۰
يادداشت طنز/

دادگاه «ن.خ» به جرم تشویق اذعان عمومی!

رضا فرخی
بالاخره انتظار به سر رسید و در پی یک عملیات مخفي خیلی گسترده، باند دور زنندگان تحريم‌هاي نفتی کشف شد و بلافاصله پس از دستگیری آقای «ن.خ.ا.پ» (نفت‌خور اصيل پدر و مادر دار)، دادگاه ایشان برگزار شد.
رضا فرخی/ خلاصه‌اي از آنچه در دادگاه گذشت را براي شفاف‌سازی و تنوير افكار عمومي در ادامه آورده‌ایم:
قاضی: آقای «ن.خ.ا.پ» آیا شما جرم خود را که موجب تشویق اذهان عمومی به رانت‌خوری، نه ببخشيد تشویش اذهان عمومی شده را قبول دارید!
ن.خ: خیر، اقای قاضی. بنده از همون ابتدا که در سربازی با آقای فلانی همکارهای خوب تجاري در بازار ارز می‌کردیم تا الان که پیش شما هستم، باز هم یک سرباز اقتصادی در خدمت اقتصاد ایران هستم!
قاضی: اما مدارک چیز دیگري می‌گويند، اسنادش هم موجود است!
ن.خ: چه مي‌گويند؟
قاضی: از همان چیزا که موجب تشویق و اضطراب اذهان عمومی شده!
ن.خ: آقای قاضی مگر بنده تشویق کردم!؟ بنده در راستای دفاع از خودم می‌خواهم به چند خدمت بزرگ به جوانان این مملکت اشاره کنم:
۱- به جوانان یاد دادم که دائما نگویند در این مملکت کار نیست! ببینید بنده با مدرک دیپلم به اینجا رسیدم! پس این همه جوون‌های تحصیل کرده می‌تونن به خیلی جاها برسن، مخصوصا دانشجویان رشته ارتباطات! من خودم چند واحدی ارتباطات پاس کردم تا به اینجا رسیدم! البته یه چند واحدی هم دلواپسی توش بود!
۲- بنده به این جوان‌ها یاد دادم که خدمت سربازی کاملا کاربردیه! یعنی شما کافی است در دوران خدمت راننده باشی، بعد می‌تونی یک ساله بار خودت را ببندی! فقط نون تو رانندگیه! حالا می‌خواد راننده آقای فلانی باشی، یا راننده نفتکش!
قاضی: آقای «ن.خ» شما متهم هستین به دور زدن نفت با پول دولت وعشق و حال با قدرت و به هم زدن کلی ثروت!
ن.خ: آقای قاضی بنده قبول ندارم. جرم ما این است در این شرایط دشوار تحریم‌ها که دشمنان قسم خورده این مرز و بوم نمی‌گذاشتن نفت بفروشیم، با شهامت وسط خلیج فارس نفت می‌فروختیم، یکمی هم دور دور کردیم وسط آب‌هاي نيلگون!
قاضی: پس همینه که شما رو دائما تو خلج فارس دیدن!
ن.خ: نه اون موقع‌هایی که دیدن، داشتیم با عربا ویدئوی هپی ضبط می‌کردیم! نفت فروختنا تو جلسات پنهانی بود!
قاضی: حالا این همه سرمایه ملت که به قول خودتون با شهامت فروختین به دشمنان امت، الان کجاست؟
ن.خ: هیچی دیگه الان تو بانکای خودم تو مالزی! برای ملت سرمایه‌گذاریش کردم!
قاضی: خوب الان ملت نیاز داره، نمی‌خواین برش گردونین!
ن.خ: فکر نکنم! چون حقیقتا خانواده خودمم که الان با خانواده بیژن جون تو جزایر.. هستن، بهش بیشتر از ملت نیاز دارن! شما که این همه معوقات بانکی دارین اینم روش! اسمشم بذارین معوقات نفتی!
قاضی: خوب سازوکار فروش این حجم از نفت که در دنیا بی‌سابقه‌ست چطور بوده؟
ن.خ: عرض کنم که حقیقتا فروش این همه نفت و برداشتن پولاش برای خودمون به حساب ملت حاصل نمی‌شد، جز با عزم ملی برخی مدیران!
قاضی: چطوری؟
ن.خ: عرض کنم که با آقای فلانی همون که يكي از مدیراي وزارتخونه فلانه، می‌شناسینش که!
قاضی: بله عرض ارادت داریم!
ن.خ: بله، با ایشون یه ارتباطی داشتیم که ایشون دستور داد پس از پرداخت پول چایی آقای فلانی که معاون فلان وزیره، می‌شناسیدش که؟
قاضی: بله بله، سلام و ارادت بنده روهم به ايشان ابلاغ بفرماييد!
ن.خ: بله، با دستور اوشون و ایشون به ما نفت دادن که با همکاری آقای فلانی که تو سازمان بنادره کشور از مسئولان ارشده، می‌شناسیدش که؟
قاضی: بله همه ایشون رو می شناسن، نون و نمکی با هم خوردیم!
ن.خ: خوب آقای قاضی شما که همرو می‌شناسین پس در نهایت با اجازه آقای فلانی توی بانک مرکزی، می‌شناسیدش که؟
قاضی: بله بله، ایشون به گردن خیلی‌ها با وام‌های خاص ازدواج آقازاده‌ها، حق دارن!
ن.خ: با اجازه ایشون هم یه وام گرفتیم و پولارو هم منتقل کردیم تو اون حساب خارج از کشور، خوب در نهایت الان هم در خدمت شمام! یه چند ماه دیگه هم پرواز دارم که برم خدمت برخی دوستان در اونجا! می دونین کجاست که؟
قاضی: بله بله، همون جایی که همه فعالان اقتصادی در حوزه دور زدن نفت گرد هم ميان!
ن.خ: خوب به سلامتی، بنده دیگه دفاعی از خودم ندارم، فقط عرض كنم كه غير از كار نفت، تو كار تجارت پوست گوسفند هم هستم، نياز بود، بنده رو معرفي كنيد، در خدمتم! امیدوارم حرکت ما چراغ راهی باشه برای جوانان این ملت، می‌دونین کدوم چراغ رو میگم که؟
قاضی: بله بله، همون چراغ سبز برای ...!
شنبه ۳۱ خرداد ۱۳۹۳ ساعت ۱۲:۵۲
کد مطلب: 743
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *