۲
۵
همراه با حاج حسن قرنلی

روایتی از 47 سال کار اقماری

روایتی از  47 سال کار اقماری
ميزنفت/ اقماری کلمه است که ناخودآگاه ذهن را به سمت شهرک های کوچک شهرهای بزرگ سوق می دهد. اما در صنعت نفت وقتی صحبت از اقماری می شود برای خیلی ها مصداق دوری و سختی است. اقماری نوعی شیفت کاری است که بیش از یک روز تعریف می شود و به ازای روزهایی که فرد کار می کند زمان استراحت برایش در نظر گرفته می شود. این سبک کاری بیشتر برای مکان هایی در صنعت نفت که امکان اسکان دائم نفرات وجود ندارد کاربرد دارد. مثل دکل های حفاری چاههای نفت وگاز که در بیابان ها و مناطق صعب العبور مستقر می شوند و یا سکوهای نفتی در دریا که وظیفه تولید نفت را بر عهده دارند.

کسانی که بصورت اقماری کار می کنند باید باتوجه به شرایطی که شرکت مربوطه برایشان مشخص کرده است مثلا 14 روز دور از خانواده در سرکار حاضر شوند و پس از پایان 14 روز در کنار خانواده باشند. در این سبک کار دو نفر مقابل یکدیگر بر روی هر سمت کاری تعریف می شوند و کارها را انجام می دهند. خیلی ها او را به اسم حاج حسن می شناسند ولی اسم واقعی اش "حاج محمد قرنلی" است. به معنای واقعی سرد وگرم کشیده صنعت حفاری است.

هم توی گرمای بیایان های اهواز کار کرده هم توی برف وسرمای سرخس و هم توی شرجی 100 درصدی خلیج فارس. ولی حالا بیش از ده سال است که روی تخت افتاده. از زمانی که روی یکی از دکل های حفاری نفت در خلیج فارس سکته کرد و یک طرف بدنش از کار افتاد. به خوبی نمی تواند صحبت کند. جملات را بریده بریده بر زبان جاری می کند. حتی گاهی اوقات فرزندش که در طول مصاحبه کنارمان نشسته مفهوم جملات پدر را برایمان بیان می کند.

ولی وقتی از حفاری چاه های نفت و دکل حرفی به میان می آید چشمان آبی اش برق می زند. با شوق وحرارت و خنده ای که سرتاسر صورتش را می پوشاند از تمام سال هایی یاد می کند که شب ها ساک بدست از قم راه می افتاده تا مبادا صبح فردا از پروازش جا بماند. شب هایی که چند ساعتش را بی صبرانه در فرودگاه تا رسیدن زمان پروازهایش به صبح رسانده است. حتی با این شرایط جسمی دلش با دکل است مردی که عشق به حفاری تمام وجودش را پر کرده است.
 

*شروع کار: دکل 51 – چاههای منطقه سراجه قم
  خودش اولین روز کارش در یک دکل حفاری را اینگونه تعریف می کند: "سال 1338 در روستای رحمت آباد اطراف قم بودیم که گفتند برای کار روی دکل حفاری در منطقه سراجه کارگر می گیرند. من و چند نفر دیگر از جمله اکبر خادم رفتیم آنجا. به عنوان کارگر ساده شروع کردیم. چون کارم خوب بود بعد از چند وقت مرا به عنوان   کارگر ساده دکل حفاری انتخاب کردند. دوسال نشده سرکارگر شدم و سال چهارمی که روی دکل 51 در سراجه کار می کردیم رئیس دستگاه شدم."

با آنکه مثل اکثر  قدیمی های حفاری تحصیلات کلاسیک و آکادمیک ندارد ولی زیان انگلیسی را هم خوب می فهمد، صحبت می کند و می نویسد. شرکتی که آنها را استخدام کرده بوده (SEDCO ) برای اینکه بتوانند خوب گزارش دکل را بنویسند، برایشان کلاس آموزش زیان می گذاشته و علاوه بر دوره های فشرده حاج حسن تا 5 سال معلم خصوصی داشته که در کمپ دکل های حفاری حین کاری به وی زبان آموزش می داده است. طوری که گزارش نویسی اش کامل بوده و مستقیم به روسای حفاری که قبل از انقلاب همه خارجی یودند گزارش می داده است.


*ازدواج، کار اقماری، دوری از خانواده
همان سال های اول کار بر روی دکل ازدواج می کند. مثل همه حفار مردان همسرش با این سبک زندگی کنار آمده است. اوایل 42 روز کار و 12 روز استراحت. بعد ها 21 روز کار و 7 روز استراحت و سال های آخر 14 روز کار و 14 روز استراحت. یعنی اینکه بیشتر از روزهایی که کنار همسر و دوفرزندش باشد روی دکل های حفاری و کنار همکارانش روز و شب را سپری کرده است و حالا که ده سالی است بدلیل از کارافتادگی کنار خانواده است، جبر روزگار این فرصت را به آنها داده است تا به جای تمامی آن سال های تنهایی، خوب تماشایش کنند. البته با چند تفاوت ساده. پدر دیگر نمی تواند خوب راه برود، انگشت کوچک دست چپش قطع شده و در دست راستش دو تکه پلاتین است. اینها همه ارمغانی است  که بعد از 47  سال کار بر روی دکل های حفاری با خودش برای خانواده آورده است.

سال 1343 روی دکل حفاری 51 لوله به دستش می خورد و انگشت کوچک دست چپش قطع می شود. ده سال بعد روی دکل 69 هنگام بستن لوله های حفاری، بی احتیاطی کارگران سبب می شود تا آچار دکل به دست راستش بخورد. یکماه بستری شدن در بیمارستان جندی شاپور اهواز و سه ماه در بیمارستان شرکت نفت تهران، حاصلش دو عدد پلاتین در دست است برای تمام عمر. آخری هم سال 1384 روی دکل الوند در خلیج فارس وسط دریا، سکته می کند و تا امکانات فراهم شود و به کیش برسد، نیمی از بدنش از کار می افتد.

شش سال طول می کشد تا کمی شرایط عمومی و سخن گفتنش بهتر شود. سال هایی که کسی سراغی از این مرد پولادین حفاری نمی گیرد بجز دو دوست قدیمی اش. اکبر خادم و رضا بوجاران. حتی شرکتی که بصورت پیمانکاری برایش کار می کرده و حین کار برای آن شرکت روی دکل سکته می کند نیز جویای احوالش نمی شود. پسرش می گوید: وقتی خبردادند که پدرم سکته کرده خودمان را به بیمارستان کیش رساندیم. شب اول هزینه هتل ما را دادند ولی از فردایش گفتند هزینه هتل هم به حساب خودتان است. و ما یک هفته کنار پدر به هزینه خودمان ماندیم تا حالش بهتر شد و به قم منتقلش کردیم.     

دو پسر دارد که نگذاشته وارد کار حفاری و دکل بشوند. می گوید: حفاری کار سختی است و من در همه این سال ها با عشقی که به این کار داشتم، تمام سختی ها را به جان خریدم. خودم خیلی سختی کشیدم  تا بچه هایم راحت تر زندگی کنند. با اینکه می توانستم سرکار ببرمشان ولی نخواستم مثل خودم باشند. ترجیح دادم تا کنار خانواده کار دیگری را انتخاب کنند.


* 6 سال کار در دریا سخت تر از چهاردهه کار در خشکی 
حاج حسن(محمد) نزدیک به 40 سال روی دکل های حفاری در خشکی کار کرده است. در گرمای 50 درجه بیابان های اهواز، امیدیه، آغاجری، دهلران، بهبهان و مسجد سلیمان و سرمای زیر صفر سرخس که گاهی  هم دست کارگران یخ می زند و هم وسایل حفاری از کار می افتد. زمان جنگ در اطراف بهبهان بوده که بمباران هواپیماهای عراقی کانکس های کمپ را پرس کرده و در بیابان های دهلران  دشمن چاله آتش دکل را هدف می گیرد. خودش می گوید در خشکی به عنوان رئیس دستگاه بیش از 400 حلقه چاه را حفاری کرده است. چه زمانی که برای SEDCO  کار می کرده چه بعد از انقلاب که به استخدام ملی حفاری درآمده و چه بعد از بازنشستگی اش در سال 68 که با شرکت های پیمانکاری باز هم بر روی دکل ها به عنوان رئیس دستگاه بوده است. سال 57 وقتی خارجی ها از کشور می روند دکل هایی را که خوابانده بودند برپا می کرده و افتخار می کند که با کمک دیگر مردان سختکوش حفاری نگذاشته دکل ها بلااستفاده بمانند.

حاج حسن قرنلی - <a href='http://www.mizenaft.ir' target='_blank'>ميزنفت</a>

با اینهمه سخت ترین سال های کارش را 6 سالی می داند که روی دکل های حفاری دریایی کار کرده است. می گوید: "روی دکل الوند کارمان تعمیراتی بود. استرسی که کار در دریا داشت خیلی بیشتر از خشکی بود. کار حفاری خودش پر استرس است و هر لحظه باید منتظر یک چیز غیر منتظره باشی. وقتی توی خشکی کار می کنی خبالت راحت است که پایت روی زمین است و دسترسی به اطراف آسان. ولی توی دریا دور تادورت را آب گرفته و راه فراری نداری. این عدم اطمینان بیشتر اذیتت می کند."


*حفاری کار مردان ایرانی است
کار حفاری را از خارجی ها یاد گرفته و از این جهت خودش را مدیون  آنها می داند ولی معتقد است که بار اصلی کار دکل های حفاری در زمانی که خارجی ها مسئولیت حفاری را توی ایران بر عهده داشتند بازهم بر عهده ایرانی ها بود.

حاج حسن(محمد) از دونفر ایرانی که قبل از انقلاب دکل ها را جابه جا می کند یاد می کند و می گوید: "ایرانی ها یا وارد دکل و حفاری نمی شدند و یا اینکه به بهترین نحو کار را انجام می دادند. وقتی کاری را خارجی ها به آنها آموزش می دادند دیگر نیازی به تکرار وچند باره گویی نبود. همان سال ها کار تعمیرات دکل ها به عهده خودمان بود. جابجایی دکل ها که یک کار کاملا تخصصی در حفاری است توسط ایرانی ها مدیریت و انجام می شد. با این عرق ملی عشق به کار حفاری بود که وقتی خارجی ها رفتند توانستیم بدون مشکل دکل ها را راه اندازی کنیم و کار حفاری چاهها را انجام دهیم. توی دنیا وقتی جایی جنگ می شود اولین کاری که می کنند کار دکل های حفاری را متوقف می کنند ولی بچه های حفاری ما در زمان اوج جنگ توی جنوب که مرکز اصلی جنگ بود بدون ترس ازبمباران هوایی و توپخانه دشمن کارشان را انجام می دادند. این حرف ها گفتنش ساده است. روی دکل باشی، استرس کار حفاری و فوران چاه را داشته باشی بعدش هواپیمای دشمن بیاید و کمپ استراحت نفرات را بمبارن کند، واقعا روحیه می خواهد که در این شرایط کسی بتواند کار کند. کاری که فقط از بچه های حفاری ایرانی بر می آیدو بس."


*این پاداش حاج حسن نبود
همسرش دل پری دارد. نه از 47 سالی که در نبود همسرش بار زندگی و تربیت دو فرزندش را به دوش کشیده که از ناملایماتی که برسر مرد زندگی اش آمده و او را متقاعد کرده تا بگوید حاج حسن(محمد) عمرش را برای عشق اولش که کارش بود گذاشت ولی چیزی عایدش نشد. می گوید:" حاجی خیلی اذیت شد در تمام این سالها. گرما کشید در سرما یخ زد، با شرجی دریا ساخت اما چیزی عایدش نشد. خیلی می گفتم نرو. اینجا هم می توانی کار کنی. هر دفعه می گفت من کارم را دوست دارم. باید بروم . من بدون این کار زنده نمی مانم. می دانم که اگر این مشکل برایش پیش نیامده بود باز هم سر دکل می رفت."  

و حالا مردی که شاید به اندازه سال هایی که برای صنعت نفت این کشور زحمت کشیده، نیروهای متخصص هم برای خدمت به این کار تربیت کرده، در یکی از کوچه های خیابان امام خمینی (ره)  قم در اتاق تنهایی اش که سالیان سال خانواده اش را منتظر بازگشتش از دکل ها نگه داشته بود، منتظر نگاه مهربان دوستانی است که ده سالی است سراغی از او نگرفته اند. شاید هر کدام از این نگاهها هم برق چشمانش را بیشتر کند و هم اشتیاقش را برای گفتن خاطراتی که حالا فقط چند عکس از آنهابرایش باقی مانده است.
 
 
 
 منبع: نشریه نوید اقتصاد
 
سه شنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۵ ساعت ۱۰:۱۳
کد مطلب: 16617
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *


مجاهد
Iran, Islamic Republic of
نفت همين است...خبري از حق و حقوق نفتي ها به معناي واقعي كلمه نيست....هيچ كس حاضر نيست در اين شرايط وحشتناك كار كند،مطمءن باشيد
علی
Iran, Islamic Republic of
خسته نباشید حاج حسین
مجی
Iran, Islamic Republic of
کاش میگفتن چرا کنار اسم حاج حسن (محمد)میزارن خداوند از خیلی از گناهان ما بگذره
سکوت
United States
من یک اقماری هستم. و الان هم در بیابان ها مشغول بکارم. قبلاها خیلی حرف داشتم که در مورد سختی شغلم بگم. اما الان چیزی جز سکوت ندارم.
Ella
Iran, Islamic Republic of
پدربزرگ بنده واقعا خیلی برای شرکت نفت زحمت کشیدن و همیشه با اشتیاقی خاص اما با دلتنگی و غصه زیاد از خاطرات سرکارشون تعریف میکردن و سال های اخیر از بی مهری شرکت و همکارانشون خیلی گلایه مند بودن روحشون شاد