمان آماده برنامه‌نویسی شد. 30 سال بعد جرات کردند دستور بدهند که کسی بنویسد خیّر متخصصان را بیرون کرد. برای تاریخ انقلاب دردآور است که این دروغ‌ها را بنویسند. وقتی این حرف را نوشتند دل‌شان می‌خواست که من واکنش نشان دهم که من اصلاً در شأن خودم ندیدم که جواب بدهم امروز هم فکر می‌کنم شما یک ماموریت الهی دارید که این حرف‌ها را از زبان من بکشید. من این حرف‌ها را با کمال میل بیان می‌کنم چون فکر می‌کنم اکنون و به شما باید بگویم. قبل از این هیچ واکنشی در این مورد نداشتم.
 

*پس معتقدید هرگز ضد‌متخصص نبودید؟
من هر متخصصی را که آوردم شاگردش شدم. من متخصص همه امور نبودم. من یک مهندس دانشکده فنی‌ام، تکنولوگ‌ام،‌ آگاه و آشنا به اقتصاد بودم اما هر رشته‌ای باید مرشد خودش را داشته باشد. من هر متخصصی را که آوردم شاگردی‌اش را می‌کردم. موفقیت من مرهون این بود که شاگردی متخصصان را می‌کردم. من معتقد بودم دستگاه‌ها باید مخلص و خالص باشند. پس فراماسون و فرقه‌ای‌ها نمی‌توانند در سازمان برنامه باشند و برای مملکت اسلامی برنامه‌ریزی کنند. بنابراین اول باید پاک‌سازی انجام دهیم که به حول و قوه الهی این کار را کردیم. بعد دیدم سازمان تنها جایی بود که ما این کار را کردیم اما در نهادهای دیگر جوجه‌ماسون‌ها در لابه‌لای دستگاه‌ها ماندند. سازمان برنامه هم که دیگر منحل شد. نکته مهم دیگری که من ضد‌متخصص، به قول این جوجه‌ماسون‌ها می‌گفتم این بود که هر حکومت هزار رشته تخصصی دارد و همه‌جایش هم مینیاتورکاری است.

باید در هر رشته از خود فعالان آن بخواهید مرشد،‌ مخلص، خالص و متقی‌شان را انتخاب کنند. آنها می‌توانند پنج نفر معرفی کنند و بگویند این افراد در رشته ما هم ماهر، هم مرشد، هم مخلص و هم متقی هستند. حالا اگر وزیر می‌خواهید، اگر مشاور می‌خواهید اگر رئیس سازمان می‌خواهید از بین همین‌ها انتخاب کنید و به مجلس بفرستید. اگر دولت‌های ما 36 سال این طور رفتار می‌کردند ما به این روز نمی‌افتادیم. من اکنون معتقدم دیگر کاری نمی‌توان کرد جز اینکه خود حضرت تشریف بیاورند. تمام ملت همین را می‌گویند. از همه مردم بپرسید هم می‌گویند فقط باید حضرت ظهور کند وگرنه کاری نمی‌شود کرد. من منفی صحبت نمی‌کنم. یکی از دوستان می‌گفت آقا فساد نهادینه شده است اما من چنین حرفی نمی‌زنم. می‌گویم اگر کار ما درست بود مملکت به این روز درنمی‌آمد. اکنون جوان آینده ندارد، کار ندارد، نمی‌تواند ازدواج کند، نمی‌تواند خودش را اداره کند. در فامیل خود ما جوانی نیست که پدر و مادر با توسل به تجربه و ثروت خود به او کمک نکنند. پیرها کمک می‌کنند که جوان‌ها بتوانند روی پای خودشان بایستند.
 
 
* یعنی از دید شما تنها راه ظهور است؟
بله، همین راه مانده است. بگذارید به عنوان نمونه به همان طرح دهستان نمونه اشاره کنم که قرار بود چهار هزار اتم حکومت اسلامی باشد. قرار بود تمام مرشدیت‌ها، پاک‌سازی‌ها،‌ خالص بودن‌ها را در آنجا عمل کنیم که به عنوان یک الگو دربیاید. وقتی این طرح را به دولت بردم آن بزرگواران شهید شده بودند. طرح در کمیسیون فنی دولت بعد که متشکل از 9 وزیر بود به اتفاق آرا رای آورد و در نوبت طرح در هیات دولت قرار گرفت. یک آدمی گفته بود شب پنبه این طرح را می‌زنم. طرح را همان شب بدون نوبت به هیات دولت بردند و بدون اینکه از من به عنوان طراح دعوت کنند آن را به رای گذاشتند و با یک رای بیشتر پنبه طرح را زدند. این عبارت پنبه طرح را زدن را همان فرد گفته بود.


*تا کی در وزارت نفت ماندید؟ ادامه فعالیت‌تان چطور بود؟
من واقعاً سیاسی و حکومتی نبودم. انگار شانسی آمده بودم. اکنون هم می‌گویم که بری از سیاست و از حکومت هستم چون کاری نمی‌توانم بکنم. آن زمان چون جنگ بود نمی‌توانستم کنار بمانم. ما در وزارت نفت کار را ادامه دادیم و 20 طرح سری دفاعی تعریف کردیم که در پوشش نفت انجام می‌دادیم. دفتری تشکیل دادیم و مجری طرح‌های دفاعی بودیم. البته در آن زمان نمی‌گفتیم طرح‌های دفاعی و می‌گفتیم حفاظتی. این طرح‌ها تا سال‌های آخر جنگ اجرا شد و بعد هم دفتر را طبق دستور آقا تحویل وزارت دفاع دادیم.
 
ما به دلیل مشکلاتی که در زمان جنگ بود نمی‌توانستیم آشکارا طرح دفاعی انجام دهیم. برای همین در پوشش نفت این کار را انجام می‌دادیم. مثلاً درصد بالایی از بارنامه‌های هوایی ما در پوشش نفت، مربوط به قطعات و تعمیرات دفاعی بود. آقای غرضی که از وزارت نفت رفت، دیگر نمی‌توانستیم با پوشش نفت کار کنیم. باز هم رفتیم سراغ آقای غرضی که در وزارت پست و تلگراف و تلفن بود. این وزارتخانه هم می‌توانست پوشش خوبی برای کارهای دفتر طرح‌های دفاعی باشد. من سراغ آقای غرضی رفتم و او قبول کرد که پوشش دفتر را به آنجا ببریم اما تاکید کرد که موافقت آقای هاشمی را بگیریم. من خدمت آقای هاشمی رفتم که اجازه دهد آقای غرضی کارهای ما را پوشش دهد. آقای هاشمی موافق بود و نامه من را به آقای روحانی ارجاع کردند که آن موقع مسوول کمیته دفاع مجلس و مسوول پدافند هوایی بودند. آقای روحانی این موافقت‌نامه آقای هاشمی را نگه داشت. من کپی نامه و دستور را داشتم و برای آقای غرضی بردم اما او تاکید داشت اصل نامه و موافقت باید به دستش برسد. اما آن نامه پیش آقای روحانی ماند. چند بار هم من یکی از مجریان پروژه‌هایمان را سراغ آقای روحانی فرستادم اما پشت گوش انداختند.
 

* چطور شد که آنقدر درگیر جنگ شدید؟
من از همان ابتدا که وارد سازمان برنامه و بودجه شدم سعی کرده بودم به جنگ کمک کنم. مثلاً بچه‌های خرمشهر به من گفتند اگر یک خمپاره‌انداز 120 میلی‌متری داشته باشیم کاری می‌کنیم که دشمن خیال کند یک توپخانه داریم. تلاش شد که این خمپاره‌انداز را بسازیم و من هم با تشکیل طرح حدید کمک کردم. البته عمر مسوولیت من در سازمان کفاف نداد ولی موفق شدند آن را بسازند. یا مثلاً دستور دادم هر چه جیپ آهو در سازمان وجود دارد به عنوان آمبولانس به جبهه‌ها بفرستند. در صنعت نفت همین‌طور عمل می‌کردیم و پروژه‌های خاصی را اجرا کردیم. برای همین به نوعی تجربه کافی داشتیم که در دفتر طرح‌های دفاعی کار کنیم. تا سال آخر جنگ هم کار را ادامه دادیم. بعد که جنگ تمام شد یک نامه برای خود آقا نوشتم که این دفتر را چه کار کنیم؟ گفتند به وزارت دفاع تحویل دهید. ما هم دفتر را تحویل دادیم و رفتیم.

خیلی از آقایانی که بعدها آمدند و حرف زدند اصلاً نفهمیدند من چه کردم؛ هیچ احتیاجی هم نبود که به آنها بگویم چه کردم و چه شد. خداوند خودش ناظر و شاهد است. خدا بشنود و ببیند دیگر کافی است. این را برای نمونه فقط بگویم که پالایشگاه آبادان را که 600 هزار بشکه نفت در روز تولید می‌کرد و در کنارش 100 محصول دیگر هم داشت زدند و منهدم کردند. وقتی از بالا با هلی‌کوپتر به این پالایشگاه نگاه می‌کردی مثل سوسکی شده بود که با دمپایی محکم کوبیده باشند توی سرش. پهن زمین شده بود. ما این پالایشگاه را گذاشتیم در پروژه‌های بازسازی و از همان پالایشگاه روزی 450 هزار بشکه نفت درآوردیم.
 

*وقتی که بعد از سازمان برنامه به وزارت نفت رفتید پاک‌سازی نکردید؟ آنجا ماسون‌ها نبودند؟
خیلی جالب است. این حرف‌ها مثل وصیت‌نامه من است. برای پاسخ به این سوال کمی عقب‌تر باید برویم. در کابینه شهید رجایی، قبل از اینکه من بروم، قانونی تصویب کرده بودند با عنوان قانون بازسازی که به پاک‌سازی نهادها و دستگاه‌های دولتی از نیروهای وابسته به رژیم گذشته مربوط بود. قانون قرار بود برای تصویب به مجلس برود. جالب اینجا بود که من پیش از آن، پاک‌سازی سازمان برنامه را انجام داده بودم یعنی به عنوان متخصص پاک‌سازی در دولت شناخته می‌شدم. آقای رجایی هم گفت دفاع از این قانون در مجلس را به عهده آقای خیّر می‌گذاریم.

من قانون را خواندم دیدم اصلاً در و پیکر ندارد و درست نیست. با این حال تصویب شده بود گرچه از دید من قابل عمل نبود. من به آقای رجایی گفتم وقتی این قانون را قبول ندارم چطور از آن دفاع کنم؟ آقای رجایی گفت مصوبه دولت است و حالا شما به مجلس ببرید. من قانون را به مجلس بردم و در دفاع از آن فقط گفتم: این قانون از تصویب هیات دولت گذشته و البته حتماً نواقصی دارد که ما امیدواریم در زمان اجرا نواقص آن را رفع کنیم. این تنها دفاعی بود که از قانون کردم و مجلس هم به سبب کارم در سازمان برنامه رای داد و قانون مصوب شد. اما در هیچ سازمانی این قانون اجرا نشد به جز در صنعت نفت که باز خود من آنجا بودم. اما من همان‌طور که در زمان تصویب قانون در مجلس قول دادم که نواقص قانون را در زمان اجرا برطرف کنیم، این کار را کردم.

در قانون آمده بود که هیات‌های بدوی تشکیل شود و پرونده و سابقه کارکنان را بررسی کند. من برای هر هیات بدوی دو هیات تحقیق هم گذاشتم تا کمبود قانون را جبران کنند. یعنی اول این دو هیات بررسی می‌کردند و بعد هیات بدوی رای می‌داد و تصمیم می‌گرفت. من آقای مهندس مقدم را که الان هم معاون وزیر نفت است و خیلی قبولش دارم برای مسوولیت این کار انتخاب کردم. مقدم یک بچه بسیجی خیلی موقر بود. اجرای قانون بازسازی را به مهندس مقدم سپردم و ایشان هیات‌های بدوی و هیات‌های تحقیق را تشکیل داد و اداره کرد. انصافاً هم خوب اداره کرد.

مقدم در پایان کار از 85 هزار نفر پرسنل صنعت نفت، سه هزار نفر را برای انفصال از خدمت و اخراج فهرست کرد. من دیدم سه هزار نفر زیاد است. منِ ضد‌متخصص قاتلِ پرسنل، (خنده) دیدم این تعداد خیلی زیاد است و ناراحت شدم. من مرحوم حاج‌آقای مومنی‌شهمیرزادی را که از بستگان آقای شهاب‌الدین معاون امور مجلس وزارت نفت بود خواستم و فهرست آن سه هزار نفر را به ایشان دادم. به ایشان که انسانی مومن، مجاهد و متقی بود گفتم پرونده این سه هزار نفر را مجدد بررسی کنید. از آقای مومنی خواستم با نهایت و حداکثر رافت و عطوفت اسلامی هیات تجدیدنظر را تشکیل دهید. تاکید کرد که من می‌دانم بررسی‌ها و تحقیق‌ها خوب بوده اما نگران اخراج این تعداد هستم. در نهایت آقای مومنی‌شهمیرزادی و هیات تجدیدنظر 80 نفر را برگرداند. حالا مثلاً تعدادی جریمه پرداخت کردند و برگشتند اما در نهایت اینکه 80 نفر به کار بازگشتند.

 
 * یعنی از سه هزار نفر اخراج‌شده 80 نفر برگشتند و 2820 نفر بقیه انفصال از خدمت شدند؟
بله، آقای مقدم کارش را در همان مرحله اول بسیار دقیق انجام داده بود. کسانی هم که برگشتند با رافت و عطوفت برگشتند. مرحوم شهمیرزادی تنها 80 نفر را توانست برگرداند. کار خیلی دقیق انجام شده بود. این هم‌ داستان بازسازی وزارت نفت بود. قانونی که باز هم فقط من اجرا کردم. البته در بعضی جاهای دیگر هم انجام شد. مثلاً آقای عباس دوزدوزانی کار ساده‌تری در وزارت ارشاد انجام داد. تازه ما گیوتین نگذاشتیم فقط گفتیم اینجا جای محرمان است و آقای نامحرم شما داخل نیا. غیر از این هر کسی هم که اعتراض داشت دوباره پرونده و کارش بررسی شد. یکی می‌آمد می‌گفت من ماسون نیستم به چه دلیلی گفتید من ماسون هستم. خب کارش پیگیری می‌شد و اگر اشتباهی هم شده بود می‌گفتیم اشتباه شده است. من آدم بی‌تجربه‌ای نبودم که با انقلاب بیایم سرکار. من تجربیاتم را قبل از انقلاب جمع کرده بودم.
 
دوشنبه ۱۹ مهر ۱۳۹۵ ساعت ۰۷:۴۲
کد مطلب: 15141
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *


Qatar
چه تیتر بی ربطی!
Iran, Islamic Republic of
اتفاقا خیلی هم مرتبط بود
رضا
Iran, Islamic Republic of
متن بالا سراپا اشکال وبعضا غیر واقعی است. اولا قانون هیات های بازسازی نیروی انسانی مصوب مجلس شورای اسلامی ست ودرهمه وزارتخانه ها به اجرا در آمد ه بنابراین ایده آقای خیر نبوده است ثانیا ترکیب هیات عالی نظارت بربازسازی متشکل از نمایندگان نخست وزیری شورایعالی قضایی مجلس و وزارتخانه متبوع بوده ریاست این هیات در نفت بعهده آقای رضوان بوده وآقای مقدم به پیشنهاد وزیر نفت عضو هیات ونماینده نخست وزیر وقت (آقای موسوی ) بوده اند.ثالثا مجموع افرادیکه مشمول بازسازی نیروی انسانی شده اند پنج هزارنفر بوده و آمار هشتاد نفر باتصمیم هیات تجدید نظر غیرواقعی میباشد جرایم افراد اخراجی به عضویت در تشکیلات فراماسونری بهاییت گروهکهای ضد انقلاب و ساواک ختم میشده وداستان فراتر از چند جمله بی سر وته آقای خیر بوده وتا آنجا که بنده ازنزدیک دیدم مطالب بالا واقعی نبوده ولی نیاز به بررسی جامع تری دارد که ازاین مقوله خارج است
ایشان مسول پاکسازی نفت بودند