به گزارش میز نفت ، واقعیتهای تولید و تجارت نفت آمریکا و دو واردکننده بزرگ نفت خام جهان یعنی اتحادیه اروپا و چین، به این شرح است.
(۱) تولید نفت آمریکا به مدد توسعه فناوری و اقتصادی شدن استخراج نفتخامهای غیرمتعارف از میانگین روزانه کمتر از هفت میلیون بشکه در سال ۲۰۰۸ میلادی به روزانه بیش از ۱۲ میلیون بشکه در نیمه اول سال جاری میلادی (۲۰۱۹) افزایش یافت. سیاست های دونالد ترامپ در حمایت از تولید نفت شیل نقشی اساسی در افزایش تولید نفت آمریکا ایفا کرده است و پیشبینی میشود تا پایان سال ۲۰۱۹ میلادی تولید نفت این کشور به سقف ۱۳.۴ میلیون بشکه در روز برسد.
(۲) اگر چه آمریکا هنوز بهطور خالص واردکننده نفت است، اما با توجه به وسعت کشور، نقش مهمی در تجارت جهانی نفت دارد و از نقاط مختلفی نفت و فراوردههای نفتی را صادر و از بنادر دیگری وارد میکند. در سالهای اخیر صادرات نفت و میعانات گازی و فراورده های نفتی این کشور افزایش درخور توجهی داشته و میزان واردات آن بهشدت کاهش یافته است. با توجه به روند افزایش تولید و صادرات نفت، آمریکا به دنبال دسترسی به بازارهای جدید است.
(۳) بر پایه دادههای اداره اطلاعات انرژی آمریکا، میانگین روزانه صادرات نفت خام آمریکا در پنجماهه اول سالهای ۲۰۱۵ و ۲۰۱۶ میلادی کمتر از ۵۰۰ هزار بشکه بود که در مدت مشابه سالهای ۲۰۱۸ و ۲۰۱۹، بهترتیب به ۱.۷ و ۲.۷۴ میلیون بشکه صعود کرد. صادرات نفت آمریکا در آخرین هفته ماه می سال جاری به ۳.۳ میلیون بشکه در روز رسید.
(۴) بر پایه دادههای اداره اطلاعات انرژی آمریکا، واردات نفت خام و فراوردههای نفتی آمریکا از میانگین روزانه ۱۴ میلیون بشکه در سال ۲۰۰۶ میلادی به ۹ میلیون بشکه در سال ۲۰۱۸ میلادی کاهش یافت و در این حال، صادرات نفت خام و فراوردههای نفتی آمریکا با ۹ برابر افزایش از میانگین روزانه یک میلیون بشکه به ۹ میلیون بشکه در سال ۲۰۱۸ میلادی افزایش پیدا کرد. تراز تجاری نفت خام آمریکا در پنج ماهه دوره ۲۰۱۶-۲۰۱۹ میلادی به میزان ۳.۲ میلیون بشکه در روز بهبود یافته است.
(۵) در شرایطی که تراز تجاری نفتی آمریکا در دهه اخیر بهشدت بهبود یافته است، تراز تجاری نفت و فراوردههای نفتی اتحادیه اروپا منفیتر شده و از منفی ۲۸۰ میلیارد دلار در سال ۲۰۱۷ میلادی به منفی ۳۷۰ میلیارد دلار در سال ۲۰۱۸ میلادی بالغ شده است.
(۶) در چین نیز در دوره ۲۰۰۸-۲۰۱۸ میلادی، واردات نفت و فراوردههای نفتی دو برابر شده است و از ۱۷۰ به ۳۵۰ میلیارد دلار افزایش یافت و در نتیجه تراز تجاری نفتی این کشور از منفی ۱۴۰ به منفی ۳۰۰ میلیارد دلار افزایش یافت.
(۷) پتانسیل اصلی افزایش بیشتر تولید نفت در آمریکا مربوط به مناطق نفت شیل است که عمدتاً چهار منطقه را شامل میشود که هزینه تولید در این مناطق از ۴۰ تا ۸۰ دلار در بشکه متفاوت است. بنابراین با افزایش قیمت جهانی نفت هنوز پتانسیل افزایش بیشتر تولید و در نتیجه صادرات نفت و فراوردههای نفتی در آمریکا وجود دارد. استراتژی رسمی انرژی آمریکا خودکفایی در سطح قاره و قطع وابستگی به واردات انرژی از خارج از قاره است و افزایش قیمت جهانی نفت از همه جهت به پیشبرد این استراتژی کمک میکند. جالب است هر دو حزب سیاسی آمریکا روی کلیات این استراتژی توافق نظر دارند و تفاوت نظر در جزئیات است.
دموکراتها در این مسیر توسعه انرژیهای سبز را توصیه میکنند و در مقابل خاستگاه جمهوریخواهها توسعه بیشتر انرژیهای فسیلی است و برخورد ترامپ در این مسیر افراطیتر است، چرا که ترامپ از زاویه حل مسائل اقتصادی داخلی و بهویژه ایجاد شغل نیز به مسئله مینگرد و توسعه سوخت های فسیلی ایجاد اشتغال خواهد کرد. خروج آمریکا از پروتکلهای بینالمللی زیستمحیطی به دستور ترامپ مؤید اهمیت توسعه سوختهای فسیلی برای اوست و چنان چه ذکر شد، افزایش قیمت جهانی نفت این سیاست را تمهید میکند. افزایش تولید و صادرات نفت خام و فراوردههای نفتی آمریکا که در روندی مستمر و پرقدرت دنبال شده، یکی از اثرات مهم افزایش قیمتهای جهانی نفت است.
افزایش جهانی بهای نفت، نه فقط موجب شد تولید نفت شیل در آمریکا توسعه یابد، بلکه موجب توسعه تولید سایر انواع سوختها نیز شده است. تحریم نفتی ایران از یک سو موجب افزایش نااطمینانی در بازار نفت، کاهش عرضه و افزایش قیمت نفت، رقابتیترشدن صادرات نفت آمریکا با توجه به هزینه بالای استخراج نفت در این کشور و از سوی دیگر، افزایش تقاضای بازار برای نفت آمریکا شده است. با جایگزینی صادرات آمریکا و با وجود ظرفیتهای مازاد تولید نفت، قطع صادرات نفت ایران چالش چندانی برای بازار جهانی نخواهد بود.
در پنجماهه اول سال جاری (۲۰۱۹ میلادی) افزایش صادرات نفت آمریکا معادل صادرات فعلی نفت ایران بود. هماکنون مطلوبترشدن تراز تجاری نفت و فراوردههای نفتی آمریکا موجب شده وابستگی آمریکا به نفت وارداتی از خاورمیانه به پایان برسد و اقتصاد آمریکا از قیمتهای بالای نفت زیانی نبیند و در این حال، اقتصاد و تراز تجاری کل این کشور بهبود قابل ملاحظهای پیدا کند.
پایان وابستگی آمریکا به انرژی وارداتی میتواند یکی از عوامل بنیادین توضیحدهنده رویکرد سیاسی این کشور در پایاندادن به برجام باشد. برنده اصلی تحریمهای نفتی ایران، اقتصاد آمریکا و البته کشورهای نفتی مانند روسیه و عربستان سعودی هستند. افزایش جهانی قیمت نفت به زیان چین، اتحادیه اروپا و ژاپن، یعنی مهمترین رقبای اقتصادی آمریکا تمام خواهد شد و پویایی اقتصاد این کشورها را تحت فشار قیمتهای بالای انرژی قرار خواهد داد که به سود آمریکا تمام میشود. دستاوردها و منافع اقتصادی و سیاسی آمریکا از تحریم نفتی ایران، بیش از آن است که پنداشته میشود.
در یک جمعبندی کلی به نظر میرسد که شرایط کنونی تحریم نفت ایران تا دو سال آینده (سال ۱۴۰۰ شمسی) کموبیش استمرار یابد. مقاومت یا انفعال ایران در برابر تحریمها بستگی به شرایط جهانی و درایت و مهارت دولت و مسئولان در برابر شرایط پیشرو خواهد داشت. احتمال وقوع جنگ بین ایران و آمریکا بالا نیست، زیرا هدف اصلی آمریکا فشار اقتصادی بر ایران و بهویژه خارجکردن ایران از بازار جهانی نفت و گاز و کسب سهم این کشور و بهدستآوردن دستاوردهای اقتصادی و سیاسی در سطوح بینالمللی و داخلی آمریکاست.
افزایش تنشها بهدلیل اقدامات تحریکآمیز آمریکا قابل انتظار بوده و هست و اغلب آنها کاملاً بهدلیل تحریکات این کشور رخ داده که یکی از اهداف مهم ایجاد التهاب در بازار نفت و حفظ قیمتهای بالا است. ایران بهدلیل تحریمهای آمریکا هر روز کمتر از قبل چیزی برای ازدستدادن دارد. این تحریمها اقتصاد ضعیف ایران را بیشتر و بیشتر تحلیل میبرند. در این شرایط روشن است که ایران در حیطه هستهای به ریسک پذیری بیشتر دست خواهد زد. سناریوی محتمل دیگر شروع مذاکرات برای خروج از تحریمها است که با توجه به برنامه آمریکا و شروط دشوار این کشور، حتی در صورت آغاز آن، این مذاکرات تا دو سال آینده به نتیجه نخواهد رسید.
حال که یکی از اهداف آمریکا از تحریم نفتی ایران، حفظ قیمتهای بالای نفت با حذف ایران از بازار است، پرسش اصلی برای ایران این است که چگونه میتوان با این اقدام آمریکا مقابله کرد. راهکارهای رایج و متداولی که در دستور کار ایران قرار دارند، شامل ۱- حفظ بخشی از صادرات نفت، ۲- تلاش برای استفاده از ابزارهایی مانند اینستکس برای انجام مبادلات تجاری و صادرات نفت به اروپا و ۳- تهدید آمریکا و کشورهای نفتی حاشیه خلیج فارس بهمنظور مقابلهبهمثل و فشار بهمنظور امکان فروش نفت است که مورد سوم افزایش قیمت نفت را درپی دارد و عملاً به نفع آمریکا تمام میشود.
کلیشه های رایج ذهنی درباره سهم و وزن بالای چند دهه قبل ایران در بازار جهانی نفت و اطلاعات پایین و سطحی از قدرت بالقوه و بالفعل بازیگران نفتی جهان و به ویژه صادر کنندگان جدید مانند آمریکا موجب میشود که همچنان نگرشهای نه چندان دقیق برای مقابله با تحریم های نفتی، مانند ایجاد شوک قیمتی نفت با ایجاد بحران در خلیجفارس یا حتی قطع عرضه نفت ایران، کم وبیش در فضای سیاستگذاری ایران خریدار داشته باشد. در صورتی که اگر علت تحریم نفتی ایران یعنی «حفظ قیمت بالای جهانی نفت» برای ایجاد فضا بهمنظور افزایش تولید انرژی در آمریکا و افزایش صادرات نفت این کشور مورد توجه قرار گیرد، میتواند یک راهکار کلیدی تلاش برای کاهش قیمت نفت در بازار جهانی باشد.
چنانچه قیمت نفت در بازار جهانی تنزل پیدا کند، استخراج نفت از بسیاری از میادین نفتی آمریکا غیراقتصادی شده و صادرات نفت خام آمریکا پایین میآید و در نتیجه با هدف آمریکا از تحریم نفتی که حفظ قیمتهای بالای نفت و بهتبع آن صادرات نفت آمریکا است، مقابله میشود. در این شرایط ایران با بازارشکنی و عرضه نفت با هر شرایط و با هر قیمت ممکن میتواند قیمت نفت را تنزل دهد و در نتیجه مانع از تحقق اهداف اقتصادی و سیاسی آمریکا از صادرات نفت شود. رویکردها و راهکارهای متنوعی برای بازارشکنی و کاهش قیمت نفت میتواند روی میز قرار گیرد که بستگی به شرایط و اوضاع سیاسی و اقتصادی جهان و مهمتر از همه چگونگی و شیوه برخورد با موضوع و ابتکارعملهای دولت دارد.
طرح مسئله در شورای امنیت، سازمان ملل و نزد افکار عمومی جهانی به عنوان «رفتار نادرست و برخلاف موازین تجارت آزاد جهانی آمریکا در جهت حذف ایران از بازار جهانی نفت و جایگزینی آن با نفت خود» یکی از اصول مقابله با تحریم نفت بهشمار میرود. ایران میتواند اعلام و درخواست کند که برای حفظ بازار و مشتریان خود، باید به صادرات نفت ادامه دهد و برای خنثی کردن ادعای آمریکا درباره استفاده از پول نفت درراستای فعالیتهای تروریستی، اعلام کند که بهای آن را به صورت کالا یا بخشی از آن را در آینده دریافت خواهد کرد. در این راستا انجام ۱- تجارت تهاتری برابر فروش نفت، ۲- فشار بر کشورهای اروپایی برای راهاندازی اینستکس (استمرار ۱۰ میلیارد دلار واردات نفت و به همین مقدار صادرات کالا به ایران)، ۳- فروش امانی نفت (که در تحریم قبلی انجام شد)، ۴- استفاده از ظرفیت کشورهای همسایه برای فروش صادرات نفت به هر صورت ممکن، ۵- تسویه پول نفت با سرمایهگذاری در ظرفیتهای پالایش نفت و حتی ۶- فروش نفت ارزانقیمت و با بازپرداخت طولانیمدت به کشورهای منتخب فقیر، میتواند در دستور کار قرار گیرد. نظر به سقوط شدید صادرات نفت کشور، درهرصورت ایران چیزی برای ازدستدادن ندارد، اما میتواند برنامه و بهرهبرداری ایالات متحده از دستاوردهایش از تحریم نفتی ایران به نفع خود را ناکام بگذارد و در نتیجه مسیری را برای برونرفت از چالش کنونی باز کند.
در راهبرد «سقوط قیمت نفت»، برخلاف ایده غیرعملی و کهنه «شوک افزایش قیمت نفت» که بیش از چهار دهه از عمر آن میگذرد، رویکرد کلیدی باید کاهش قیمت نفت در بازار جهانی باشد تا در نتیجه آمریکا به عنوان تولیدکننده با هزینه بالا که حذف ایران را از بازار نفت دنبال میکند، نتواند به اهداف خود نائل شود و همچنین فرصت برای بهبود وضعیت اقتصادی رقبای عمده آمریکا که این کشور به جنگ اقتصادی و تعرفهای با آنها وارد شده است نیز فراهم شود.
منبع : ایرنا
شنبه ۲۵ خرداد ۱۳۹۸ ساعت ۰۹:۵۱